مأموران پلیس قیامدشت ١٥ شهریورماه سال ٩١ در جریان درگیری و قتل مردی قرار گرفتند که جسم خونآلود و زخمیاش توسط خانوادهاش به بیمارستان منتقل شده بود. وقتی مأموران به محل رفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند متوجه شدند این مرد به دست پسرش زخمی شده است و آنها ابتدا در خانه با هم درگیر شدهاند و سپس مرد جوان با واردآوردن ضربه چاقو بر بدن پدرش، او را زخمی کرده و به قتل رسانده است. با بازداشت این جوان، او به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: پدرم همیشه به من میگفت چرا سر کار نمیروی و سر این موضوع با هم دعوا داشتیم. من نمیتوانستم کار کنم چون اعتیاد داشتم. روز حادثه با هم دعوا کردیم، من که از شدت عصبانیت نمیتوانستم خودم را کنترل کنم، به سمت او رفتم و با واردآوردن ضربه چاقو زخمیاش کردم و بعد هم پدرم در بیمارستان فوت کرد.
با توجه به اینکه اولیایدم از این جوان شکایت کرده و خواستار مجازات او شده بودند، پرونده برای رسیدگی به شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه رسیدگی، بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار صدور حکم قانونی در این خصوص شد، اولیایدم در جایگاه حاضر شدند. مادر خانواده اعلام کرد از فرزندش شکایتی ندارد اما دو خواهرش که اولیایدم اصلی بودند عنوان کردند درخواست قصاص ندارند اما یکی از آنها خواستار دیه شد و دیگری هم گفت نه دیه میخواهد و نه درخواست قصاص دارد اما راضی به این نیست که برادرش از زندان آزاد شود و میخواهد که او برای همیشه در زندان بماند و تاوان کارش را پس بدهد.
سپس نوبت به متهم رسید. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: سالها بود که به مواد مخدر اعتیاد داشتم و شیشه مصرف میکردم، به همین خاطر هم هیچوقت اعصاب آرامی نداشتم و با دیگران دعوا میکردم. یکبار هم بهخاطر همین اعصاب خرابم درگیر شده و یک نفر را زدم و چهارسال از عمرم را در زندان بهسر بردم که واقعا سالهای بدی بود. در آن زمان نوجوان بودم. از وقتی یادم میآید با خانوادهام درگیر بودهام و بیشتر از همه پدرم با من دعوا میکرد. او به من میگفت سر کار برو و خودت خرجیات را دربیاور، تو ٢٤ساله هستی و نباید بیخود در خانه بمانی. من تازه از زندان آزاد شده بودم و وضعیت روحیام بد بود. مرتب با هم درگیر میشدیم. روز حادثه به پدرم گفتم اینقدر به من گیر نده و من را راحت بگذار. متهم ادامه داد: پدرم ولم نمیکرد، مرتب بدوبیراه میگفت. چاقو آوردم و گفتم اگر یک کلمه دیگر حرف بزنی تو را با چاقو میزنم اما او توجهی نکرد و به من بدوبیراه گفت، من هم یک ضربه به او زدم، همان یک ضربه هم باعث مرگ پدرم شد، هرچند بلافاصله او را به بیمارستان رساندیم اما گفتند کاری از دستشان برنیامده و پدرم مرده است. همه بدبختی من بهخاطر مواد است. از همانروزی که کشیدن مواد را شروع کردم به این روز افتادم و حالا هم از کاری که کردهام خیلی پشیمان هستم. من میدانم چه گناه بزرگی مرتکب شدهام و چقدر خانوادهام را ناراحت کردهام. آنها هرچه بخواهند من قبول دارم. خواهرانم حق دارند که من را نبخشند با اینکه خودشان میدانند من وضع روحی خوبی نداشتم و البته حالا هم عذابوجدانی که تحمل میکنم کمتر از مرگ نیست. من تحتتأثیر مواد دست به این کار زدم. بعد از متهم، وکیلمدافع او در جایگاه حاضر شد. او دفاعیات خود را مطرح کرد و گفت با توجه به اینکه موکلش اتهام قتل را قبول دارد اما تحتتأثیر مواد بوده است، درخواست دارد دادگاه این مسئله را در نظر بگیرد و حکم صادر کند. هیأت قضات با پایان جلسه رسیدگی، برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.