میلاد پرستار دشت کربلا از راه می رسد و این روز بهانه ای می شود برای یاد کردن از فرشتگان زمینی سفید پوشی که با ایثاری وصف ناشدنی سعی بر کاهش بخشی از آلام بیمارانی دارند.
در آستانهی روز پرستار به سراغ یکی از پرستاران نمونه سال گذشته تبریز که شناگر قهرمان کشور نیز هست و در بخش روان مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز فعالیت می کند، رفته تا گوشه ای از سختی های کار و موفقیت های ورزشی وی را به رشته تحریر درآورد، آنچه می خوانید شرحی از این گفت و گو است.
*لطفا خودتان را معرفی کنید؟
سمیرا قاسمی نظام هستم و ۳۳ سال دارم و حدود ۹ سال است که به عنوان پرستار در بخش روان مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز فعالیت می کنم و از هفت سالگی نیز عضو تیم ملی شنای تبریز در تیم الف هستم و از ۱۷ سالگی تاکنون نیز به عنوان مربی و نجات غریق در این رشته ی ورزشی فعالیت می کنم و به گفته مادرم فعالیت در رشته ی ورزشی شنا را از دو سالگی شروع کرده ام.
*در مراسم هفته پرستار سال گذشته از شما به عنوان پرستارِ ورزشکار نمونه تجلیل شد، در خصوص تعداد مدال هایی که تاکنون کسب کرده اید، توضیح دهید؟
تاکنون نزدیک ۹۰ مدال رنگارنگ در مسابقات مختلف کشوری و استانی کسب کرده ام و از زمان استخدام تا به حال نیز در مسابقات مختلف کارکنان دولت، کادر علوم پزشکی تبریز و کادر نظام پرستاری تبریز و شهرستان های تابعه نیز شرکت کرده ام و در تمام مسابقات مقام اول و قهرمانی را کسب کرده ام.
*حضور در دو حوزه زمان گیر ورزش و پرستاری را چگونه مدیریت می کنید؟
شغل پرستاری، یکی از شغل های استرس زا به حساب می آید، لذا ورزش کردن برای کادر درمان یکی از ضروریات است و به نظرم فعالیت در ورزش شنا، استرس های کاری را کاهش داده و موجب شادی و نشاط و تخلیه روحی می شود و می توانم ادعا کنم که عمر خود را بیش از خشکی در آب زندگی کرده ام و خستگی در ورزش برایم خوشایند تر از خستگی در بیمارستان است.
*چه توصیه ای برای ورزش کردن و سلامت جسمی و روحی همکاران کادر درمان دارید؟
کاش امکانی برای کادر درمان فراهم شود تا به فعالیت های ورزشی منسجم بپردازند، اما متأسفانه پرستاران به علت در گردش بودن شیفت های کاری از امر ورزش غافل هستند و مسئولان و متولیان باید در این خصوص برنامه ریزی های لازم را انجام دهند تا سلامت جسمی و روحی و همچنین روانی کادر درمان آسیب نبیند.
به نظر من کادر پیراپزشکی، به علت کار طاقت فرسایی خود باید فعالیت ورزشی نیز داشته باشند و معتقدم در این میان ورزش شنا، درمان هر دردی است و به گفته پزشکان حتی راه رفتن در داخل استخر نیز موجب آرامش در فرد می شود.
کسب تمام مدال هایم در مسابقات کارمندی را مدیون گذشته ام هستم، اگر در بیرون از محل کار تمرین نداشتم، هرگز نمی توانستم صاحب این مقام ها و مدال ها باشم و بیشتر از هر چیزی دوست دارم تا همکاران دیگرم نیز در رشته ورزشی شنا به همراه من در مسابقات شرکت کنند تا تمام مقام های مسابقات را در کادر درمان کسب کنند و من به تنهایی علم دار آنان در مسابقات کارمندی نباشم.
اولین سالی که در مسابقات کارمندان دولت شرکت کردم به همراه من پرستاران دیگری نیز در مسابقات والیبال شرکت کردند، اما از سال های دیگر شاهد حضور آنها در مسابقات نبودم و کاش زمینه های لازم برای فعالیت های ورزشی منسجم برای کادر درمان فراهم شود تا کادر درمان نیز بتوانند در مسابقات مختلف مدال های رنگارنگی را کسب کنند.
*از سختی های کارتان بگویید و اینکه آیا فعالیت در این بخش در روح و روان شما نیز تاثیر می گذارد؟
به عنوان نماینده پرستاران مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز در بخش روان اعلام می کنم که فعالیت در این بخش در طولانی مدت بر روی پرستاران تاثیر می گذارد، اما با وجود اطلاع از شرایط موجود و عمل به وظیفه خود، تنها در راه خدا فداکاری می کنیم.
