درخواست طلاق از شوهر ورشکسته
مدیرعامل شرکت وقتی بدهکار شد، زندگی مشترک او با همسرش در آستانه فروپاشی قرار گرفت و پایش به دادگاه خانواده باز شد. 
 
او که به دلیل طلبکارهایش به یک مرد عصبی و تندخو تبدیل شده بود، آن‌قدر با همسرش کتک‌کاری کرد که در نهایت به آخر خط زندگی مشترکش رسید. زن جوان وقتی مقابل قاضی شعبه 268 دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره علت درخواست جدایی‌اش به قاضی گفت: پنج سال است که با داوود زندگی می‌کنم، ولی این شش ماه آخر زندگی مشترکمان، هر روز دارم عذاب می‌کشم. یک چشمم اشک است و چشم دیگرم خون؛ دعوا و کتک‌کاری ما تمامی ندارد. آن هم به دلیل ندانم‌کاری‌های داوود؛ ماجرا از این قرار بود که داوود مدیرعامل شرکت است و برای اداره شرکتش، پول نزول کرد و به همین خاطر کلی بدهی بالا آورد. تا جایی که با آن همه پول و ثروت نمی‌توانست از پس بدهکاری‌هایش بربیاید. 
 
حالا در این میان من بودم که باید تاوان بدبختی‌هایش را پس می‌دادم. بعد از این بدهکاری‌ها، داوود اخلاقش به طور کل تغییر کرد. به یک مرد عصبی و بداخلاق تبدیل شد که هر بار طلبکارهایش به او زنگ می‌زدند، مرا کتک می‌زد. شش ماه است که زندگی ندارم. هر روز باید با داوود کتک‌کاری کنم. کافی است یکی از طلبکارها زنگ بزند یا جلوی در بیاید، آن‌وقت است که تن و بدنم می‌لرزد، چون می‌دانم داوود تمام عصبانیت و خشمش را سر من خالی خواهد کرد. او خودش اشتباه کرده و زندگی‌مان را بر باد داده است، ولی حالا من باید تاوانش را پس بدهم. چرا باید هر شب از شوهرم کتک بخورم و هر شب ترس و وحشت داشته باشم. برای همین دیگر نمی‌خواهم در کنار این مرد زندگی کنم.
 
در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی مدتی است به دلیل بدهکاری‌هایم عصبی شده‌ام. این زن هم هر شب به من غر می‌زند و مرا تحقیر می‌کند. هر روز و هر لحظه اشتباهاتم را یادآوری می‌کند و به من می‌گوید که بی‌عرضه‌ام. برای همین من هم به دلیل فشارهایی که دارم، نمی‌توانم تحمل کنم، کنترلم را از دست می‌دهم و دعوا به راه می‌افتد.
 
در پایان، قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد و از این زوج خواست در این فرصت از یک مشاوره خانواده راهنمایی بخواهند.