قتل زن جوان، دی سال ٨٩ اتفاق افتاد؛ زمانیکه درگیری بین بیتا و شوهرش بهنام رخ داد و بهنام همسرش را با وارد آوردن ضربات شیشه عطر به قتل رساند.
روز گذشته، درحالیکه متهم در شعبه ١٠ دادگاه کیفری شماره یک استان تهران پای میز محاکمه رفته بود، ابتدا نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و در توضیح کیفرخواست که به لحاظ جنبه عمومی جرم صادر شده بود، گفت: بهنام، متهم این پرونده، سال ٨٩ درپی مشاجرهای که با همسرش داشته است، او را با واردآوردن جسم سنگینی به سر و پهلویش بهقتل رسانده است. براساس گزارش پزشکی قانونی، علت مرگ بیتا ضرباتی بوده که بر بدنش وارد شده است. با توجه به شکایت اولیایدم از متهم و جزئیاتی که او مطرح کرده است و سایر مدارک موجود در پرونده در جلسه قبلی رسیدگی به این پرونده صدور حکم شایسته را درخواست کردیم. حکم بر قصاص متهم صادر شد و رأی صادره نیز تأیید شد؛ اما قبل از اجرای حکم، با توجه به اینکه اولیایدم اعلام رضایت کردهاند، بهعنوان نماینده دادستان، درخواست صدور حکم قانونی اینبار به لحاظ جنبه عمومی جرم را دارم. در ادامه، متهم در جایگاه حاضر شد. او یکبار دیگر اتهام قتل همسرش را قبول کرد و گفت: من و بیتا چندین سال بود که با هم زندگی میکردیم و دختری ١٥ساله هم داشتیم.
در این مدت بیتا دچار مشکلات روانی شد و چندین بار هم خودکشی کرده بود. وقتی او عصبانی میشد، من نمیتوانستم رفتارهایش را تحمل کنم و پرخاشگری میکردم. به همین دلیل هم بود که روز حادثه وقتی دوباره با هم دعوا کردیم و او به سمت من چیزی پرت کرد، عصبانی شدم. متهم گفت: او یک اسپری به سمت من پرتاب کرد، من هم همان قوطی اسپری را برداشتم و به سمت خودش پرتاب کردم. بعد دوباره قوطی را برداشتم و چند ضربه به سرش کوبیدم و بعد هم با شیشه ادکلن که آن نزدیکی بود، چندین ضربه به پهلوی سمت چپش زدم که این اتفاق افتاد. بلافاصله بعد از این حادثه بود که خیلی پشیمان شدم؛ اما دیگر همسرم فوت کرده بود و من نمیتوانستم کاری بکنم و بعد هم مأموران را با خبر کردم. وقتی بازداشت شدم، به قتل اعتراف کردم. تنها کسی که بهدرستی وضعیت زندگیام را میدانست، در همان مراحل بازپرسی اعلام کرد که شکایتی ندارد و اعلام گذشت کرد.
پدر و مادر همسرم بودند که اصرار بر قصاص داشتند. متهم گفت: با توجه به اینکه دخترم رضایت داده بود، من درخواست تجدیدنظر کردم؛ اما دیوانعالی کشور حکم را تأیید کرد و مرحله استیذان هم پشتسر گذاشته شده بود. چند روز بیشتر تا اجرای حکم نمانده بود، زندان به من ابلاغ کرد که میخواهند حکم را اجرا کنند که بعد خانواده همسرم اعلام رضایت کردند. متهم درباره اینکه چطور توانست رضایت اولیایدم را بگیرد، گفت: من اصلا در جریان نبودم. دراینمدت خانوادهام خیلی دنبال کارم بودند و مرتب به من میگفتند که نگران نباشم آنها رضایت را میگیرند. پدر و مادرم خیلی به خانه پدر و مادر همسرم رفتوآمد کردند، آنها نمیخواستند رضایت دهند؛ اما بالاخره تلاش مادرم نتیجه داد و آنها قبول کردند در قبال دریافت دیه، رضایت بدهند. دخترم هم که قبلا رضایت داده بود، اصلا درخواست قصاص نکرده بود. البته خانوادهام به من نگفتند که چقدر دیه پرداخت کردهاند و چه اتفاقی افتاد اما سه روز به اجرای حکم مانده بود، به من گفتند که موفق شدند رضایت پدر و مادر بیتا را بگیرند. بهنام درباره اینکه آیا درحالحاضر از کاری که کرده درس گرفته است یا نه، گفت: من درس گرفتم. فهمیدم که اشتباه کردهام و نباید اینکار را میکردم. اگر هم زنم مشکلی داشت، باید از او جدا میشدم. نباید این رفتار را میکردم و اینطور خودم را به دردسر میانداختم و دخترم را بیمادر و بیپدر میکردم. در زندان خیلی تغییر کردم و سعی کردم زندگی درستی داشته باشم: نماز میخوانم و پای صحبتهای پیشنماز زندان مینشینم و ایرادات خودم را یکبهیک برطرف میکنم. من قول میدهم از این به بعد زندگی سالمی داشته باشم و از دادگاه درخواست دارم به من کمک کند تا زودتر آزاد شوم تا بتوانم از این به بعد بالای سر بچهام باشم؛ او دختر نوجوانی است و نیاز به مراقب پدر دارد. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.