هشدار؛ سال تحصیلی پرچالشی برای دانش‌آموزان در پیش است

سال تحصیلی که در آن به سر می‌بریم سال پر چالشی خواهد بود، فراموش نمی توان کرد، در سال گذشته 18 مورد خودکشی در آموزش و پرورش گزارش شده است و در عین حال آنچه از شواهد بر می آید شیوع اعتیاد به پشت در مدارس رسیده است چه بخواهیم قبول کنیم و چه نکنیم موضوع بسیار جدی تر از آن است که بشود دست روی دست گذاشت.

به اینها تنبیه بدنی دانش آموزان توسط معلمان و همین طور ضرب شتم معلمان توسط اولیا و دانش آموزان؛ درگیری خود دانش آموزان با یکد دیگر را نیز باید اضافه که که در نمونه بارز آن مرگ معلم بروجردی به ضرب چاقوی یک دانش آموز در کلاس درس مصداق بارز چنین افزایش خشونتی است.

مدعای کلام من آن است که مسئولین عالی رتبه ی کشوری با تمام وجود ضربه های مشکلات اجتماعی را بر پیکر آموزش و پرورش حس کرده اند که در پرسش مهر سال جاری خشونت را محور سئوال خود قرار داده اند.

پرسشی که در جستجوی ریشه های خشونت و خشکاندن آن است ،اما پیش از آنکه سئوالی طرح شود باید پرسید در چه بستری می تواند به جنگ این خشونت لجام گسیخته رفت ؟ وقتی مدارس با ضعف ها و آسیب های جدی روبه رو هستند؟

آمار حکایت از افزایش اعتیاد و بزه های اجتماعی دارد به گونه ای که آقای "حمید صرامی" مشاور دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر مطرح می کند 33 درصد از دانش آموزان یکی از اعضای خانواده شان سیگاری است و 5 درصد از آن ها یکی از اعضای خانواده شان مواد مخدر مصرف می کند در عین حال 4 درصد عنوان کرده اند دوستان حشیشی دارند و 7 درصد گفته اند دوستانی دارند که تریاک مصرف می کنند.

آن چه که ما می دانیم آموزش و پرورش یکی از 12 عضو اصلی ستاد مبارزه با مواد مخدر است اما آیا واقعا آموزش و پرورش به عنوان عضو اصلی این ستاد توانسته نقش محوری بازی کند؟ وزارت آموزش و پرورش با جمعیت 13 میلیونی چقدر نقش محوری را به عهده داشته و تا چه حدی توان آن را دارد که بتواند در مقابل این حجم سنگین فشار های اجتماعی دوام بیاورد.

مشاور مدیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر در این خصوص نظرش چندان مثبت نیست و معتقد است که نسبت به حجم تهدیداتی که در آموزش و پرورش وجود دارد سطح پوشش اقدامات کافی نیست این میزان سطح پوشش یعنی 8 درصد توان مقابله با این حجم سنگین تهدیدات را ندارد.

البته اگر به سایر آمارها هم نگاهی بیاندازیم تا حدی می توان تایید جمله بالا را تصدیق کرد به طور مثال می دانیم مدیر کل وقت آموزش و پرورش شهر تهران آقای چهار بند در تابستان 95 عنوان کرده است 1300 نیروی مشاور فقط در شهر تهران در مقطع متوسطه اول کمبود داریم مشاورانی که شاید می توانستند در خط مقدم این تهدیدات از دانش آموزان مراقبت کنند.

چرا که می دانیم سن شیوع مواد مخدر 15 سالگی است و البته این نکته را نیز باید اضافه کرد که بر اساس بررسی ها نشان داده شده که 55 درصد از خانواده ها بعد از 5 سال متوجه اعتیاد فرزند خود می شوند یعنی زمانی که کار از کار گذشته است.

آمار های دیگری که از دبیرستان های شهر تهران منتشر شده است همگی حکایت از آن دارد که حال روز دانش آموزان پایتخت نشین چندان خوش نیست لذا احتمالا بشود تصدیق کرد که عملکرد آموزش و پرورش در این بخش ضعیف بوده است اما در عین حال می دانیم که آموزش و پرورش همیشه با مشکل بودجه مواجه است یعنی اگر این موضوعات را با مسئولین آموزش و پرورش مطرح کنیم هیچ یک از آنها معضلات موجود در آموزش و پرورش را رد نخواهند کرد. اما در توجیه آن خواهند گفت ما بودجه کافی برای پرداختن به این موضوعات را در اختیار نداریم و این چیزی است که به نظر می رسد پاسخ اصلی پرسش مهر امسال در آن نهفته باشد.

