وقتی نشانههای بیماری در بدن مارک عود کرد، او یک مکانیک ساده بود. او ابتدا تصور میکرد آنفلوآنزا گرفته اما کم کم بیماریاش وخیمتر شد.
یک روز که مارک به خانه آمد متوجه شد دهانش بنفش شده و به سختی میتواند نفس بکشد. او پس از انتقال به بیمارستان به کما رفت. پزشکان بیماری او را ذاتالریه همراه با عفونت خونی تشخیص دادند.
وقتی مارک در کما و بیهوش بود پزشکان مجبور شدند به دلیل سرایت عفونت در خون، دو پای او را قطع کنند و پس از به هوش آمدن به او اطلاع داده شد که دست راستش نیز باید قطع شود و گرنه خواهد مرد.
او به ناچار تسلیم شد و به این ترتیب دست راستش را هم از دست داد. مارک دو فرزند دارد و به همراه همسرش زندگی آرام و خوبی داشت. او میگوید "باورم نمیشود که یک شبه همه چیز را از دست دادم. از دست دادن دو پا گرچه سخت بود اما حداقل به این امید داشتم که دستهایم سالمند. اما وقتی دست راستم هم قطع شد شرایط بسیار برایم سخت شد".
خوشبختانه مارک خانواده و دوستان بسیار خوبی دارد. او اکنون دو پا و یک دست مصنوعی دارد و اگرچه شرایط مانند گذشته نیست اما به لطف خانواده و دوستان به زندگی ادامه میدهد.