روح الله دهقانی حدود 17 سال است که زری بافی را انجام میدهد و با آنکه در رشته کامپیوتر تحصیلات داشته به رشته صنایع دستی گرایش پیدا میکندT تنها منبع درآمد او از راه زری بافی است و به همراه شریکاش کارگاه کوچکی در یکی از محلههای تهران برای خودشان راه میاندازند.
این بافنده زربفت میگوید: به دلیل آنکه مردم این هنر را کمتر میشناسند ما به تولید دستگاه بافندگی رو آوردهایم تا افراد بیشتری با این هنر آشنا شوند و بازاری برای این کار ایجاد شود زیرا در حال حاضر بازاری برای فروش این هنر وجود ندارد.
او بیان میکند: افراد محدودی که اکثرا قشر فرهنگی جامعه را تشکیل میدهند با پارچه زربفت آشنا هستند و همین افراد مشتریان ما برای خرید این پارچهی گرانبها هستند. این قشر متوجه ارزش پارچه زربفت شده و هر طور که هست میخواهد یک تکه از آن را داشته باشند. اگر این پارچه در جامعه شناخته شود، آدمهایی که از سطح مالی خوبی برخوردار هستند میتوانند به جای خرید لباسهای خارجی گران قیمت از این پارچه گرانبها و خاص استفاده کنند.
دهقانی ادامه میدهد: پارچه زربفت پیشینه طولانی دارد و براساس مستندات به دست آمده قدمت بافت آن به 8 هزار سال پیش میرسد. قدمت پارچههای نقشدار زربفت به دوره هخامنشی برمیگردد و اولین پارچه زربفت پیدا شده مربوط به دوره اشکانی و متعلق به کفن یک پادشاه آلمان بوده است. هنر بافت زربفت در دوره ساسانی و صفوی به اوج خودش میرسد و این پارچهها به اروپا و شرق آسیا صادر میشدهاند، در واقع این پارچه حکم نفت و انرژی اتمی ما را داشته است.
با تکنیک و دانش این هنر امنیتی برخورد میشد
این بافنده اضافه میکند: با تکنیک و دانش این هنر به صورت امنیتی برخورد میشده و هر کسی را به کارگاههای زربفت راه نمیدادند. به واسطه این پارچههای فاخر ضربالمثلها و داستانهای بسیاری هم داریم از جمله «بوریا باف اگرچه بافنده است ولی نبرندش به کارگاه حریر».
او میافزاید: بافندههای پارچه زربفت برای ورود به کارگاههای این کار گزینش میشدند. مردم عادی هم به هیچ عنوان از این کارگاهها اطلاعی نداشتند. داستانهایی هم مبنی بر اینکه این کار را اجنه اتجام میدادهاند به وجود آمده بود زیرا هیچکس نمیدانست این محصول چطور تولید میشده است. سیستم تولید پارچه زربفت ایران در دنیا پیشرو بوده است و پادشاهان و اشرافزادگان کشورهای دیگر برای پادشاه ایران هدیه میفرستادند تا در قبال آن پادشاهان ایران پارچه زربفت به آنها بدهند.
دوره قاجار، افول پارچه زربفت
دهقانی میگوید: پارچه زربفت از اوایل دوره قاجار دچار افول و کم کم به فراموشی سپرده میشود. با تمایلی که در دوره قاجار برای استفاده از پوششهای غربی به وجود میآید و همچنین ورود دستگاههای صنعتی به ایران، پارچهها راحتتر در اختیار مردم قرار میگیرند و زربفت کنار گذاشته میشود. اواخر دوره قاجار یک نمونه پارچه زربفت برای آستان قدس رضوی بافته شد که در حال حاضر هم این پارچه در موزه آستان قدس نگهداری میشود.
این بافنده با بیان اینکه پارچهای که در موزه آستان قدس رضوی نگداری میشود را پدرِ حبیبالله طریقی بافته است، میافزاید: حبیبالله طریقی بنیانگذار کارگاه هنرهای زیبای صنایع مستظرفه در کاخ گلستان بود. در دوره پهلوی اول یک تکه از پارچههای استاد طریقی به دست رضاخان میرسد. او نیز از طریقی دعوت میکند که به تهران بیاید و نخستین کارگاه رسمی زریبافی در تهران افتتاح میشود زیرا پیش از آن زریبافی به صورت پنهان انجام میشده است و این پارچههای گرانقیمت به عتیقه خران خارجی فروخته میشد.
