ناصرالدینشاه یکی از شاهان قاجار بود که مدت زمان بیشتری نسبت به دیگران سلاطین قاجار حکومت کرد به همین جهت تشریفات دربارش نیز به مراتب سنگینتر و شگفتآورتر از بقیه شاهان بود و شکلی از افسانههایی بود که در مورد سلاطین مشرق زمین روایت کردهاند و این تشریفات هنگام برگزاری اعیاد و مراسم بیشتر خود را نشان میداد.
جشن "آشپزان"اختراع شاه!
از جمله مراسمی که همراه با تشریفات بسیاری برگزار میشد و تاج السلطنه هم به آن اشاره کرده است مراسم جشن "آشپزان" بود، که به قولی یکی از ابداعات ناصرالدین شاه بوده است. این مراسم هر سال در آخر فصل ییلاق و سفرها و شکارهای تابستانی او برگزار میشده است.
در کتاب خاطرات اعتماد السلطنه (همراه و همنشین ناصرالدین شاه) آمده است: "هر سال در یک روز معینی ناصرالدین شاه به اتفاق وزرا و رجال و شاهزادگان و دیگر نزدیکان خود به شهرستانک میآمد و مراسم مخصوص آشپزان را به راه میانداخت."
آشی در "شهرستانک"
این جشن که یکی دیگر از تفریحات مورد علاقه ناصرالدین شاه بود بیشتر اوقات در "شهرستانک" و در سالهای آخر در سرخه حصار برپا میشد. البته موارد معدودی هم در جاهای دیگر برگزار شده است. مثلاً هنگام بازگشت شاه از سفر خراسان این جشن در سمنان و زمانی که در سفر کلاردشت بوده در کلاردشت و زمانی در لار و… برگزار شده بود.
شروع جشن با برپایی چادری بزرگ
درباره اینکه این جشن – که هدف آن پخت آشی با نوآوری ناصرالدین شاه بوده است – چگونه و با حضور چه کسانی برگزار میشده است تاج السلطنه روایت کرده است: "در یکی از خیابانهای مطول (طولانی) باغ، چادر میزدند. عرض و طول چادر، بیست ذرع. در تمام طول چادر، از دو طرف مجموعه (ظرف) گذاشته و از هر قبیل خوراکی در او موجود بود. تمام اعیان و اشراف، وزرا باید بنشینند و اینها را پاک کرده و حاضر نمایند و پس از حاضر شدن، پدرم اول با دست خودش در ظرف بریزد و بعد باقی را ریخته، مشغول پختن بشوند. در تمام مدت طبخ اش، باید رقاص مطرب بزند و انواع بازیها در بیاورد و پس از انجام خانمها برای تماشا میرفتند. پس از تماشا مراجعت کرده، آشپزها آماده قسمت میکردند و یکی از غذاهای لذیذ خیلی مأکولی بود که انسان از خوردنش خسته نمیشد. پس از اتمام آشپزان یا به نیاوران رفته، از آنجا بهطرف پشتکوه تشریف میبردند."
نذری برای جان سالم به در بردن!
در کتاب "مراسم دربار ناصری (جشن آشپزان)" که به کوشش فاطمه قاضیها تألیف شده است درباره علت برگزاری این جشن بحثهایی مطرح شده است، اینکه آن ادامه همان نذر آش شله قلمکار مادر شاه بوده است یا به روایتی دیگر این آش را سالی که وبا تمام ایران را گرفته بود ناصرالدین شاه نذر کرده است که از آن جان سالم به در ببرد.
آش و آبگوشت غریبی!
اما محتوای دستخط شاه که مربوط به نخستین سال برگزاری این جشن در سال ۱۲۸۵ ه. ق است این دو علت را باطل میکند، زیرا ناصرالدین شاه در مورد این آش میگوید: «آش و آبگوشت غریبی به اختراع من برای شب پخته شد. دیگ را آقا ابراهیم بار کرد." و اعتمادالسلطنه نیز در خاطراتش این چنین اشاره کرده است: "بندگان همایون میل فرمودند طبخ حضوری جلوی چادر شود و این عمل تکرار یافت."
رجال و پاک کردن نخود و لوبیا!
