با گل‌سر و عروسک و کتاب به زیارت اربعین می‌رویم/ کاش دولت ما هم مثل مردم عراق در ایام اربعین خادم الحسین(ع) بشود

این روزها که هر روز به اربعین حسینی نزدیک‌تر می‌شویم، کوله پشتی‌های بیشتری بسته می‌شوند و زائران بسیاری با پای دل راهی حرم حسینی می‌شوند. در این بین زنان و دختران بسیاری هستند که دست خالی به این سفر نمی‌روند و برای میزبانان کوچک عراقی خود، هدیه‌هایی تدارک می‌بینند. به همین منظور با معصومه توحیدی هم‌صحبت شده‌ایم. خانم توحیدی کارشناسی ارشد رشته میکروبیولوژی و عضوی از مجموعه درمانی کشور است. او که سی و چهار سال سن دارد، امسال برای چهارمین بار از اهواز یا به قول خودش پایتخت موکب‌ها راهی سفر اربعین می‌شود. خانم توحیدی از سال ۹۳ برای کودکان عراقی مستقر در موکب‌ها هدایایی را با کمک دوستانش تهیه می‌کند و به دستان کوچک خادمین امام حسین (ع) می‌رساند. هدایایی هم‌چون گل سر، دستبند، سربند، عروسک آهن‌ربایی و کتاب. زنان و دختران در غالب یک گروه گرد هم می‌آیند و با هزینه‌ای که از عاشقان امام حسین(ع) جمع ‌آوری می‌شود، این هدایا را ساخته و بسته‌بندی می‌کنند. در ادامه گفت‌وگوی خواندنی را با معصومه توحیدی می‌خوانید.

 

دخترک عراقی دستبند هدیه ما را به دفتر خاطراتش سنجاق کرد


از سال ۹۳ و با پخش پیشانی بند «کلنا جنودک خامنه‌ای» کارمان را شروع کردیم

خانم توحیدی درباره شروع این حرکت می‌گوید:«از سال ۹۳ این کار را در حجم خیلی کوچک شروع کردیم. این درست همان سالی بود که من برای اولین بار به این سفر رفتم. در آن سال هزار عدد پیشانی بند زردرنگ با نوشته:«کلنا جنودک خامنه‌ای» تهیه کردیم و در مسیر به زوار همه کشورها می‌دادیم. البته ۵۰۰ عدد عکس حضرت آقا و امام خمینی(ره) و سید حسن نصرالله که یک متن عربی هم زیرش بود، هم بین زائرین پخش کردیم. سال ۹۴ باز هم پیشانی بند تهیه کردیم و تعدادی هدیه برای دختران مواکب حسینی و زنان. آن موکب‌هایی که در نجف و کربلا به صورت ثابت به آنها زحمت می‌دادیم. هزینه اولیه این کار از خودم بود و البته هدیه چند نفر دیگر هم کمک کردند»

نوجوان‌ها و جوان‌های عراقی عکس رهبر را می‌بوسیدند و پشت پیشانی‌بندشان می‌گذاشتند


وقتی از خانم توحیدی درباره عکس ‌العمل جوانان و کودکان عراقی پرسیدم، گفتند:«نوجوان‌ها و جوان‌های عراقی بسیار مشتاق بودند؛ پیشانی‌بندها را همان لحظه به پیشانی می‌بستند. حتی عکس حضرت آقا را می‌بوسیدند و پشت پیشانی‌بند‌شان قرار می‌دادند. اما وقت گرفتن هدایا از روی شرمندگی گریه می‌کردند و می‌گفتند:«ما برای امام حسین(ع) کار می‌کنیم، شما اجر ما را ضایع نکنید» و ما می‌گفتیم:«این‌ها فقط به عنوان یادگاری است»

 

دخترک عراقی دستبند هدیه ما را به دفتر خاطراتش سنجاق کرد


کمتر کسی دختران کوچک عراقی که در موکب‌ها خدمت می‌کنند، می‌بیند

او درباره دختران کوچک عراقی که در موکب‌ها همراه با خانواده‌شان حضور دارند، گفت:«وارد موکب‌ها که می‌شدیم، می‌دیدم تعداد دخترانی که در کنار خانواده‌هایشان خدمت می‌کنند، خیلی زیاد هستند. شب‌ها کنار آنها می‌نشستیم و با آنها صحبت می کردیم، دختران کوچک سعی می‌کردند؛ آب بیاورند، با دست‌های کوچکشان متکا بیاورند، سفره بچینند، جارو بزنند... دخترانی که شاید در طول روز دیده نمی‌شوند و زنانی که از راه‌های دور و نزدیک زندگی را جمع کرده‌اند و با فرزنداشان در داخل مواکب خدمت می‌کنند. این ارتباط ما با مردم عراق به حدی رسید که با یک خانواده عراقی در نجف دوست شدیم و کل سال بی‌تاب دیدن هم و با هم در ارتباط هستیم»

