گفت‌وگوی تفصیلی با آقای پارسا دلاوری مدیریت و سرمایه‌گذار اصلی موسسه خیریه «مهر ایران» را در ادامه می‌خوانید.

 

لطفا مختصری از خودتان بگویید.

 

پارسا دلاوری ،32 ساله هستم و دکترای اقتصاد معدن  دارم. از سال 82 کارم را آغاز کردم. در زمینه کاری و تخصصی‌ام باید بگویم که معادن و طبیعت به انسان آموزش‌هایی را می‌دهد که با اقتباس از آن‌ها می‌توان به ارتقای سطح زندگی روزمره کمک کرد.

انگیزه شما از آغاز فعالیت‌های خیرخواهانه چه بود؟

سال 86 در مقطع لیسانس فارغ‌التحصیل شدم و از همان زمان سعی کردم به خواسته همیشگی‌ام که کمک به محیط و انسان‌های اطرافم بود جامه عمل بپوشانم. نمی‌توانستم از کنار ناهنجاری‌های جامعه‌ام بی‌تفاوت عبور کنم و همواره در فکر بهبود شرایط جامعه‌ام بودم، در عین حال این ذهنیت را نیز داشتم که این کار تنها با مقدار زیادی پول انجام می‌شود، اگر می‌خواستم ریشه تمام ناهنجاری‌های جامعه‌ام را پیدا کنم باید به سمت آموزش می‌رفتم و این کار را نیز کردم، زیرا آموزش قابل‌توجهی در سنین پایین برای جامعه وجود ندارد و همین کمبود پایه‌گذار تمام ناهنجاری‌های اجتماعی در جامعه است. یک روز زمانی که پس از بازدید یک معدن در محلات عازم تهران بودم در میدان آزادی به ترافیک بسیار سنگینی خوردم.

من نیز مانند بقیه پشت ترافیک مانده بودم که ناگهان چشمم به بنر بزرگی افتاد که در آن نوشته شده بود: «بخشنده بودن به پول زیاد نیست به دل بزرگ است.» این جمله خیلی روی ذهن من تاثیر گذاشت و عاملی برای تقویت روحیه من شد تا بتوانم به سمت کاری بروم که سالیان سال رویای آن را در سر می‌پروراندم. از آن زمان به میزان بیشتری تلاش کرده و روی این قضیه تمرکز بیشتری کردم. همان سال تصمیم گرفتم که با حقوق خودم ده بسته لوازم‌التحریر خریداری کرده و به کودکانی هدیه کنم که برای تهیه لوازم‌التحریر در مضیقه هستند و جامعه هدفم را دانش آموزان کلاس اول قرار دادم زیرا آن‌ها شوق بسیار زیادی برای ورود به مدرسه دارند و اگر لوازم‌التحریر نو نداشته باشند در بین همسالان و همکلاسی‌های خود سرخورده می‌شوند و تاثیر بدی روی روحیه آنان می‌گذارد. خودم  نیز به محض اینکه قصد یادآوری خاطره‌ای از دوران مدرسه‌ام را دارم ناخودآگاه کلاس و روز اول مدرسه را به یاد می‌آورم زیرا عمیقا در ذهنم حک شده است. آن کار را انجام دادم و از خداوند خواستم که کمک کند در این راه بیشتر گام بردارم. زمانی که وارد تجارت شخصی خودم شدم خداوند کمک کرد و توانستم عده‌ای را به این منظور دور هم جمع کنم و اکنون این جمعیت بزرگ‌تر شده و تحت خیریه «مهر ایران» در حال فعالیت هستیم. ولی جرقه این کار در ذهن من از همان روزی زده شد که آن تابلو را دیدم و آن بنر ذهنیت مرا عوض کرد که به میزان توانایی‌ام بخشنده باشم.

تعریف شما از کار خیر و نیکوکار چیست؟

تعریف من از خیّر یا معادل فارسی آن بخشنده کسی است که در عین نیازمندی بخشنده باشد. مثلا اگر یک ساندویچ داشت و فرد گرسنه‌ای را کنار خود دید نصف غذایش را به او بدهد یا اگر هزار تومان داشت صد تومان آن را به کسی بدهد. این شخص یک بخشنده است و به اعتقاد من شروع بخشندگی همین‌جاست. بنابراین تعریف نیکوکاری در همه ابعاد یکسان است و صرفا وسعت نیکوکاری متفاوت است. افراد بسیار ثروتمندی را در کشور داریم که نیکوکار نیستند و به ذهن آن‌ها هم انجام این کار خطور نمی‌کند و اصلا این کار را یاد نگرفته‌اند یا شرایط انجام آن برایشان مهیا نمی‌شود.