قسمت جالب این جشن در این بود که به دستور ناصرالدین شاه برای پخت این آش، نه تنها تمام زنان و درباریان در محلی که مشخص شده بود جمع میشدند بلکه رجال مملکتی هم باید حضور پیدا میکردند، نه حضوری تنها برای خوردن و پذیرایی شدن، بلکه برای آماده کردن آش از پاک کردن نخود و لوبیا گرفته تا سبزی و بادمجان آش ابداعی شاه قاجار که هوس برپایی چنین جشنی را کرده بود!
نوازندگان و رقاصان در تمام مراسم
همان طور که دختر ناصرالدین شاه تعریف کرده بود در یکی از خیابانهای باغ، چادر بزرگی برپا میکردند تا وسایل مورد نیاز این مراسم را در آنجا قرار دهند. بعد از آن تمام دعوت شدگان مانند وزرا و اشراف و اعیان باید در تهیه آن آش نقش داشته باشند. حتی پاک کردن حبوبات و آماده کردن بقیه مواد لازم برای پخت آن آش از وظایف کسانی بود که موظف بودند به سهم خود کمک کنند.
پس از آمادهشدن مواد لازم، شاه با دست خود، آنها را در دیگ میریخت تا پخته شود. در خلال تهیه آش و اجرای این مراسم، نوازندگان و رقاصان در نقاط مختلف باغ به نوازندگی و رقص میپرداختند. در طول روز، شاه به همه جا سر میزد و در بزم هر گروه از میهمانان شرکت میکرد.
نوشتن خاطرات آشپزان، ممنوع!
سال بعد از نخستین برگزاری این جشن، این مراسم قدری مفصلتر از سال گذشته برپا شد و مقرر شد از آن به بعد به شکرانه سلامتی وجود شاه هر ساله این جشن در ییلاق برگزار شود. به این ترتیب سال بعد که شاه راهی عتبات بود این مراسم باشکوهتر و هر چه تمامتر توسط "آقا ابراهیم" که آبدارباشی بوده برگزار میشد اما جالب است که به دلیل قحطی و وبا در آن سال در ایران که مردم همه در گرسنگی و مرگ به سر میبردند، شاه صلاح ندانسته از ریخت و پاش دربار چیزی در خاطراتش بنویسند!
یک دیگ تا ۶ دیگ آش!
این مراسم هر سال باشکوهتر و پرخرجتر از سالهای قبل برگزار میشد تا اینکه در چهارمین سال دیگر خبری از یک دیگ آش نبود بلکه تعداد دیگها به ۶ تا رسیده بود و مانند قبل هم بعضی از رجال نیز در پاک کردن سبزی و بادمجان و پوست کندن شریک میشدند و نوازندگان مینواختند و برای امرا و شاهزادگان هر گونه بساط خوشگذرانی و بهقول خود ناصرالدین شاه "رذالت" فراهم بود.
آماری از ۱۲ رأس گوسفند تا ۵۰ من چغندر
آمار مواد غذایی این دیگهای آش بسیار خواندنی است که در یکی از اسناد تاریخی آمده است که به صورت خلاصه اشاره میکنیم: گوسفند: ۱۲ رأس، بره ۹ رأس، نخود ۶ من، روغن ۶ من، فلفل یک من، جعفری ۱۶ من، تره ۲۴ من، چغندر ۵۰ من، پیاز ۲۰ من، نمک ۳۰من، لوبیا سفید ۶ من، کدو ۱۰۰ عدد، بادمجان ۱۵۰ عدد و… بد نیست بدانیم هر "من" معادل ۳ کیلو است!
لعنت به شاه تا بساط رذالت و هرزگی!
این جشن که با حضور باشکوه زنان حرمسرا برگزار میشد بین سالهای ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۷ نیز به ترتیب مذکور در شهرستانک برگزار میشد که تعداد دیگها به ۱۲ تا میرسید. دیگهایی پر از انواع و اقسام گوشتها و ادویهجات و سبزیجات و میوههای مختلف و قند و شکر و خوراکیهای رنگ و وارنگ برای خوردن میهمانان آماده بود.
مطربهای درباری طرفی نشسته و نوازندهها مینواختند به طوری که مراسم با نوای موسیقی شروع میشد و وزرا و شاهزادگان و سیاسیون به امر ناصرالدین شاه بادمجان و کدو پوست میکردند و سبزی پاک میکردند. بعضی در دل به شاه لعنت میفرستادند و بعضی دیگر این روز را یک وسیله خوشگذرانی قرار داده و به قول خود شاه "رذالت و هرزگی" زیاد میکردند.
