تردیدهایی وجود دارد مبنی بر این که تمامی تکنولوژی های جدید به صورت آشکار و ظریف، عمدی و غیرعمدی و همچنین سودمند و زیان آور در حال شکل دادن به شیوه تفکر ما هستند. واقعیت نامشخص این است: با این فناوری جدید که در دوران آغازین رشد خود قرار دارد و پیشرفت هایی که به سرعت در حال رخ دادن هستند، ما نه از مزیت های ادراک تاریخی آن برخورداریم و نه زمانی برای تامل و آزمایش ارزش و هزینه این پیشرفت ها براساس تاثیرشان بر قابلیت تفکر کودکان داریم.
با وجود این، تحقیقات رو به گسترش وجود دارند که نشان می دهند تکنولوژی می تواند برای شیوه های گوناگون اندیشیدن کودکان هم مفید و هم مضر باشد. به علاوه، این تاثیر فقط محدود به تفکر در کودکان نمی شود؛ چون مغز آن ها هنوز در حال رشد و قابل انعطاف است، مواجهه مکرر این به اصطلاح بومیان دیجیتال با تکنولوژی مغزشان را به صورتی کاملا متافوت از نسل های پیشین شکل می دهد.
چگونه تکنولوژی تفکر کودکان را تغییر می دهد
تاثیرات تکنولوژی بر کودکان پیچیده است و معایب و مزایایی دارد. تاثیر مثبت یا منفی تکنولوژی بر پروش تفکر در کودکان شما به نوع تکنولوژی و چگونگی و مقدار استفاده از آن بستگی دارد. دست کم در اوایل زندگی کودکانتان قدرت تعیین رابطه آن ها با تکنولوژی و در نتیجه تاثیرش بر آن ها، از فعالیت سیناپسی مغز گرفته تا تفکر خودآگاه وجود دارد.
«توجه» را می توان مدخل تفکر دانست که بدون آن ساحت های دیگر تفکر مانند ادراک، حافظه، یادگیری، خلاقیت، حل مسئله و تصمیم گیری بسیار محدود و یا به کلی غیرممکن می شوند. قابلیت های کودکان برای آموختن تمرکز موثر و پیوسته، کمابیش تمامی جنبه های رشد آن ها را بنیاد می نهد و در تبدیل آن ها به انسان هایی موفق و خوشبخت نقشی اساسی دارد.
توجه بسیار انعطاف پذیر است و مستقیما تحت تاثیر محیطی قرار دارد که در آن به کار برده می شود. مثلا محیط بلاواسطه کودکان نوع توجهشان را تعیین می کند. خواه این توجه شناسایی سیمای والدین توسط کودک باشد یا توجه کردن دانش آموزان در کلاس درس.
برای مثال، در نسل های گذشته کودکان مقدار قابل توجهی از زمان خود را صرف مطالعه می کردند؛ فعالیتی که مستلزم توجه شدید و پایدار، تخیل و حافظه و همچنین کمترین میزان حواس پرتی است. ظهور تلویزیون نوع توجه را با جایگزین کردن آن توسط تحریک بصری، توجه غیرمتمرکز و کمترین نیاز به تخیل، تغییر داد. پس از آن اینترنت اختراع شد و کودکان به محیطی کاملا متفاوت پرتاب شدند که در آن، به خاطر قاعده بودن حواس پرتی، توجه پیوسته محال است و تخیل غیرضروری و حافظه مسدود.
تکنولوژی مغز را مقید می کند که با شیوه ای متفاوت از مطالعه به اطلاعات توجه کند. در این مورد «نیکلاس کار» از استعاره تفاوت بین غواصی اسکوبا و جت اسکی استفاده می کند. کتاب خواندن مانند غواصی اسکوباست؛ فرد غرق در محیطی آرام، از نظر بصری محدود، ساکت و با تمرکز بالا می شود که مستلزم تمرکز دقیق و تفکر عمیق در حدود اطلاعات داده شده به فرد است. در مقابل، استفاده از اینترنت مانند راندن جت اسکی که در آن فرد جت اسکی سوار در حال گذر سطحی از روی آب با سرعت زیاد است او به چشم انداز وسیعی دسترسی دارد و عوامل فراوانی برای پرتی حواسش وجود دارند. همچنین تنها قادر به تمرکز گذرا و سطحی بر هر چیزی است.
در حقیقت، مطالعات نشان داده اند که خواندن بدون وقفه متن باعث تکمیل سریع تر، درک بهتر و یادآوری و یادگیری بیشتری نسبت به خواندن متن همراه با هایپرلینک و آگهی تبلیغاتی می شود. کسانی که تنها نسخه متنی یک گفتار را می خوانند، در مقایسه با کسانی که با متن همراه با ویدئو مواجه می شوند، متن را جذاب تر، آموزنده تر و سرگرم کننده تر می یابند. کشفی که بدون شک خلاف عقل متعارف است. علاوه بر این، برخلاف عقلانیت متعارف آموزشی، دانش آموزانی که اجازه دسترسی به اینترنت را در طول کلاس داشتند، نه درس هایشان را به خاطر می آوردند و نه در امتحانات به اندازه کسانی که از اینترنت محروم بودند، موفق ظاهر شدند.
جان کلام این است که گذراندن بیش از اندازه زمان مقابل صفحه مانتیور و نداشتن زمان کافی برای فعالیت های دیگری از قبیل مطالعه، بازی و سرگرمی های قدیمی بدون قاعده و قانون و مملو از تخیل، می تواند مغز کودکانمان را به نحوی شکل بدهد که در این دنیای جدید دیوانه وار تکنولوژی به اندازه کافی کامیاب نشوند.