`یش از ظهر امروز اتفاقی منحصربفرد در زندان رجاییشهر تهران به وقوع پیوست.
در این اتفاق میمون و مبارک یک دختر 28 ساله دارای مدرک فوق لیسانس با یک مرد جوان 27 ساله و محکوم به قصاص ازدواج کرد.
در زیر، گزارشی از این مراسم را میخوانید:
* با یک نگاه عاشقش شدم/ از زندان بیایم خوشبختش میکنم
میلاد نوجوان 27 ساله که به اتهام قتل محمد (خواهرزاده خود) از سال 88 در زندان رجاییشهر زندانی است پای صحبت با ما مینشیند.
میگوید: یک روز سهشنبه بود که مادرم برای ملاقات با من به زندان رجاییشهر آمد و در آنجا به دلیل ناراحتی از دوری من گریهاش گرفت و متأسفانه غش کرد.
وی گفت: همان زمان خانم خ خواهر یکی از همسلولیهایم که برای ملاقات با برادرش به زندان آمده بود و در کابین کناری نشسته بود مادرم را در آغوش گرفت و از وی درباره مشکل من پرسید.
میلاد ادامه داد: بعد از آن خانم خ چندین بار با من تماس گرفت و وکیلی را به من معرفی کرد تا مشکل من برطرف شود.
وی درباره اینکه چه شد به هم علاقمند شدید و صحبت از ازدواج به میان آمد، گفت: پس از چند مدت صحبت کردن با یکدیگر به هم علاقمند شدیم و سرانجام خانم خ از من به نوعی خواستگاری کرد در حالیکه من به این موضوع نه امیدی داشتم و نه علاقهای.
وی ادامه داد: رفته رفته ایشان با صحبتهایشان مرا متقاعد کردند که باید با یکدیگر ازدواج کنیم زیرا به یکدیگر وابسته شده بودیم و دیگر تماس تلفنی نمیتوانست به ما کمک کند.
میلاد گفت: در این مدت تنها 2 بار همسرم را از پشت شیشه آن هم به مدت 15 دقیقه دیده بودم.
این متهم به قتل تصریح کرد: من تحصیلات سیکل دارم اما همسرم فوق لیسانس تربیت بدنی دارد.
وی گفت: سال 88 در محل خانهمان خوابیده بودم که میان برادرم و خواهر زادهام درگیری پیش آمد و آنها به خاطر یک کتانی با هم گلاویز شدند. وقتی به میان دعوای آنها رفتم خواهرزادهام با چاقو ضربهای به من زد و من هم چاقو را از دستش گرفتم و یک ضربه به او زدم و همین ضربه او را از پای درآورد.
میلاد در پاسخ به اینکه تا حالا با خواهرتان تماس تلفنی داشتهاید، گفت: 2 بار با خواهرم تماس تلفنی داشتم و تنها در این تماسها از او خواستهام تا مرا حلال کند زیرا میدانم چه درد و رنجی متحمل میشود.
این محکوم به قصاص درباره اینکه سرنوشت پروندهاش چه میشود، گفت: پدر مقتول که شوهر خواهر سابقم است تقاضای 200 میلیون دیه کرده است اما متاسفانه هنوز نتوانستم این رقم را فراهم کنم.
میلاد از حال و هوای بندی که در آن تحمل کیفر میکند صحبت کرد و گفت: از دیشب خودم و تمام همسلولیهایم نخوابیدهایم زیرا بسیار استرس دارم.
وی گفت: از سلول که خواستم بیایم همه برایم دست زدند و از زیر قرآن ردم کردند و احتمال میدهم الان هم که بخواهم پس از خطبه عقد به داخل بند برگردم برایم دست و پایکوبی کنند.
وی درباره نیاز خود و همسلولیهایش به کمک خیرین گفت: قتلیها (کسانی که محکومان پروندههای قتل هستند) همگی رنج جوانی را در بر میگیرند که عمدتاً بر سر یک بیاحتیاطی و متأسفانه لجبازی امروز پشت میلهها گرفتار شدهاند و اکثرشان هم اگر پول دیه را هم بتوانند فراهم کنند از زندان آزاد میشوند در حالیکه متأسفانه کسی نیست به انها کمک کنند.
این محکوم به قصاص گفت: من فقط از خیرین میخواهم برای کمک به این افراد از جامعه اقدامی عاجل کنند.
* فدای قد و بالای برادرم شوم/ همه خانواده شادی همراه با غمی دارند
اما در این رهگذر و در حاشیه مراسم عقد این زوج جوان با یکی از خواهران میلاد صحبت کردیم و از حس و حالش پرسیدیم که گفت: فدای و قد و بالای برادرم بشوم. ماشاالله در لباس دامادی خوشگل شده است.
وی گفت: مادر محمد پس از آنکه سال گذشته از خون برادرم گذشت به خارج از کشور رفت و ما هم به وی درباره عروسی میلاد چیزی نگفتیم.
وی گفت: از طرفی خوشحالیم زیرا اصلاً فکر نمیکردیم برادرمان بخواهد زنده بماند چه برسد به اینکه در حیاط زندان برایش عقد بپا کنیم.
این خواهر میلاد ادامه داد: با شناختی که از برادرم دارم به طور قطع همسرش را خوشبخت خواهد کرد زیرا او بچه با جوربزهای است.
