علیرضا نوروزی معتقد است، الگوی مصرف مواد در کشور بهسمت مصرف مواد صنعتی و روانگردان میرود و نسبت رشد این مواد در بین زنان بیش از مردان است؛ بهطوری که به ازای هر 9 مرد معتاد به مواد افیونی، یک زن معتاد میشود اما به ازای هر چهار مرد مصرفکننده مواد صنعتی یک زن معتاد میشود. وی در این گفتوگو به تشریح بازار مافیای مواد در کشور و آمارهای شیوع مصرف مواد میپردازد و از ترفندهای مافیای مواد برای توسعه بازار خود در کشور میگوید. این گفتوگو را با هم میخوانیم:
آمار وزارت بهداشت از شیوع اعتیاد در کشور و رشد اعتیاد چیست؟
مرجع اصلی اعلام آمار اعتیاد در کشور، ستاد مبارزه با مواد مخدر است و گزارشی که ستاد اعلام کرده، این است که یک میلیون و 350 هزار نفر معتاد در کشور وجود دارد که عمده این افراد، مصرفشان مواد افیونی شامل تریاک، شیره، حشیش و هروئین است و 26 درصدشان هم مصرفکننده مواد محرک هستند که رایجترین آن متامفتامین است که در بین مردم به شیشه معروف است و طبعا بهعنوان آمار رسمی ما در وزارت بهداشت هم از این همین آمار استفاده میکنیم. تحقیقات دیگری که در وزارت بهداشت وجود دارد، مطالعه پیمایش سلامت روان است.
در مطالعه وزارت بهداشت چه آماری به دست آمده است؟
وزارت بهداشت طی مطالعه پیمایش سلامت روان در سال 89 تا 90، اختلالات مصرف مواد را در جمعیت 15 تا 64 سال مورد بررسی قرار داد و طی آن مجموع موارد سوءمصرف و وابستگی به مواد افیونی نظیر تریاک، شیره، کراک، هروئین، شیشه و امثالهم بهجز داروهای اپیوئیدی نسخهای نظیر کدئین، ترامادول و... را در این جمعیت 1. 8 درصد تعیین کرد. یعنی در جمعیتی حدود 50 میلیون نفر حدود 900 هزار نفر به نوعی درگیر این مسئله هستند. البته این رقم در مورد الکل حدود یک درصد از کل جمعیت مذکور عنوان شد.
در مجموع 2. 1 درصد از جمعیت 15 تا 64 سال بهجز الکل به اختلال مصرف دچار هستند که حدود یک میلیون و 100 هزار نفر را شامل میشود که این آمار از تخمین ستاد مبارزه با مواد مخدر پایینتر است.
در مورد مواد روانگردان و صنعتی چطور؟
در مورد مواد صنعتی نیز آمار وزارت بهداشت حدود سه درصد از جمعیت مذکور است که خیلی کمتر از آمار ستاد است زیرا آمار 26 درصدی ستاد مربوط به جمعیت کل معتادان است که حدود یک میلیون و 300 هزار نفر میشود اما آمار سه درصدی وزارت بهداشت مربوط به جمعیت 15 تا 64 ساله کل کشور است که رقمی معادل 150 هزار نفر میشود.
اعتیاد یک رفتار حساس و غیر قانونی است لذا اطلاعات مربوط به این مقوله نیز اطلاعاتی حساس محسوب میشود و بسیاری از افراد در روشهای معمول مطالعاتی به سوالات پاسخ نمیدهند یا بهدرستی پاسخ نمیدهند لذا در مورد آمارهای موجود باید دید که از چه روش مطالعاتی استفاده شده است.
الگوی مصرف اعتیاد در کشور چه تغییراتی دارد؟
الگوی مصرف از سال 87 تاکنون اینطور بوده است که مصرف یک ماده جدید تحت عنوان متامفتامین در کشور روند رو به رشدی پیدا کرده است اما بهطور کلی الگوی مصرف در کشور ما غالبا اینطور بوده که افراد مصرفشان را با سیگار شروع کردهاند و کم کم بهسمت الکل و حشیش رفتهاند و در مرحله بعد بهسمت مواد سنگینتر مثل شیره و تریاک میروند. در مورد متامفتامین با دو گروه مصرفکننده مواجه هستیم. یکی کسانی که قبلا اعتیاد به مواد افیونی داشتهاند و الان شیشه را به ماده مصرفی خود اضافه کردهاند و دیگری کسانی که قبل از اینکه بهسراغ تریاک و امثالهم بروند و غالبا نیز سنین پایینتری دارند، بعد از تجربه مواد سبکتر بهسمت شیشه میروند.
