پدیده ازدواج در دوران کودکی از نمونه ناهنجاری های اجتماعی به شمار می رود که که کم و بیش در بسیاری از نقاط دنیا،رگه هایی از آن مشاهده و احساس می شود.
ازدواج کودکان و بخصوص دختران کم سن و سال،وابسته به عوامل و دلایل متعددی است،اما بر اساس مطالعات اجتماعی انجام شده در اقصی نقاط دنیا دو مولفه اساسی فقر و باورها و اعتقادات قومی،طایفه ای یا سنتی در میان برخی از اقوام و تیره ها،از اصلی ترین دلایل چنین ازدواج هایی محسوب می شود.
بر اساس مطالعات انجام شده،قریب به 700 میلیون زن در جهان،ازدواج در دوران کودکی را تجربه کرده اند،این آمار در کشورهای کمتر توسعه یافته با شدت هر چه بیشتری ظهور و بروز پیدا می کند به نحوی که آمارها از ازدواج بیش از 30 درصدی دختران در برخی کشورهای جهان سومی حکایت دارد.
ازدواج در سنین کودکی بر اساس یک شاخص ارزیابی تعریف شده،مشخص می شود،در این چارچوب،هر دختری که پیش از رسیدن به سن 18 سالگی ازدواج کند،جزء افرادی محسوب می شود که مشمول تعریف ازدواج در دوران کودکی خواهد شد.
یکی از اجزای لاینفک اکثریت قریب به اتفاق چنین ازدواج هایی،زندگی با مردان معتاد است، به تعبیری می توان گفت اعتیاد جزء جدایی ناپذیر اکثریت قریب به اتفاق چنین ازدواج هایی است.
مواجه بودن با چنین معضل خانمانسوزی(اعتیاد) به تدریج عامل و باعث بروز دیگر آسیب های اجتماعی همچون تکدی گری و...است.
بر مبنای مطالعات انجام شده توسط پژو هشگران، بالاترین نرخ ازدواج در دوران کودکی، مشمول کشورهای آفریقای مرکزی، چاد، بنگلادش، نیجر، مالی، بورکینافاسو،گینه و موزامبیک می شود که در واقع با بالاترین نرخ شیوع ازدواج در دوران کودکی مواجه هستد.
چندی پیش،شیرین احمدنیا یکی از اساتید دانشگاه در نشست ازدواج در سنین پایین که در باشگاه هواداران جمعیت امام علی(ع) برگزار شد در تشریح آمار یونیسف در خصوص این پدیده عنوان کرد:سه درصد از دختران در جهان، زیر سن 15سال و 17 درصد نیز زیر سن 18 سال ازدواج کرده اند،بر اساس قوانین وضع شده در کشورمان، حداقل سن ازدواج به ترتیب برای دختران و پسران 13 و 15 سال تعیین شده است.
*ازدواج،استراژی گسترش پیوندهای خانوادگی؟
یکی از دلایل ازدواج در سنین پایین به گسترش پیوندهای خانوادگی معطوف می شود،امری که در واقع بواسطه آن،دو گروه،قوم،طایف،تیره یا قبیله بر اساس پیوند حاصل شده،ارتباطات مستحکمی با یکدیگر پیدا می کنند،البته دلایل و عوامل بسیار دیگری نیز در واقع شدن چنین ازدواج هایی موثر و تاثیر گذار است،فقر و رهایی خانواده از هزینه کرد هرچه بیشتر برای فرزند یا فرزندانشان و جلوگیری از انحراف و لغزش اخلاقی احتمالی آنها در آینده،از دیگر عوامل موثر در چنین ازدواج هایی به شمار می رود.
* تبعات یک پیوند کودکانه
ازدواج در سنین کودکی با مخاطرات و تهدیدات جسمی و روحی خاص به خود همراه است که می تواند هزینه ای معادل جان یک انسان را در پی داشته باشد.
احمد نیا،در ارتباط با پیامدهای چنین ازدواج هایی عنوان می کند:زمانی که ازدواج در سنین ناکافی رخ می دهد،عمدتا بارداری زودتری بوجود می آید که در این شرایط،زایمان، شیردهی،بقاء و سلامت مادر و کودک توامان با یکدیگر به مخاطره می افتد.
وی معتقد است،حلقه اطرافیان یک نوعروس کودک،تنها به بستگان و دوستان او خلاصه می شود و حامی دیگری در زندگی او وجود ندارد و با توجه به شرایط خاصی که کودک با آن مواجه است نوعی از عدم امنیت همراه وی خواهد بود.
* پدیده کودکان بیوه،ثمره یک ازدواج نارس
احمد نیا،به نکته تامل برانگیز دیگری نیز اشاره می کند و آن پدیده کودکان بیوه است،کودکانی که در سن 12 سالگی ازدواج می کنند و بعد از یک یا دو سال زندگی در سنین 13 یا 14 سالگی طلاق می گیرند و عملا به بیوه هایی مبدل می شوند که از سن کمی نیز برخوردار هستند.
*کودکان کار،نتیجه یک ازدواج بسیار زود هنگام
یکی دیگر از نتایج و تبعات چنین ازدواج هایی،رواج و شیوع کودکان کار است،کودکانی که با مادر مطلقه ای همراه هستند که از لحاظ روحی و روانی در شرایط نامناسبی قرار دارد و احتمال بروز و رفتارهای پرخاشگرانه و نامعمول در آنها بالا است،از سوی دیگر ضعف و ناتوانی در تامین مایحتاج زندگی باعث می شود تا آنها برای اداره امور روزمره خود به کارهای خیابانی تحت عنوان کودکان کار روی آورند.
فرار از خانه از دیگر تبعات چنین ازدواج هایی است،هراس از تکرار تجربه مادر خویش،از اصلی ترین انگیزه های فرار از منزل در کودکان چنین ازدواج هایی به شمار می رود،کودکانی که خود با مادری مواجه هستند که کودک وارانه ازدواج کرده و حالا کودک وارانه مسیر اضمحلال و نابودی را با سرعت و شتاب طی می کنند، مسیری که ناهموار و پر فراز و نشیب و آکنده از ناملایمات و دشواری ها است.