در میان پرستاران بخش روان این مرکز هیچ پرستاری را نمی یابید که در طول مدت فعالیت خود حداقل یک بار از بیمار کتک نخورده باشد و من نیز بارها از برخی بیماران این بخش کتک خورده ام، بیمارانی که از لحاظ اعصاب و روان مشکل دارند و هر پرستار فعالی در این بخش حداقل یک بار با این امر مواجه شده است و بنده نیز از این قاعده مستثنی نبوده ام و چندین بار در اثر پرتاب اشیاء و یا حمله ی برخی بیماران این بخش بدن ام دچار آسیب و کبودی شده است.
در بخش روان مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز، کار بالینی کم است و تعداد بیماران نسبت به کادر پرستاری زیاد است و برخی از بیماران بخش روان دچار بیماری توهم هستند و کادر پزشکی را دشمن خود می دانند، چندین بار اتفاق افتاده است که بیماری از پشت به من حمله کرده است.
*مهم ترین مطالبات شما از مسئولان و متولیان امر چیست؟
با وجود حجم کاری زیاد، کارانه ی پرستاران مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز خیلی پایین است و در مقایسه با پرستاران دیگر بیمارستان ها نیز بسیار ناچیز است و به نمایندگی از همکارانم در بخش روان این مرکز خواستار توجه بیش از پیش مسئولان به این امر مهم هستم.
*آیا با عشق و علاقه، شغل پرستاری را انتخاب کردید؟
رشته تحصیلی بنده در زمان دبیرستان، ریاضی فیزیک بود و با وجود بی ارتباطی رشته تحصیلی و علی رغم عدم علاقه قلبی به پرستاری بعد از اتمام تحصیلات در دانشگاه مجبور به گذراندن دوره طرح ام شدم و پس از آن که استخدام شدم به شغل خودم علاقه مند شدم و اکنون حدود ۹ سال است که در این شغل فعالیت می کنم.
*فعالیت در کدام مرکز درمانی استان برای شما لذت بخش تر است؟
در حال حاضربنده بیشترازهر جایی، فعالیت بخش روان مرکز آموزشی درمانی رازی تبریز را دوست دارم و اگر روزی محل فعالیت ام را تغییر دهند، ترجیح می دهم از شغل خود استعفا دهم چرا که به فعالیت در این بخش عشق و علاقه زیادی دارم و به این علت تمام شرایط سخت را تحمل می کنم.
*آیا فعالیت در چنین بخشی با روحیه ی شما سازگار بود؟
بنده در بخش روان این مرکز اکثراً در شیفت های کاری عصر و شب فعالیت می کنم و کشیک ایستادن در این شیفت ها ضربهی جدی به زندگی شخصی ام وارد می کند، اما با این وجود سعی کرده ام در کنار کار همسر خوب، مادر خوب، آشپز خوب و پرستار خوب باشم.
شیفت های کاری ام گردشی است و عدم ثابت بودن شیفت های کاری توان برنامه ریزی را در زندگی از دستم می گیرد و به این علت مجبور می شوم که برنامه های زندگی ام را مطابق با برنامه ی کاری ارایه شده تنظیم کنم.
بهترین روزهای سال را در کنار همکاران و به دور از خانواده جشن گرفته ام و حتی در مراسم عروسی و عزای بهترین عزیزانم نیز نتوانستم حضور داشته باشم، اما با این حال عاشق شغلم هستم.
*شغل پرستاری در زندگی شخصی شما چقدر تاثیر گذاشته است؟
یک پسر چهار و نیم ساله دارم، او در زمان کودکی اش وقتی که من سر کار می رفتم، خیلی اذیت می شد و پشت سرم ساعت ها گریه و زاری می کرد و حتی زمانی که می خواستم از خانه خارج شوم، لباسم را می کشید تا مانع رفتنم شود اما اکنون دیگر قبول کرده که مادرش پرستار است و چاره ای غیر از تحمل چنین وضعیتی ندارد و شب ها قبل از خوابیدن، چندین بار با من تماس تلفنی دارد و هر بار که زنگ می زند، می گوید «امشب بدون تو می خوابم، اما دوست دارم هر وقت که چشمانم را باز کردم تو را در کنارم ببینم» و من هم به او قول می دهم و پس از آن او حاضر به شب بخیر گفتن با من می شود.
این در حالی است که من هم زمان خروج از خانه حس جدایی از مادر به پسرم دست می دهد و در این میان همسرم نیز قبول کرده که شریک زندگی اش یک پرستار است و چاره ای جز تحمل وضعیت موجود را ندارد.