در حال حاضر چه فعالیت‌های نیکوکارانه‌ای را انجام می‌دهید؟

اولین فعالیت نیکوکارانه من کمک به زلزله‌زدگان شهر بم بود. در دانشگاه اعلام کرده بودند که قصد دارند دانشجویان رشته‌های عمران و معدن را برای کمک به بم اعزام کنند. من و دوستم پویا برای ثبت‌نام اقدام کردیم ولی گفتند که چون سال اولی هستید کمکی از دست شما ساخته نیست، این جمله برای من کمی ناراحت‌کننده بود و مرا آزرد. دوستم با من تماس گرفت تا برای کمک به موسسه خیریه‌ای برویم که وسایل موردنیاز زلزله‌زدگان از قبیل پتو، مواد غذایی و ... را بسته‌بندی و به دست آن‌ها می‌رساندند. من، پویا و خواهرش با هم به این موسسه رفتیم و به آن‌ها پیوستیم و یک هفته شبانه‌روز وقتمان را برای این کار گذاشتیم و این برای من شروع خوبی بود.

به‌مرور با فعالیت‌های محک آشنا شدم که تا چه میزان موسسه ارزشمند و بزرگی است ولی ما به ده‌ها محک در زمینه‌های دیگر در کشور نیاز داریم و تلاش کردم که خودم آغازگر کار جدیدی باشم که هرچند کوچک ولی می‌تواند بزرگ باشد. بعد از یکی، دو سال که به موسسات خیریه گوناگون سر می‌زدم کار خیریه خودمان را شروع کردم. 

تا اینکه دختر عمویم که در شهرستان ملایر مهدکودک دارد و جامعه هدف ما نیز در نود درصد مواقع متمرکز به این منطقه است، در پیدا کردن افرادی که نیازمند هستند به من کمک کرد. مهدکودک او در منطقه‌ای بود که خیلی از کودکان به علت مشکلات مالی به مهد نمی‌رفتند یا از آموزش و تحصیل بازمی‌ماندند، از او خواستیم که آن‌ها را به ما معرفی کند تا از آن‌ها حمایت کنیم.

فرهنگ نیکوکاری را در جامعه چگونه می‌بینید؟

 

من همیشه آرزومندم که روزی بتوانیم موسسه خیریه‌ای مختص بحث آموزش داشته باشیم که دنیا مثل محک به آن افتخار کند. در کشورهای دیگر دولت نقش نظارتی خوبی روی موسسات داشته و نگذاشته که آن‌ها به بیراهه بروند و به نظرم دلیل به بیراهه نرفتن موسسات خصوصی در این کشورها نقش رقیب و نظارت‌کننده‌ای است که دولت برای این موسسات دارد. همین مسایل باعث شده که خود من به مقدار زیادی روی کمک‌های مالی مردمی حساب باز نمی‌کنم چون ممکن است همان نگاه بد را به کار من نیز داشته باشند. بنابراین ترجیح می‌دهم که موسسه را کوچک نگه دارم وگرنه پتانسیل آن را دارم که مثلا به یک کارخانه‌دار و همکار خودم بگویم که صد میلیون به موسسه کمک کند ولی به خاطر حواشی‌ای که ممکن است ایجاد شود ترجیح می‌دهم این کار را نکنم.

 

مهم‌ترین دستاوردتان را طی سال‌ها فعالیت خیرخواهانه چه می‌دانید؟

دستاورد خودم وجود آرامش در زندگی است. ما بر سر کسانی که به آن‌ها کمک می‌کنیم هیچ منتی نداریم و این برای من دستاورد ارزشمندی است زیرا اعتقادم این است که آدمی می‌تواند دیگران را دوست داشته باشد که در قدم اول خودش را دوست بدارد و ما نیز در درجه اول در حال کمک به خودمان هستیم. آرزویم این است که تا حد امکان دستگیر افراد نیازمند باشم و راهی طولانی را برای رسیدن به این نقطه پیموده‌ام چون بخشیدن کار بسیار سختی است. تنها خواسته‌ام از کودکان و خانواده‌های تحت پوشش این است که آن‌ها هم هنگامی‌که توانستند به جایی برسند دست بقیه را به نشانه مهر و یاری بگیرند و به آن‌ها می‌گویم که چیزی را به شما می‌دهم که باید روزی آن را به کسی که مثل شما به آن نیازمند است پس بدهید.