آقایان! ما هم جزو ایران هستیم

چند روز پیش دوستی از دهلران خبر داد یک نانوایی اعلامیه زده لطفاً تقاضای نان نسیه نکنید. تصور اینکه فقر، غرور مردی یا زنی از همشهریانم را چنان خُرد کرده که می رود نان نسیه بگیرد و نانوا از بس با این تقاضا روبرو شده که اعلامیه می زند برایم دردناک است. هرچه از دستم برآمد انجام دادم اما ...

این روزها زائران عتبات عالیات به دهلران می رسند. خاک پایشان توتیای چشم. مردم هم در حد توانشان مهمان نوازی می کنند. این مردم کی مهمان نواز نبودند؟ حتی در روزهای تلخ جنگ تحمیلی هم نان شان را با رزمنده ها قسمت می کردند، حالا که روزگار صلح است. آنچه می نویسم بغضی است که در گلو مانده، حتی چند صد کیلومتر دورتر از دهلران. البته مسئولان می توانند به روال بسیاری اوقات اطلاعیه بدهید که تکذیب می شود و هیچکس در دهلران برای نان خریدن مشکل ندارد!

امام صادق (ع) می فرماید: «حرمت مؤمن از کعبه بالاتر است». شرم آور و حرمت شکن نیست که هموطنی برای یک قرص نان برود نانوایی و دلشکسته برگردد؟ فقط حکایت نان نیست، بیکاری و فقر و اعتیاد را بگذارید کنار تلخی زمانه با دهلران، از گرد و غبار گرفته تا آب شوری که مردم می نوشند، آدم از این غصه و اندوه بمیرد شهید نیست؟

سهم_دهلران از سفر هزاران ایرانی به عتبات عالیات چیست؟

می دانم به غرور دهلرانی خیلی ها برمی خورد اما حقیقت این است که بسیاری از مردم ایران حتی نمی دانند #دهلران کجاست؟ باید توضیح بدهی که شهری است نزدیک اندیمشک و در استان ایلام. هم مرز عراق که مردمش هشت سال شجاعانه مقابل لشکر صدامیان ایستادند. سالهاست گرمترین شهر کشور می شود و گرد و غبار سوغات عراق اول اینجا مهمان ریه های مردم می شود!

دولت در طول چند سال اخیر در کشور عراق دست به ساخت و ساز زده است. آنها که به این کشور رفته اند می دانند به لطف مدیریت خوب ایرانی ها هزاران زائر در کمال امنیت و آرامش می آیند و زیارت می کنند و باز هم به لطف ایران امکانات رفاهی مناسبی ارائه می شود و امسال بیش از هزار رفتگر حتی برای نظافت خیابان های نجف اشرف و کربلا اعزام شده اند، اما نمی شود پرسید که دهلران از این فرصت چه بهره ای می برد؟

 

بازارچه ای اختصاصی، ریلی، جاده ای اتوبانی، مجموعه رفاهی آبرومند، اشتغال زایی ...؟ نمی شود برخی از خدماتی که در عراق ارائه می شود در اختیار دهلران یا مهران قرار گیرد؟ سرمایه گذاران بخش خصوصی و حتی دولت، بیکاری گسترده جوانان دهلرانی را نمی بینند؟ مهاجرت مردم این شهر صبور را نمی بینند؟ می بینند و اهمیت نمی دهند؟

برای ساختن بارگاه امام علی(ع)مردی که به خاطر خوابیدن روی خاک لقبش ابوتراب بود، از جاده های دهلران و مهران خشت طلا عبور می دهیم. آن یگانه روزگار چه نیازی دارد به خشت طلا؟ واقعاً فکر می کنید اگر امروز زنده بود می نشست به شمردن خشت طلای بارگاهش یا مثل نامه اش به عثمان بن حنیف نهیب می زد: چگونه بارگاه من از طلا باشد وقتی مومنانم نان برای خوردن ندارند؟

آقایان! در مهران و دهلران که گذرگاه کربلا شده اند، مردان و زنانی هستند که از نانوایی، نان قرض می کنند و دیگر کسی به آنها قرض هم نمی دهد. گرفتار حداقل های زندگی شده اند و با شرم و بزرگ منشی دست گدایی دراز نمی کنند. چطور شب ها خوابتان می برد؟ چرا آستین همتی بالا نمی زنید؟

 می دانید خاک این دو شهر بوی خون عزیزترین فرزندان ایران را می دهد؟می دانید در حمله آخر عراق اینجا سربازهای تشنه زبان توی دهان هم گذاشتند و از تشنگی جان باختند؟ بروید به هر گلزار شهدایی که می شناسید و نگاه کنید به سنگ مزارها و ببینید که چه گل هایی در دهلران و مهران پرپر شده اند تا این کشور سرفراز بماند. انصاف نیست که مردمش هنوز این همه در رنج باشند. انصاف نیست که جوان هایش با شرم سر سفره پدرهایی بنشینند که دست هایشان پینه بسته است. انصاف نیست اعتیاد و فقر با دندان های جرم گرفته به جوان ها پیشنهادهای سیاه بدهند.

این مردم وفاداری شان را بارها ثابت کرده اند. در هر بزنگاهی بی هیچ طمعی در میانه میدان بوده اند. تلخ است که امروز برای نان خالی هم محتاج شوند. همانطور که عراق را می سازید لطفاً دهلران و مهران را هم بسازید. عراق تا ابد دوست ما نمی ماند، در سیاست دوست و دشمن دائمی وجود ندارد اما مردم این خطه تا ابد ایرانی هستند و وفادار. همانطور که در هشت سال دفاع مقدس خاک خوردند اما خاک ندادند.