برای کنترل مصرف شیشه چه اقداماتی انجام شده است؟
در مورد شیشه آموزشهای بسیاری داده شده است. نگرانی زیادی که در ابتدا وجود داشت این بود که این ماده بهعنوان یک ماده کم خطر مصرف میشد و حتی اینگونه تلقی میشد که شیشه مادهای است که میتوان با آن اعتیاد به سایر مواد را ترک کرد و همچنین در لاغری نیز موثر است و این ماده بهصورت موقت باعث تقویت انرژی، قوای شناختی و جنسی میشود اما خیلی زود معلوم شد که به سرعت عملکرد جنسی و انرژی و تمرکز فرد را شدیدا تخریب میکند اما اینها چیزهایی بود که شبکههای غیرقانونی برای بازاریابی شیشه مطرح میکردند لذا مصرف این ماده توسعه یافت.
یکی از نگرانیهایی که در مورد شیشه وجود دارد این است که طبق مطالعه وزارت بهداشت نسبت مرد به زن در کسانی که در سال گذشته حداقل یکبار شیشه مصرف کردهاند یک زن به چهار مرد است. بنابراین در مورد شیشه نیز همچنان مصرف شیشه در آقایان بیشتر است اما تفاوت جنسیتی در این ماده کاهش پیدا میکند. مسئله مهم این است که بسیاری از خانمهایی که شیشه مصرف میکنند در سنین باروری هستند و مجموعهای از عوارض نه تنها برای خودشان بلکه اگر باردار شوند (با توجه به رفتارهای پر خطر جنسی پس از مصرف شیشه) به جنین نیز منتقل میشود و انتقال این عوارض بهصورت بین نسلی نیز آسیبهایی را متوجه نسلهای آینده میکند و میتوانیم انتظار داشته باشیم که انواع عوارض و وضعیت ناپایدار جسمی از یک طرف و وضعیت ناپایدار روانی و اقتصادی و اجتماعی از سوی دیگر ایجاد کند که میتواند خیلی نگرانکننده باشد.
با توجه به آگاهیبخشی در جامعه در سالهای اخیر آیا کاهشی در مصرف شیشه داشتهایم؟
در این مورد خیلی نمیشود دقیق صحبت کرد ولی معمولا در گزارشهای بینالمللی هم حتی گاهی اوقات روی مطالعهای دورهای دقیق قضاوت صورت میگیرد و گاهی نیز بهنظر خبرگان آن بخش مانند کارشناسان حوزه اعتیاد مراجعه میشود.
بهنظر شما مصرف شیشه افزایش یافته است؟
شیشه مادهای است که در برخی مصرفکنندگان حالات خیلی بد و منزجرکنندهای بهوجود میآورد، حالاتی مثل ترسهای خیلی شدید، بیخوابیهای خیلی شدید، حالتهای توهم و ناراحتکننده لذا همهگیری مصرف شیشه یک مقداری خودمحدود شونده است؛ بهطوری که شما آدمهایی را میتوانید پیدا کنید که چند ماه شیشه کشیدهاند و بهدلیل تحمل نکردن حالات منزجرکنندهای که برایش ایجاد کرده است، دیگر دلش نخواسته است که به مصرف این ماده ادامه دهد و معتقدند که بدنشان نمیکشد اما این مسئله در مورد مادهای مثل تریاک وجود ندارد و حتی افراد تا سالخوردگی نیز به تریاک اعتیاد دارند.
بهنظر میرسد میزان مصرف شیشه ثابت باقی مانده است و رشد چندانی نداشته است ولی مسئله این است که بخشی از این امر برمیگردد به بحث آگاهی و اطلاعرسانی اما عوامل دیگری نظیر تنوعطلبی، مخاطرهجویی نیز در این مسئله دخیل است.
آیا مواد جدیدی هستند که از هماکنون وارد شده باشند و درآینده بهعنوان خطر و نگرانی جدید مطرح شوند؟
در حال حاضر موادی مانند حشیش صنعتی در سطح جهان وجود دارد و مصرف میشود که در ایران هیچ مصرفکنندهای ندارد، لذا طرح آنها فقط کمک به شناساندن آن میکند؛ بهعنوان مثال مادهای در اروپا مصرف میشود که بهدلیل شدت مصرف در اروپا مشکلساز شده است و حتی قوانینی برای مبارزه با آن وضع شده است اما این ماده در کشور ما مشکلی ایجاد نکرده است اما اگر بخواهیم دائما در رسانه پیام بدهیم، خود به خود و ناخودآگاه نقش بازاریاب مواد جدید را برای جوانان بازی کردهایم.
اگر خدای نکرده روزی این مواد در کشور آمد و مصرف آن رایج شد و ایجاد مشکل کرد، میتوان درباره آن صحبت کرد و اطلاعرسانی کرد. مطمئن باشید. اگر احساس خطر کنیم مبحثی را نگفته نمیگذاریم ولی نباید به بهانه اطلاعرسانی ناخواسته به بازاریاب برخی مواد بدل شویم.
