مأموران پلیس ٢٨ بهمن سال ٩٢ جسد زن میانسالی را پیدا کردند که در یک پتو و ملحفه پیچانده شده بود و آن را در یک کیسه پلاستیکی گذاشته بودند. زمانی که جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت مأموران متوجه شدند این جسد متعلق به زنی است که چند روز قبل پسرانش اعلام کرده بودند مادرشان گم شده است بههمیندلیل دو مرد را برای شناسایی به پزشکی قانونی دعوت کردند و آنها هویت جسد را مورد تأیید قرار دادند و گفتند نمیدانند چه کسی و چرا مادرشان را به قتل رسانده است. این در حالی بود که پزشکی قانونی اعلام کرد ضربات وارده بر بدن زن میانسال عامل اصلی این قتل بوده و شدت ضرباتی که بر سرش وارد شده آنقدر شدید بوده که باعث خونریزی مغزی و درنهایت مرگ او شده است.
بهاینترتیب تحقیقات مأموران آغاز شد و با توجه به اینکه عروس خانواده درست در روزی که مادرشوهرش گم شده اقدام به شستن فرش خانه کرده بود، مأموران به او مظنون شدند و خانهاش را مورد بازرسی قرار دادند و در راهپله متوجه لکههای خون شدند که هرچند تمیز شده، اما هنوز آثاری از آن باقی مانده بود. بهاینترتیب مأموران پلیس، زن جوان را بازداشت کردند. این زن در اولین بازجوییها به قتل مادرشوهرش اعتراف کرد و گفت در پی مشاجرهای که با او داشت اقدام به قتل کرد و بعد هم با همدستی مرد وکیلی که مدتی شوهر او بود جسد را از خانه خارج و در دشتی رها کرد.
با تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست علیه دو متهم پرونده، رسیدگی به قتل زن میانسال روز گذشته در شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران انجام گرفت. در ابتدای جلسه، نماینده دادستان بعد از اینکه کیفرخواست را خواند و خواستار صدور حکم قانونی دراینباره شد، اعلام کرد ضرباتی جرحی نیز بر بدن مقتول وارد شده که قبل از مرگ او بوده است و متهم باید در اینخصوص هم با توجه به شکایات اولیایدم مجازات شود. درادامه دو پسر مقتول بهعنوان ولیدم در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند و اعلام کردند راضی به گذشت نیستند. سپس نوبت به زن جوان رسید.
او وقتی در جایگاه حاضر شد اتهام قتل را قبول کرد و گفت: شش ماه بود که با شوهرم ازدواج کرده بودم و با هم در خانهای که برای مادرشوهرم بود زندگی میکردیم. از آنجایی که من از بچگی دختر مستقلی بودم باز هم میخواستم استقلال داشته باشم و با شوهرم در خانهای جداگانه زندگی کنم، قرار بود اینکار را کنیم. اما روز حادثه مادرشوهرم به خانهام آمد و گفت نباید اینکار را بکنم. من ابتدا با او خیلی مهربان برخورد کردم و گفتم من زن مستقلی هستم و تو در زندگی ما دخالت میکنی اما او قبول نکرد و گفت ٣٠ سال است این خانه را نگه داشته تا پسرش ازدواج و در این خانه زندگی کند. سر این موضوع جروبحث کردیم و من کنترلم را از دست دادم و مادرشوهرم را کتک زدم، از هوش رفت و وضع بدی داشت. برای اینکه بیشتر از این زجر نکشد یک ضربه دیگر به سرش زدم که جان داد. بعد با متهم ردیف دوم که وکیل است و شوهر سابق من بود، تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم. وقتی آمد و جسد مادرشوهرم را دید شوکه شد اما وادارش کردم به من کمک کند. جسد را لای پتو و ملحفه گذاشته داخل کیسه انداختیم و به همراه چند کارگر به دشتی در همان اطراف بردیم.
متهم درباره اینکه چطور با متهم ردیف دوم آشنا و چرا از او جدا شده است، گفت: من در دفتر او کار میکردم. بعد به صورت صیغهای با هم ازدواج کردیم. میخواستم بچهدار شوم اما او مخالف بود و بههمیندلیل جدا شدیم و من او را بهعنوان دایی خودم به خانواده شوهرم معرفی کرده بودم.
سپس نوبت به متهم ردیف دوم رسید. او اتهام را قبول کرد و گفت: در قتل نقشی نداشتم وقتی با جسد مواجه شدم، شوکه بودم حتی گفتم بگذار به پلیس خبر دهیم، من وکیلت میشوم و رضایت میگیرم، اما او تهدیدم کرد و من هم مجبور شدم با او همکاری کنم.
این بار نوبت به وکیل متهم ردیف اول رسید. او ادعا کرد موکلش دچار پرخاشگری بیمارگونه است و گفت: این زن وقتی عصبانی میشود کنترلی بر اعمال خود ندارد و حتی شوهر دیگری در اصفهان داشته که او را هم مورد ضربوجرح قرار میداد و از او جدا شده است. او به دلیل پرخاشگری زیادی که دارد، نمیتواند خود را کنترل کند و من درخواست رسیدگی به این موضوع را دارم.
وقتی زن جوان برای بیان آخرین دفاعیاتش در جایگاه حاضر شد، اتهام قتل را یکبار دیگر قبول کرد و گفت: من از بچگی محبت ندیدم و همیشه هم دنبال این بودم که محبت دیگران را جلب کنم اما وقتی عصبانی میشدم نمیتوانستم خودم را کنترل کنم و دیگران را کتک میزدم و چندبار که با شوهرم دعوا کردهام او را کتک زدم. از کاری که کردم پشیمانم و درخواست دارم اولیایدم به نامهای که نوشتهام، گوش کنند. او وقتی داشت نامه را میخواند، گفت: من یک مادر را از زندگی محروم کردم و میدانم چه خسارتی وارد کردم اما ناخواسته بوده است و خواستار گذشت اولیایدم هستم. من از کرده خودم پشیمان هستم. در پایان هیأت قضات شعبه هشتم وارد شور شدند و با توجه به اعترافات متهم و مدارک موجود در پرونده، متهم ردیف اول را به قصاص و متهم ردیف دوم را هم به حبس محکوم کردند.