وی در پاسخ به این سوال که به نظرتان عروستان بعدها پشیمان نمیشود، گفت: بارها با او صحبت کردیم و تلاش کردیم تا پشیمانش کنیم اما او مصمم بود و عنوان کرد نه تنها از این تصمیمش پشیمان نمیشود بلکه به طور قطع میلاد او را خوشبخت میکند.
* عقد در زندان رجاییشهر پیش از این هم سابقه داشته است
پای سخن مردانی رئیس زندان رجایی شهر نشستیم و از وی پرسیدیم چند وقت است که از این ماجرا باخبر شده است که او گفت: یک ماه است که متوجه شدم میلاد با این دختر خانم ارتباط تلفنی دارد و قصدشان ازدواج است.
وی گفت: من پس از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم زیرا این اتفاقات باعث میشود روحیه زندانی بالا رود و امید به زندگی بالا رود.
مردانی تصریح کرد: ما پیش از این هم چندین نوبت در زندان رجاییشهر مراسم عقد بپا کردیم و این موضوع مسبوق به سابقه است.
رئیس زندان رجایی شهر به هماهنگیهای انجام شده برای برگزاری این مراسم اشاره کرد و گفت: همه دست به دست هم دادند تا این مراسم به خوبی برگزار شود و برای این زن و شوهر خاطره خوشی به جا بماند.
وی افزود: ما باید به مردم نشان دهیم که زندان همهاش خشونت نیست و روی خوش هم دارد و روی خوش هم براساس همین کارها شکل میگیرد.
مردانی درباره خاطره خوشش از سالهایی که در زندان مسئولیت داشته، گفت: بهترین خاطرات من مربوط به زمان هایی است که موفق شدیم پای چوبه دار رضایت یک خانواده را بگیریم و یک فرد را از قصاص نجات دهیم.
* میلاد مرا خوشبخت خواهد کرد
اما عروس خانم که با کمی تأخیر به زندان رجاییشهر آمد در مصاحبه با خبرنگاران درباره احساسش گفت: احساس فوقالعاده خوبی دارم و خوشحالم که نتیجه 7 ماه تلاشهایم به سرانجام رسید.
وی گفت: من از میلاد چیزی نمیخواهم و به طور قطع هیچوقت از اقدام امروزم پشیمان نخواهم شد زیرا میدانم میلاد مرا خوشبخت خواهد کرد.
* 5 سکه طلا، یک دست آینه و شمعدان و یک سفر حج عمره مهریه عروس خانوم
نوبت به روحانی حاضر در مجلس رسید تا خطبه عقد این زوج جوان را جاری کند. به رسم مرسوم روحانی حاضر در مجلس مهریه عروس خانوم را یک جلد قرآن کریم، 5 سکه طلا، یک دست آینه و شمعدان قلمداد کرد که در این زمان مادر داماد از طرف خودش و پدر داماد یک سفر حج عمره نیز به مهریه عروس خانوم اضافه کرد و به این ترتیب عروس خانوم پس از 3 بار قرائت خطبه عقد با اجازه بزرگترها به آقا داماد (بله) گفت.
حاشیههای فارس از مراسم عقد
* از سوی زندان رجایی شهر کت و شلواری به میلاد داده شد اما کت و شلوار گشاد بود و قرار شد پدر و مادر میلاد با خود کت و شلواری بیاورند.
* پدر و مادر عروس خانم در مراسم عقد حضور نداشتند اما پدر عروس رضایت کتبی خود را اعلام کرده بود.
* جمع کثیری از مسئولان زندان رجایی شهر برای شرکت در این مراسم عقد حضور داشتند.
* مادر و پدر میلاد بعد از مدتها توانستند امروز فرزندشان را در آغوش بگیرند.
* عروس و داماد برای اولین بار بود که همدیگر را از نزدیک و بدون وجود شیشههای اطاق ملاقات میدیدند.
* پدر و مادر داماد یک حج عمره به مهریه عروس اضافه کردند که روحانی حاضر در مجلس گفت با شرایط امروز حج و اقدامات عربستانیها این بخش از مهریه عندالمطالبه نیست.
* روحانی حاضر در مجلس از آقا داماد پرسید آیا همسر دیگری دارید که داماد گفت: 7 سال است در حبس به سر میبرم همسری ندارم.
* میلاد پس از پوشیدن کت و شلوارش به پدرش به شوخی و با مزاح گفت: در جوانیتان به اندازه امروز من خوشتیپ بودهاید؟
اما میلاد به چه چیزی نیاز دارد؟
با توجه به اینکه خواهر میلاد و مادر مقتول از حق قانونی خود گذشت کردهاند تنها فردی که در پرونده مرگ محمد به عنوان ولی دم شناخته میشود پدر محمد است.
میلاد میگوید داماد سابقشان نجار است و برای آنکه از خون فرزندش گذشت کند تقاضای اخذ 200 میلیون تومان پول کرده است.
حالا میلاد که از امروز مرد یک زندگی شده است برای آنکه از پشت میلهها بیرون بیاید به 200 میلیون تومان پول نیاز دارد که میطلبد خیرین و افرادی که دستشان میرسد به این جوان کمک کنند.
خیرین و افرادی که مایل به کمک به میلاد هستند میتوانند با اداره کل زندانهای استان تهران و یا با مسئولین زندان رجایی شهر تماس بگیرند تا به این زوج کمک کرده باشند.