او اضافه میکند: هنگامی که رضاخان متوجه این هنر شد در سال 1309 آنها را به عمارت شمسالعماره کاخ گلستان برد و نخستین کارگاه زربفت در آنجا راهاندازی شد. در این سال زریبافی دوباره زیر سایه حکومت قرار گرفت و به مرور آموزش آن شروع شد و استادان دیگری در این زمینه شروع به کار کردند. بعد از استاد طریقی پسرش این کار را ادامه میدهد و تعداد استادکاران این هنر تا اواخر دوره پهلوی به 80 نفر میرسد.
در دوره بقایی عذر آخرین استادکاران زربفت خواسته شد
دهقانی بیان میکند: بعد از دوره پهلوی تعداد بسیاری از استادان این هنر بازنشسته میشوند و تنها 12 نفر از آنها این کار را ادامه میدهند و ما دوباره شاهد نزول این هنر میشویم. در سال 1388 نیز به دستور حمید بقایی رییس وقت سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، عذر آخرین استادان این هنر خواسته میشود و در مجموع استادان زری بافی به چهار نفر میرسند.
این بافنده درباره وضعیت استادان بازنشسته میگوید: هنوز هم با برخی از آنها در ارتباط هستیم. در حال حاضر استادان هاشملو، حسین مژگانی، ریوندی و بهمن آبادی بازنشسته هستند و در این زمینه هم فعالیت نمیکنند. ما چند بار هم از ریاست پژوهشکده هنرهای سنتی پژوهشگاه میراث فرهنگی درخواست بازگشت به کار این استادان را دادهایم. استاد محمودی، عنایتی و سلیمیان ریزی هم فوت کردند.
او اظهار میکند: بعد از آنکه از اصفهان دورباره به تهران منتقل شدیم درخواستی مبنی بر جذب نیرو دادیم اما سازمان مجوز استخدام ندارد. ما در کارگاهی که در حال حاضر در پژوهشکده میراث فرهنگی است هفت دستگاه بافندگی داشتیم و در آن چهار نفر مشغول به کار بودیم که بعد از انتقال صنایع دستی و پژوهشکده هنرهای سنتی به اصفهان در دولت قبل دو نفر به همراه یک دستگاه به اصفهان رفتیم و طی دو سالی که در آنجا بودیم هیچ فعالیتی نداشتیم، چون تمام امکانات لازم برای این کار در سازمان مانده بود.
دهقانی ادامه میدهد: وقتی که از اصفهان برگشتیم دیدم پارچههای زربفت نیمه بافته شده را از روی دستگاهها بریدند و در عین حال کل دستگاه را هم از بین بردند و تنها اسکلت چوبی آن به جا مانده بود. ما حتا از بلایی که سرپارچهها آوردند بیخبریم مثل بسیاری از آثار دیگر که در آن دوره به افراد هدیه داده شد. با آنکه سعی کردیم برخی از دستگاهها را راهاندازی کنیم اما هنوز هم که هنوزه نتوانستیم آنها را به شکل اولش دربیاوریم.
این بافنده میگوید: هنر بافت زربفت جزء میراث ناملموس و در خطر ماست و باید از آن حمایت شود. از زمانهای گذشته هم این هنر تحت حمایت حکومتها بوده است و اگر از آن حمایت نکنند مثل یک دانه بدون نطفه میماند که نمیتواند رشد کند. از سال 91 تا کنون به حدود 20 هنرجو آموزش دادهایم اما چون کاری برای آنها نیست بعد از تمام شدن دوره شان این رشته را رها میکنند و تنها برخی از هنرجوهایی که عاشق این کار هستند هرازگاهی میآیند و در پژوهشکده به ما کمک میکنند.
او بیان میکند: باید به رشته زریبافی یارانه تعلق بگیرد و از جوانان برای آموزش آن دعوت کنند نه اینکه منبع درآمدی شود تا از این طریق درآمدزایی کنند. رسالت پژوهشگاهها در همهی دنیا پژوهش است نه درآمدزایی تا هر بار که به نتیجه رسیدند از آن محصول درآمدزایی کنند و یا آن را به تولید انبوه برسانند.
