داماد جنایتکار که در دنیای بدبینی همسرش را کشته است وقتی در یک قدمی آزادی قرار گرفت از شوق اشک ریخت.
مرد اعدامی تا مرگ فاصله زیادی نداشت، همه امیدهایش را برباد رفته میدید و به مادر پیرش وصیت کرد تا دو کودکش را زیر بال و پر خود بگیرد.این مرد محکوم به مرگ که احمد نام دارد، دهم خردادماه سال 90 به کلانتری گیلاوند دماوند رفت و اقرار کرد همسرش در یک سانحه تصادف جان باخته است. مأموران در همان بررسیهای نخست پی به تناقضگوییهای احمد بردند و او را تحت تحقیق ویژه قرار دادند.
احمد وقتی دید که هیچ راه انکاری ندارد به ناچار لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و گفت: چند سال پیش با دخترداییام به نام زهرا ازدواج کردم و حالا دو فرزند دختر و پسر دارم.مدتی بود که به رفتارهای همسرم مشکوک شدم بارها از زهرا خواستم که به تنهایی از خانه بیرون نرود. اما وی با بیاعتنایی به تذکرها هر کاری دلش میخواست انجام میداد تا اینکه شب حادثه دعوای بین من و زهرا بالا گرفت.او با چوب به من ضربهای زد. خیلی عصبانی شدم باور نمیکردم زهرا چنین بیاحترامی کند. من هم با مشت ضربهای به وی زدم و سپس کفگیر را به سرش کوبیدم و همان جا دیدم او دیگر نفس نمیکشد. وقتی فهمیدم همسرم را کشتهام به خاطر دختر و پسرم وانمود کردم که زهرا در تصادف جان باخته است، نمیخواستم آنها از پدر و مادر یتیم شوند.وقتی این مرد در شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران تحت محاکمه قرار گرفت قتل همسرش را پذیرفت و با توجه به اصرار خانواده داییاش، احمد به قصاص محکوم شد و این حکم با تأیید در دیوانعالی کشور در لیست اجرا قرار گرفت.درحالی که احمد فاصله زیادی با مجازات اعدام نداشت خانواده همسرش در ماه محرم به خاطر رضای خدا و بدون هیچ چشمداشتی داماد بدبین خود را مورد عفو قرار دادند.صبح دیروز احمد در شعبه دهم دادگاه کیفری یک به ریاست قاضی قربانزاده و دو قاضی مستشار تنها از جنبه عمومی جرم تحت محاکمه قرار گرفت. احمد وقتی برای آخرین دفاع پشت تریبون ایستاد، اشک شوق ریخت و گفت: بشدت از کارم پشیمانم و خانواده همسرم تنها به خاطر رضای خدا و بدون هیچ چشمداشتی مرا بخشیدند. هرگز تصور نمیکردم روزی برسد که خدا به من توفیق دوباره زندگی در کنار دختر و پسرم را بدهد.
این مرد درحالی که اشک از چشمانش جاری میشد از قضات عالیرتبه نیز درخواست عفو و بخشش کرد و گفت دوست دارم که هرچه زودتر به کانون گرم خانوادهام یعنی نزد مادر پیر و دو فرزندم برگردم.بنابراین گزارش، در پایان سه قاضی عالیرتبه با هم وارد شور شدند و قرار است بزودی احمد از زندان آزاد شود.