اما فارغ از اینکه آموزش و پرورش بودجه و نیروی کافی در خصوص مبارزه با مشکلاتی اجتماعی که با آن دست به گریبان است ندارد باید پرسید اساسا آیا آموزش و پرورش برنامه مشخصی برای مواجه و مقابله با این مشکلات را طرح ریزی کرده است؟

به گمان با توجه به عملکردی که در سنوات گذشته در آموزش و پرورش شاهد هستیم اینگونه به نظر می رسد که طرح جامعی که بخواهد با این مشکلات مواجه شود تدوین نشده است و بیشتر با انکار مشکلات موجود در صدد آن بوده است که از کنار آن بی سرو صدا عبور کند.

به طور مثال منصور کیایی نماینده آموزش و پرورش در گفتگوی ویژه خبری شبکه دو در پاسخ به خبرنگار در خصوص اینکه آیا اعتیاد در مدارس را قبول دارد یا خیر این‌گونه پاسخ داده است "به دلایل فنی ما لفظ اعتیاد را برای این جامعه آماری قبول نداریم."

مشابه این عبارات را شما می توانید در مصاحبه های آقای چهاربند مدیرکل سابق آموزش و پرورش شهر تهران داشته باشید که وقتی خبرنگار می پرسد که آیا شما اعتیاد در آموزش و پرورش را قبول دارید پاسخ می گوید بستگی دارد اعتیاد را چگونه تعریف کنیم.

اما من فکر می کنم بهتر آن است که به جای کتمان واقعیت و فرار از سئوالی با این درجه اهمیت مسئولین آموزش و پرورش در خصوص این مهم جدی تر با نهاد ها و سازمان های مختلف وارد مذاکره شوند و دست یاری به سمت آنها دراز کنند.

در عین حال با توجه به حضور وزیر جدید آموزش و پرورش در کابینه آقای روحانی و با توجه به سابق کاری آقای دانش‌آشتیانی من فکر می کنم باید این موضوع یکی از محورهای اصلی کارهای ایشان قرار بگیرد.

به جرات می توانم بگویم وضعیت روانی آموزش و پرورش به شدت آسیب پذیر شده است و مشاوران که در راس هرم این آسیب ها هستند می دانند که تا چه اندازه ای این وضعیت ملتهب است و اگر دست روی دست گذاشته شود اوضاع خطرناک خواهد شد.

به نظر می آید آقای دانش آشتیانی جسارت و انگیزه کافی را در خصوص طرح ریزی برنامه های میان مدت و بلند مدت داشته باشد اما در نظر باید داشت که پرهیز از کارهایی که مشکل را مخفی کند می تواند آسیب های اجتماعی را تشدید کند.

مثلا اینکه آقای دانش آشتیانی در خصوص تنبیه بدنی دانش آموز توسط معلم را بی پاسخ نگذاشته اند و در اقدامی معلم خاطی را  به سه ماه تعلیق از خدمت محکوم کرده است و اینکه ایشان هر گونه تنبیه بدنی را غیر قانونی اعلام داشته البته کار بسیار ارزشمندی است اما از نظر روانشناسان این اقدامات فقط می تواند بصورت مقطعی کار ساز باشد و درمان واقعی محسوب نمی شود.

شخصا معتقدم باید روی وضعیت روانی آموزش و پرورش کار مطالعاتی عمیقی صورت بگیرد پیش تر از آنکه معلم خاطی به سه ماه تعلیق محکوم شود حتما باید معلم خاطی در جلسات مشاوره ای حضور داشته باشد و یا دستوری صادر شود که هر نیروی که قرار است در آموزش و پرورش به کار گمارده شود حتما باید از آزمون های استاندارد روان شناختی عبور کند تا صحت سلامت روانی او مورد تایید قرار گیرد.

و یا دوره های کنترل خشم را برای معلمان بصورت کلاس های ضمن خدمت در نظر بگیرند تا معلمان با روش های کنترل و مواجه با خشم آشنا شوند چرا که در اغلب موارد معلمان بخاطر نوع مشکلاتی که با آن دست به گریبان هستند وقتی با دانش آموزان روبه رو می شوند کنترل خود را از دست می دهند و ای بسا مجبور بشوند که دانش آموز را تنبیه کنند که این هم به دانش آموز آسیب می زند و هم به معلم.

لذا از نظر من اینگونه نیست که معلمی که دانش آموز را تنبیه کرده است از سر خوشی و رضایت اینگونه رفتار کرده باشد ای بسا وقتی مطالعه ای روی زندگی فردی معلم خاطی صورت بگیرد متوجه خواهیم شد که او تا چه اندازه آسیب های روحی و روانی داشته است و تعلیق او بدون آنکه مشکلات روحی و روانیش بر طرف شود فقط می تواند پاک کردن صورت مسئله باشد.

و در پایان باید عرض کنم آموزش و پرورش در سطح وزیر باید با سایر دستگاه وارد تعامل بشود و برای حل بحران های احتمالی پیش رو در آموزش و پرورش با سایر دستگاه های دولتی از جمله نیروی انتظامی، وزارت بهداشت و ... مذاکره کند چرا که آموزش و پرورش هرگز نمی تواند به تنهایی از پس چنین بار سنگینی برآید.

* کارشناس مشاوره - عباس فرجی *