نخ 16 میلیون تومانی
دهقانی اظهار میکند: پارچه زربفت به دلیل سختی کار و موادی که در آن استفاده میشود بسیار گران است. نحوهی تولید این کار زمان بر است و اگر در روز دو نفر کار کنند تنها میتوانند 5 سانتی متر پارچه ببافند. در یک ماه که 22 روز اداری است تقریبا یک متر پارچه بافته میشود. برای بافت زربفت، گُلابتون را کیلوی 16 میلیون و ابریشم را کیلویی یک میلیون تومان تهیه میکنیم. ما پارچه زربفت را گران نمیفروشیم بلکه همه عوامل دست به دست هم میدهند تا این پارچه با ارزش و گران باشد.
این بافنده زربفت اضافه میکند: ابریشم را از کاشان و مشهد و گُلابتون را هم متاسفانه از فرانسه تهیه میکنیم. استاد فولادگر که گُلابتون را تولید میکرد چند ماه پیش فوت کرد و هیچکس دیگری هم این کار را در ایران انجام نمیدهد. پسر استاد هم که این کار را از پدرش به طور کامل یاد گرفته بود به دلیل بیمهری، عطای این کار را به لقایش بخشید و ترجبح داد دبیر ورزش شود.
او اظهار میکند: پژوهشکده هنرهای سنتی بعد از انقلاب گُلابتون تهیه نکرده است و گلابتونهایی که در پژوهشگاه استفاده میشوند قبل از انقلاب از هندوستان وارد شده، مصرف این نخ در دوره پهلوی دوم آنقدر بالا بوده است که بعد از گذشت 37 سال همچنان از آن استفاده میکنیم و تمام نشده است. در آن زمان 80 پرسنل پارچه زربفت را میبافتند.
طلا و نقرهای که نخ میشوند
دهقانی میگوید: برای تولید نخ گلابتون از طلا و نقره استفاده میشود. برای فرآیند تولید این نخ، یک کیلو نقره را وزن و به اصطلاح عیارش میکنند، نقره بعد از خالص شدن، نرم میشود به همین دلیل مقداری مس به آن اضافه میکنند تا قابلیتی که برای تولید نخ گلابتون میخواهند را به دست بیاورند، سپس آن را در قالب شمش میریزند و زمانی که سرد شد چکش کاری میکنند تا به یک مفتول 20 سانتی شبیه به یک مداد تبدیل شود سپس آن را سوهان کشی میکنند و با توجه به نوع سفارش، روی آن را پنج تا 15 درصد طلا میپیچند، با نخ محکم میبندند و داخل آتش میاندازند بعد از آنکه نخ سوخت طلا نرم میشود و به نقره میچسبد. سپس با سنگی به نام یشم روی آن میکشند تا کاملا طلا به نقره بچسبد سپس دوباره شروع به چکش کشی میکنند و مفتول 20 سانتی متری را به یک مفتول نازک دو سانتی متری تبدیل میکنند وآن را حدیده کشی میکنند تا به نازکی موی انسان برسد.
این بافنده بیان میکند: در نهایت این ورق نازک را میکوبند تا به یک نوار تبدیل شود که به آن نقده میگویند سپس آن را روی یک نخ ابریشم میپیچند و تبدیل به نخ گُلابتون میکنند. به عبارتی از کمترین مقدار طلا بیشترین استفاده بصری را میبریم. این کار بسیار دشوار است و باید با دقت زیادی انجام شود و اگر طلا را بیش از اندازه ذوب کنند به خورد نقره میرود و دیگر خودش را نشان نمیدهد.
او ادامه میدهد: اولین تولید کننده و مصرف کننده گُلابتون ایران بوده که متاسفانه این جایگاه را به کشورهای دیگر از جمله هند و فرانسه واگذار کرده است. در حال حاضر هم اگر بخواهیم این کار را صنعتی کنیم توجیه اقتصادی نخواهد داشت زیرا همین که کارخانه تولید گلابتون دوبار مراحل تولید نخ را انجام دهد مواد لازم برای یک سال بافندههای این کار در ایران تامین میشود و کارخانه کاری ندارد که انجام دهد.
دهقانی میگوید: زربفت سیستم پیچیدهای است که از تولید دستگاه، نخ، طراحی، چله کشی و پارچه هر کدام یک شغل محسوب میشدند که در حال حاضر همهی این شغلها از بین رفته و بافنده مجبور است همهی آن کارها را خودش به تنهایی انجام دهد تا پارچه زربفت حفظ شود.