قدحهای گرانبها پر از آش شاه
بر اساس اسناد تاریخی این دیگ آش که نخستینبار در سال ۱۲۸۵ ه. ق یک دیگ در حضور شاه بار شده بود در اواخر به سی دیگ رسیده بود و از این آش علاوه بر آنان که حضوراً تناول میکردند به جهت احترام برای غائبین هم در قدحهای گرانبها بهعنوان تعارف میفرستادند ناصرالدین شاه خود نقل میکند: "شب هم شام چیزی نخوردم غیر از آش و نان و بسیار آش خوب و خوشمزه هم شده بود."
خستگی ناپذیری و ۵۰ سال سلطنت
فاطمه قاضیها در کتاب خود با مطالعه اسناد بسیاری به روایت و بررسی جشن آشپزان پرداخته است و بر این باور است که با مطالعه در زندگی این شاه قاجار متوجه میشویم او در ۵۰ سال سلطنت خود وقت بسیاری را برای تفریح و مسافرت و خوشگذرانی گذاشته است تا جایی که او را میتوان آدمی خستگیناپذیر معرفی کرد به این صورت که هنوز از سفرهای طولانی به دارالخلافه برنگشته دو سه روز بعد را به قول خودش به سفرهای دوشنبه – سهشنبه میپرداخت.
تلف شدن ۳۰ شتر و ۲۰ اسب!
در واقع علاقه ناصرالدین شاه به مسافرت بخصوص سفر برای شکار کم از علاقه او به داشتن زنهای متعدد نبود. در شکارگاههای او، عمارتهایی ساخته شده بود که به قولی کفاف همراهان شاه را نمیداد. حتی در زمستانهای سرد و برفی هم از این سفرها دست برنمیداشت.
در زمستان روی برف و یخ چادر برپا کرده و زیر کرسی شاه و همراهانش خودشان را گرم میکردند. این شاه قاجار که دخترش تاج السلطنه به جرأت به نقد زندگی او پرداخته است، در حدود هشت ماه از سال را به شکار و گردش مشغول بود. گاهی این سفرها از شدت سرما یا ناهمواری راه تلفات زیادی به همراه داشت در جایی حتی به تلف شدن ۳۰ شتر و ۲۰ اسب اشاره شده است.
تفریحات دیگر شاه پدر
تاج السلطنه در نوشتههای خود از دیگر تفریحات پدر تاجدارش روایت میکند: "یکی از تفریحات دیگر پدرم هم اسبدوانی بود، که هر سال شب عید اسبدوانی میکردند. آنهایی که اول برای تفریح بوده است، اخیراً جزو تشریفات سلطنتی شده بود و باید حتماً
مجزا شود. مانند بازی پهلوانها، که هر سال باید در سر درب تخت مرمر اعلیحضرت جلوس کرده و پهلوانها در جلو بازی کرده کشتی بگیرند. این پهلوانی خالی از تماشا نبودند. در واقع خیلی اسباب تفریح بود."
زحمت چیست؟!
دختر نازپرورده این شاه قاجار که شاهد این همه بریز و به پاش و اسراف و خوشگذرانی و هوسرانی بود با نگاهی متفاوت به حضور پر رنگ زنان در این به تفریحات با تأسف اشاره میکند و میگوید: "از این قسم تفریحات در مدت شبانهروز، به اقسام مختلف برای این خانمها موجود بود و هیچ نمیتوان تصور کرد در عالم خیال، چنین زندگانی آسوده شیرینی برای نوع بشر. جز آنها هیچ کدورتی، هیچ زحمتی، هیچ درد و عقدهای در تمام سال به ملاقات آنها نمیرفت و من یقین دارم اگر کسی از آنها میپرسید: زحمت چیست؟ با یک تعجب فوقالعادهای، خیره نگاه کرده، در جواب بیحرکت مانده نمیفهمید چیست و همین قسم (به همین دلیل) وقتی که ستاره اقبالشان غروب کرد و پس از قتل سلطان (کشته شدن ناصرالدین شاه) از سرای خارج شدند، در مدت اندکی تمام مردند، خیلی کم و بهندرت از آنها باقی ماند."