لبخند کودکان خادم مواکب عراقی زیباترین خاطره‌ٔ سفر


خانم توحیدی که تا به حال سه بار پیاده‌روی اربعین را تجربه کره است، درباره تاثیر روحی هدیه‌ها روی کودکان عراقی می‌گوید:«از نظر روحی همین که می‌بینند همه قدر این سخاوتشان را در این ده روز می‌دانند و ما به عنوان کرامت و شرافت به کارشان نگاه می‌کنیم نه وظیفه، بسیار خوشحال می‌شوند. مودت و دوستی و یکی شدن نتیجه این کار است. آن لبخند شیرین و معصومانه می‌شود آرام دل. متاسفانه دیده شده که بعضی از هموطنان ما به طور عجیبی از مردم عراق طلبکار هستند، انگار که آنها وظیفه دارند، یا اینکه برای خدمت از جایی پول می‌گیرند، البته این قبیل رفتارها خیلی اندک است و در سیل عظیم زائرین مهربان و قدرشناس ایرانی گم می‌شود، اما همان هم نباید باشد».

 

دخترک عراقی دستبند هدیه ما را به دفتر خاطراتش سنجاق کرد


در کنار مداد رنگی، گل سر و دستبند، تعدادی کتاب به زبان عربی برای کودکان عراقی تهیه کردیم


او درباره نوع هدایا و کسانی که برای آنها هدیه تهیه می‌شود، این طور توضیح می‌دهد:«سال قبل به نیت دختران کاروان حسینی به خصوص حضرت رقیه(ع)، تصمیم گرفتیم هدایا کاملا دخترانه باشد، با یکی از بهترین‌دوستانم هماهنگ کردم، ایشان مواد خام دستبندها را تقبل کردند و ساخت دستبند را هم دوست دیگری انجام دادند. من هم با هزینه‌ای که کنار گذاشته بودم، چیزهای دخترانه دیگری مهیا کردم. برای دوستانمان در نجف هم هدایای مشخصی تهیه کردیم که حساب آن از مواکب جدا بود. امسال از ماه ذی‌الحجه استارت کار زده شد و با گروه دوستان خیلی نزدیکم درباره نوع هدایا صحبت شد، تا اینکه تصمیم گرفتیم در فضای مجازی اعلام کنیم و گروه سنی‌مان را بزرگتر کنیم؛ یعنی کودکان، نوجوانان، جوانان (مجرد و متاهل). البته این نکته را هم ذکر کنم که ما برای پسرهای کوچک هم به تعداد یک سوم از حجم هدایا، هدیه تهیه کردیم. چون ممکن است، پسرانی در کنار مادرانشان باشند و ما وقتی به دختربچه‌ها هدیه می‌دهیم‌، آن‌ها هم دلشان بخواهد. برای موارد این چنینی مدادرنگی تهیه کردیم. در راستای مرحله دوم این کار، متوجه شدیم، یکی از مراکز در اهواز، تعداد زیادی کتاب داستانی به زبان عربی برای کودکان تهیه کرده است. این کتاب‌ها شامل قصه‌های قرآنی می‌شوند. خیلی خوشحالیم که در حجم خیلی خوب، توانستیم از این کتاب‌ها برای بچه‌ها بخریم و این هدایا شامل دختران و پسران می‌شود. حالا هدایای ما وجه فرهنگی هم دارند»

 

