اولین روز فروردین سال ٩٢ مأموران پلیس با تماس تلفنی از درمانگاهی در تهرانسر باخبر شدند دختر نوجوانی با اسید سوزانده شده است و وضعیت بدی دارد. بلافاصله مأموران پلیس به محل رفتند و تحقیقات خود را آغاز کردند. وضعیت دختر جوان به حدی بد بود که بلافاصله از درمانگاه به بیمارستان انتقال یافت و بعد از چند روز بستریشدن بالاخره توانست با مأموران صحبت کند. او که شیرین نام دارد در تعریف آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من با جوانی به نام جمشید رابطه داشتم و چندسالی بود که با هم دوست بودیم. در این مدت متوجه شدم جمشید شکاک است و خیلی من را اذیت میکرد، حتی چندینبار من را کتک زده بود تا اینکه یک روز به خاطر خلافی که کرده بود بازداشتش کردند و بعد هم به زندان محکوم شد. در این مدت که زندانی بود سعی کردم ارتباطم را با او قطع کنم و کاری کردم که دیگر او را نبینم و تصمیم گرفتم با پسر دیگری ازدواج کنم، اما وقتی از زندان آزاد شد آزارهایش را شروع کرد. بعد هم روز اول بهار با من تماس گرفت و خواست که من را ببیند و رویم اسید پاشید.
یک سال بعد درحالیکه جمشید متواری بود در یکی از شهرهای غربی کشور شناسایی و بازداشت شد. این مرد به کاری که کرده بود، اعتراف کرد و سپس کیفرخواست علیه متهم صادر شد. در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه ٧١ وقت دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا نماینده دادستان تهران در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قانونی شد. سپس شیرین در جایگاه قرار گرفت و گفت: جمشید پسر خلافکاری بود و همیشه مشروب مصرف میکرد. او وقتی مست میشد، مرا کتک میزد و حتی یکبار با چاقو مرا زخمی کرد. من از او وحشت داشتم و به همین دلیل تصمیم گرفتم با او ازدواج نکنم. من با او قهر بودم تا اینکه روز حادثه جمشید با من تماس گرفت و گفت برای من کادو خریده است. او گفت در خیابان منتظر من است تا کادوی مرا بدهد و از من خواست به محل قرار بروم. وقتی به محل رسیدم او درحالیکه ظرفی در دست داشت از خودروی دوستش پیاده شد و به سراغ من آمد. وقتی از او درباره ظرف سؤال کردم، گفت داخلش مشروب است و ناگهان در ظرف را باز کرد و مایع داخل آن را به صورتم پاشید. درحالیکه از شدت سوزش فریادم به آسمان بلند شد، از محل فرار کردم که دوباره او از پشت بقیه مایع را به بدنم پاشید و بعد هم با همان خودروی دوستش فرار کرد.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: من و شاکی با هم ارتباط داشتیم و قرار بود ازدواج کنیم، تا اینکه مدتی قبل فهمیدم او قصد دارد با پسر دیگری ازدواج کند. پس از این خیلی اصرار کردم با من ازدواج کند، اما او تصمیم خودش را گرفته بود و به من جواب رد داد. من خیلی از او کینه به دل گرفتم و تصمیم گرفتم از او انتقام سختی بگیرم. به همین دلیل روز حادثه مقداری مواد اسیدی تهیه کردم و به بهانه اینکه برایش کادو خریدهام، قرار ملاقات گذاشتم و نقشهام را عملی کردم. من نمیخواستم در این حد به شیرین آسیب وارد کنم و از کاری که کردم، خیلی پشیمان هستم.
بعد از پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات وارد شور شدند و متهم را به قصاص یک چشم و یک گوش محکوم کردند. در این میان با توجه به وضعیت خانوادگی شاکی پرونده، یکی از اعضای شورای شهر تهران به صورت داوطلبانه به او کمک کرد و در این مدت نیز بسیاری از هزینههای جراحی و درمان شیرین را تقبل کرد. همچنین در این میان با درخواست این عضو شورای شهر و همچنین وساطت خانواده متهم، سرانجام دختر جوان قبول کرد در قبال دریافت خانه متهم، از قصاص چشم و گوش او گذشت کند. وی پس از حضور در دادسرای جنایی تهران رضایت قطعی خود را در این خصوص اعلام کرد. هماکنون متهم با توجه به جنبه عمومی جرم در انتظار صدور کیفرخواست و محاکمه مجدد است.