علت برخی رفتارهای متفاوت مردان و زنان ساختار متفاوت مغز آنهاست .حتما گاهی از خود پرسیدهاید که چه چیز باعث میشود تا زنان بخواهند مرتب درباره وقایع زندگی روزمرهشان با همه صحبت کنند، در حالی که مردان عمدتا در این مورد درونگرا هستند و حال و حوصله صحبت در مورد اتفاقات زندگی روزمرهشان را ندارند؟ چرا مردان عمدتا وقت آزاد خود را صرف کار کردن با کامپیوتر و یا خواندن مجلات ورزشی میکنند در حالی که زنان بیشتر ترجیح میدهند به اخبار رسیده از این و آن بپردازند و یا سعی کنند روابطشان با دیگران برازنده و معقول بهنظر برسد؟ چرا مردان و زنان از روابطشان با یکدیگر چیزهای متفاوتی را طلب میکنند؟ شاید علت، تفاوتهای بنیادین در مغز مردان و زنان باشد.
تفاوت های رفتاری،اختلاف زناشویی،رابطه زناشویی
در بررسی نمونهای از تفاوتهای رفتاری، محققان دانشگاه باث متوجه شدند احساس درد در زنان و مردان متفاوت است. مردان در مواجهه با درد بیشتر به این فکر میکنند که چگونه از شر آن در کوتاهترین زمان ممکن خلاص شوند اما در مقابل، زنان بیشتر درگیر پاسخ احساسیشان نسبت به آسیب هستند که این خود ممکن است باعث شود تا آنها درد را شدیدتر احساس کنند.
برای مقابله با ناراحتی ناشی از طلاق نیز تفاوت دو جنس به خوبی مشهود است. زنان توانایی بیشتری برای تطابق با موضوع دارند. در سیر تکاملی، زنان بیشتر اهل معاشرت و رفتارهای اجتماعی هستند، آنها دارای مهارتهای برقراری ارتباطاجتماعی هستند که مردان فاقد آن هستند و این در حالی که مردان کمتر قادر به برقراری رابطه اجتماعی مناسب حتی با دوستانشان هستند و در هنگام ناراحتیهای احساسی، بهجای مواجهه با مورد ناراحتکننده، بیشتر سعی میکنند آن را از هر طریق ممکن و لو اینکه در درون خود بریزند، به حداقل برسانند.
شاید یک دلیل علمی برای این موضوع این باشد که مغز مردان طوری تنظیم شده که بهصورت سیستماتیک و تحلیلی عمل کند، در حالی که مغز زنان بیشتر در مورد احساسات تنظیم شده است. در طی چند سال اول پس از طلاق، زنان روابط بیشتری با دوستانشان برقرار و وقت بیشتری صرف خانوادهشان کردند و بهدنبال مشاورهها و درمان ناراحتیهایشان بودند در حالی که مردان غالبا بهدنبال لذتهای موقتی بودند. عمدتا پس از به هم خوردن یک رابطه زناشویی، مردان برای حفظ اعتماد به نفسشان بهدنبال رابطه جدید هستند بهجای آنکه فکر کنند چرا ازدواجشان با شکست مواجه شده است.
ابراز احساسات
علاوه بر این، برخلاف عقیده عمومی، در یک رابطه دوطرفه، مردان بیشتر از زنان درگیر عشق میشوند از طرف دیگر، زنان بیشتر از طریق برنامهریزیشدهتری عاشق میشوند که تحت تاثیر سیر تکاملیشان است. آنها بیشتر بهدنبال شریکی هستند که مراقب آنها بوده و قادر باشد آنها را هم ازنظر مالی و هم ازنظر عاطفی تامین کند. زنان در رابطهشان با طرف مقابل علاوه بر جذابیتهای فیزیکی، بهدنبال مهربانی و سخاوت نیز هستند. البته دکتر تایس خاطر نشان میکند فشارهایی نیز در اجتماع وجود دارند که باعث میشوند مردان و زنان به سوی شیوههای رفتاری برنامهریزیشدهشان هل داده شوند. در اجتماع، مردان بیشتر تشویق میشوند تا احساسات خود را کنترل کرده و تابع آن نباشند. شاید کنترل احساسات در قرون گذشته و بهویژه در جنگها برای مردان خوب بوده باشد، اما در کل کنترل کردن احساسات برای شکلدهی یک رابطه زناشویی کار جالب و مفیدی نیست.
در سمت مقابل، زنان در اجتماع غالبا به سوی شیوه رفتاری ترغیب میشوند که در طی آن از زنان بیشتر انتظار میرود ملایمتر و مهربانتر باشند که این خود موجب میشود برقراری ارتباط با سایر افراد جامعه برایشان آسانتر باشد. البته باید توجه داشت هیچ زن و مردی تمام خصوصیاتی که محققان در مورد مغز زن و مرد میگویند را ندارد. اغلب مردم مغزهای متعادلی دارند که دارای مقادیر مساوی از خصوصیات مردانه و زنانه است. اما باید گفت که برخی خصوصیات در مردان بیشتر است و برخی در زنان.حتی برخی از افراد دارای مغزهایی هستند که رفتاری خلاف جنس آنها دارد. بهعنوان مثال، ممکن
برخلاف عقیده عمومی، در یک رابطه دوطرفه، مردان بیشتر از زنان درگیر عشق میشوند از طرف دیگر، زنان بیشتر از طریق برنامهریزیشدهتری عاشق میشوند که تحت تاثیر سیر تکاملیشان است
ممکن است در اختلاف زناشویی، مرد آرام و ساکت باشد ولی این بدان معنا نیست که وی عصبانی شده است، بلکه معنای عمده آن این است که مغز آن مرد بهتر میتواند مسئله را درون خود و با آرامش حل و فصل کند. بهطور مشابه، چنانچه زنی برای صحبتکردن و مباحثه پافشاری میکند، نباید فکر کرد علت آن بهرهبرداری از نقزدنهای مداوم است، بلکه این غریزه وی است که از او میخواهد تا برای برقراری ارتباط و نشان دادن احساسش صحبت کند.
هیچ زن و مردی تمام خصوصیاتی که محققان در مورد مغز زن و مرد میگویند را ندارد. اغلب مردم مغزهای متعادلی دارند که دارای مقادیر مساوی از خصوصیات مردانه و زنانه است. اما باید گفت که برخی خصوصیات در مردان بیشتر است و برخی در زنان.
اگر شما این تفاوتها را قبل از اینکه موردی پیش بیاید درنظر بگیرید، حتما رابطه راحتتر و درک بهتری از طرف مقابل خواهید داشت و متوجه خواهید شد که کار مغزهای متفاوت زن و مرد به کمک یکدیگر کامل میشود. اگر شناخت نیاز ها و ویژگی های جنس مخالف را پیش از ازدواج تسریع بخشیده و بدانیم که طبیعت رفتاری این جنس در عموم مواقع مشابه چگونه است می توان از بسیاری از انتظارات و توقعات بی مورد جلو گیری نمود و افراد را در جهت چرایی رفتار ها توجیه کرد . به علاوه زوجین با داشتن این اطلاعات حتی می توانند نیاز های خود را تعدیل کنند و در قبال برخی بی توجهی ها سطح انطباق خود را افزایش دهند.