دخترک عراقی دستبند هدیه ما را به دفتر خاطراتش سنجاق کرد


دخترک عراقی دستبند هدیه ما را به دفتر خاطراتش سنجاق کرد


وقتی از خانم توحیدی خواستم برایم از خاطرات سفر اربعین‌اش بگوید، او چند خاطره شنیدنی برایم گفت:«یادم هست که سال گذشته وارد موکبی شدیم که دختر خادمه در آن زیاد بود، وقتی ما به آنها هدیه‌شان را دادیم، یکی از دخترها که حدود ده سال سن داشت، دفتر خاطراتش را آورد و به ما ۴ نفر گفت:«برایم همراه با شماره تلفن، چیزی به یادگار بنویسید» من برایش چند خط عربی نوشتم و او در همان لحظه دستبند را به دفترش سنجاق کرد. آن موقع یک حس خوب زیر پوستم دوید که ممکن است، چند سال بعد که نمی‌دانیم چه اتفاقی برای هر کدام از ما افتاده، این دفتر را باز کند و یاد حس خوب این لحظه بیفتد. مادری هم بود که برای دختر شش ماهه‌اش دستبند گرفت و گفت:«دخترم خادم خانم رقیه‌ست، این‌ها هم به نیت حضرت رقیه است؟» در حالی که ما به او چیزی نگفته بودیم. خاطره دیگری که یادم می‌آید، این است که سال گذشته، چون تعداد دستبندهایم خیلی کم بودند، در روز دوم سفرم تمام شدند. فقط سه یا چهار عدد گردنبند و گل سینه بود که من برای موکب‌های کربلا کنار گذاشته بودم. وقتی از یک موکب بیرون آمدیم و هدایا را دادیم، حدود ده عمود جلو رفتیم که دیدم دختری هفده هجده ساله دنبال ما آمد. گفت:«من از آن دستبندها می‌خواهم» گفتم:«آن دستبندها فقط برای دخترهای کوچک است» گفت:«من حتما باید از آن دستبندها داشته باشم» اصلا هم حاضر نشد دلیلش را بگوید و من در آن لحظه هیچ چیزی نداشتم که به او بدهم. من به او یکی از گل‌سینه‌ها را دادم که او گفت:«من فقط دستبند می‌خواهم» من خیلی آن لحظه حالم بد شد. خیلی حس بدی داشتم که چرا من الان دستبند بیشتری ندارم که بتوانم به او بدهم. بوسیدمش، التماس دعا گفت و رفت. همان جا بود که تصمیم گرفتم، حتما این کار را توسعه بدهم»

دولت هم از مردم عراق یاد بگیرد و برای سفر اربعین به جای مانع الزوار شدن، خادم الحسین(ع) بشود


از این زائر امام حسین(ع) خواستم که توصیه‌ها و پیشنهاداتش را برای کسانی که به این سفر معنوی می‌آیند، بگوید:«سفر اربعین تنها یک سفر زیارتی نیست، بلکه یک سفر تکاملی روحی، دینی، اخلاقی، اجتماعی و رفتاری است، که آثارش پس از سفر و به مرور خودش را نشان می‌دهد. در عین آنکه باید برای روزهایش برنامه داشت، باید رها شد از بند همه‌ٔ آنچه روزمرگی‌مان را رقم زده است. سفر اربعین سفر رهایی از خود است. دنیا پس از آن رنگ دیگری می‌گیرد. درباره‌ٔ پیشنهادات کوچک، ما داریم از ایران به کشور دیگری می‌رویم، اما گاهی انگار که می‌خواهیم آداب و رسوم آنها را شبیه به ایران کنیم. کاش می‌شد، ما بیشتر خودمان را وفق بدهیم؛ کوچکترین و متداول‌ترینش درخواست ایرانی‌ها برای نوشیدن چای ایرانی است. باورتان نمی‌شود، وقتی به زبان فارسی به آن خادم و سقا بگویید:«چای عراقی» چقدر خوشحال می‌شوند. انگار دنیا را به آنها داده‌اید. مورد دیگر غذاهایی است که دوستان ایرانی با آن آشنا نیستند. غذا را می‌گیرند، از مزه‌اش خوششان نمی‌‌آید، غذا را رها می‌کنند. در صورتی که همان غذا می‌تواند، برای فردی که گرسنه است، باشد. درست است که عراقی‌ها بذل و بخشش می‌کنند، برخلاف کاری که دولت محترم دارد بر سر زائرین اربعین می‌آورد، ولی این کارها هم واقعا اسراف است. نکته سوم نظافت است. شما حساب کنید ۲۰ میلیون زوار هر کس یک زباله روی زمین بیندازد، چه فاجعه‌ای رخ می‌دهد. حتی یک جاهایی که برای استراحت می‌نشینیم، چرا حتما خادمین مواکب باید آنجا را تمیز کنند؟ البته بگویم که سال گذشته زوار واقعا عالی عمل کردند و این شرایط دارد بهتر می‌شود. مساله بعدی نوع رفتار با موکب‌دارهاست. یعنی بعضی افراد وقتی وارد موکبی می‌شوند، مدام از وضعیت موکب گلایه می‌کنند. طلبکار نباشیم، ما هم به آنها کمک کنیم، چه اشکالی دارد؟ ما آمده‌ایم در این کار بزرگ، در این حرکت عظیم شیعه شریک شویم. البته آنها در طول سال هزینه‌ای را برای خدمت به زوار اربعین کنار می‌گذارند و بر عکسش در ایران دولت فکر می‌کند که چگونه برای زائرین هزینه بیشتری بتراشد. به زائران فشار می‌آورد، مثلا برای ویزا و در رفت و آمد. متاسفانه در ایران، اربعین شده هزینه‌تراشی و سنگ اندازی برای زوار و شما وقتی از مرز به آن طرف می‌روید، چیز دیگری می‌بینید. بعضی‌ها می‌گویند عراقی‌ها در این ده روز به آدم‌های دیگری تبدیل می‌شوند. کاش در داخل ایران هم همین طور باشد و دولت با حساب دودوتا چهارتا با زوار امام حسین(ع) برخورد نکند. مطمئنا اجرش را جای دیگری می‌گیرید. دولت هم خادم‌الحسین(ع) بشود نه مانع الزوار. این خیلی باعث ناراحتی است».