خاطرم هست زمانی در رسانهها دائما از واژه «گل» بهعنوان یک ماده جدید صحبت و ابراز نگرانی میشد. این تکرر نام گل در رسانهها موجب حس کنجکاوی جوانان میشد. درحالیکه گل همان حشیش بود و هیچ تفاوتی با حشیشی که قدمت چهار هزار ساله در ایران دارد، نداشت اما عدهای با ترفند تغییر نام این ماده سعی در رونق بازار مصرف آن داشتند.
این ترفند شبکه قاچاق است که با اسم جدید میخواهد بازار جدید پیدا کند و با تغییر اسامی و ظاهر فیزیکی مواد سعی میکنند بهعنوان محصول جدید آن را عرضه و بازار آن را دگر بار زنده کنند. ما نباید گول بخوریم و دائما بازار آنها را داغ کنیم.
ماده جدید اگر وارد جامعه شود، عوارض آن خودش را در مراکز درمانی نشان میدهد؛ مثلا آمدهاند بهمنظور سنگینتر کردن وزن تریاک به آن سرب افزودهاند. این ترفند که برای سودآوری بیشتر صورت میگیرد موجب مسمویت در مصرفکنندگان شده است و آمار و اطلاعات آن هم در رسانهها منتشر شده است. اطلاعرسانی در اینخصوص خودش نگرانکننده است زیرا کار خودش تیغ دو لبه است. من اگر بگویم تریاک بد است از این به بعد تریاکیها میروند، هروئینی میشوند و این به ضرر کشور است. لذا باید متوجه باشیم که در اطلاعرسانیهایمان نیز مدیریت داشته باشیم و این اطلاعرسانیها بهگونهای نشود که به امور بدتر ختم شود و مصرفکننده را از چاله به چاه بیندازد. نباید در انتشار اخبار مربوط به مباحث اعتیاد هیجان زیاد باشد و ایجاد ترس کند. باید با متانت، ضمن اطلاعرسانی، افراد را دعوت به مراجعه به مراکز درمانی و قطع مصرف کنیم و با طرح عوارض جانبی امکان کنترل عوارض را فراهم کنیم و درمانهای جایگزین را پیشنهاد دهیم.
رشد اعتیاد در ایران چقدر است؟
عدد رشد اعتیاد را نمیدانم. فکر نمیکنم این رشد خیلی زیاد باشد. ما کشوری هستیم که در چند سال گذشته تورم 40 درصدی را گذراندهایم و به این واسطه یک عده آدم بدبخت شدهاند. در بین این افراد معتادانی هم بودهاند که به وضعیت بسیار بدی دچار شدهاند. این مسئله نشان میدهد که آسیبهای ناراحتکننده نمود بیشتری پیدا کردهاند اما این معنایش بهنظر من لزوما افزایش اعتیاد نیست بلکه معنایش این است که یکسری از معتادها بهخاطراعتیاد و تورم وحشتناک دچار هزینههای کمرشکن و خیابانی شدهاند و معتاد خیابانی بیشتر شده است. بنابراین نباید تیتر بزنیم که افزایش اعتیاد داشتهایم، حالا اگر برویم و روی یک معتاد خیابانی بهعنوان یک سوژه خاص کار کنیم مشکلی نیست اما اینکه بهصورت کلی گفته شود که معتادان زیاد شدهاند ایجاد ناامیدی میکند و درست نیست.
اگر قصد و نیت دادن هشدار است، به اعتقاد من وجود یک معتاد نیز برای دادن هشدار کافی است. معتادان خیابانی بخشی از مشکل اعتیاد هستند ولی بخش دیگر مشکل این جمعیت، بیخانمان بودن آنهاست. الان نحوه برخوردها با این افراد بهصورت متمرکز روی اعتیادشان است و فکر میشود اگر اعتیاد این افراد درمان شود میتوانند بهجامعه برگردند، درحالیکه اگر یک فرد بیخانمان را برای چند ماه ببری و در جایی نگهداری کنی و ترک بدهی ولی هنوز بیخانمانی وی درمان نشده باشد. واقعیت این است که با این شرایط اعتیاد او نیز خوب نشده است.
و دوباره این افراد به اعتیاد برمیگردند.
دقیقا. آمارها نشان میدهد که اعتیاد 95 تا 100 درصد این افراد دوباره عود میکند زیرا اعتیاد یک جور یادگیری غلط است تا یک جور مسمومیت و این تصوری غلط از اعتیاد است. باید فرد راه یادگیری درست را در محیط زندگی پیدا کند.
سبک زندگی او باید عوض شود. این فرایند نیز طولانی مدت است و به همین دلیل است که مهم است که درمان سرپایی انجام شود تا ارزان قیمت تمام شود و طولانی مدت ادامه پیدا کند.
اگر تمرکزتان را بگذارید روی اینکه میخواهیم با بیخانمانها چهکار کنیم، آن وقت میتوانیم در کنار آن، سایر مشکلات فرد؛ نظیر اعتیاد و سایر امراض و مشکلات وی را پیگیری و درمان کنیم؛ بنابراین باید اول بیخانمانی آنها را حل کنیم بعد اعتیادشان را.