یک گروه از زنان و دختران اینستاگرام هستیم که هدایای کودکان عراقی را تهیه می‌کنیم


خانم توحیدی درباره تشکیل گروه و ایده‌هایشان برای هدیه‌های کودکان عراقی می‌گوید:«گروهی که ما با آنها کار می‌کنیم، یک گروه ۱۵ نفره هستند که حدود سه سال است، به همت یکی از دوستان تشکیل شده، البته نه با هدف این کار، بچه‌های اهوازی فعال اینستاگرام که همه از نظر اعتقادی و فکری شبیه هم هستند. گروهی که دوستان خیلی نزدیک و صمیمی‌ای شدیم. البته من حدود یک سال است که کنارشان هستم، و از سال گذشته ایده‌‌ٔ هدایا با آنها مطرح شد و هرکدام به نحوی مساعدت کردند. این‌جاست که باید گفت فضای مجازی برخلاف تصور بعضی‌ها واقعی‌تر از واقعی است. در گروه‌مان همه مادران، همسران و دختران نمونه‌ای هستند و بسیار تلاش می‌کنند که سبک زندگی اسلامی را پیش بگیرند. من فقط یک وسیله هستم، یک پیک هستم. فقط هدایای دیگران را که هزینه‌اش با عشق داده شده و یا ساخته شده را به صاحبانشان می‌رسانم. کسانی هستند که ایده دادند، مشورت دادند، اگر آنها نبودند هیچ کدام از این کارها صورت نمی‌گرفت. ۵ نفرشان در قالب پشتیبانی عملی این کار بودند و باقی گروه که چه مالی، چه فکری کنارمان بودند و البته وظیفه‌ٔ بردن هدایا هم برعهده‌ٔ جمع کوچک خانواده و دوستان همسفرمان است که آن همه قصه‌ٔ خود را دارد.

در پیاده‌روی اربعین مدلی از یک نوع سبک زندگی خاص را تجربه می‌کنیم

در پایان از خانم توحیدی درباره مخالفت بعضی افراد با حضور زنان در سفر اربعین به دلیل شلوغی سوال کردم:«از بابت شلوغی که الحمدلله واقعا شلوغ است. باید دید زنان با چه دید و چه اصولی به این سفر می‌‌روند. ولی آنهایی که شلوغی را بهانه می‌کنند، به نظر من این حرف قابل قبول نیست. من دیده‌ام خانواده‌هایی را که از ایران با سه فرزند کوچک به این سفر آمدند. سفری همراه با چالش کالسکه. ما سال اولی که به این سفر رفتیم، بچه ده ماهه در کاروانمان داشتیم. می‌‌شود نجف آمد سلام داد و به سمت کربلا پیاده راه افتاد و به کربلا رسید و برگشت. می‌توانیم خودمان را با شرایط وفق دهیم. پیشنهاد می‌کنم، زن و شوهرها در اولین سفر زندگی‌شان پیاده‌روی اربعین را حتما تجربه کنند. اربعین حتی می‌تواند نوع نگاه و سبک زندگی را عوض کند. یعنی همه صفای اربعین به طی کردن مسیرش است. زوار خودشان می‌توانند، تعیین کنند که چطور بیایند، حتی دو روزه هم می‌توانند به این سفر بیایند. کاش همه این سفر را تجربه می‌کردند. انگار که یک سپاهی به حرکت در می‌آید و ما شاهد سبک زندگی خاصی هستیم. یعنی با کمترین امکانات بیشترین لذت را می‌بریم. آیا واقعا می‌توانیم اینگونه زندگی کنیم؟»