تمرین «کریم شدن»، درسی که باید از پیاده روی اربعین بگیریم

خدای را کرور کرور سپاس که خیل عاشقان اباعبدالله علیه السلام، امسال به رغم همه مشکلات و موانع، بیشتر از قبل، بیش از همه سال های رفته و گذشته، آمدند. از راه های دور و نزدیک و چه عاشقانه خود را به میعادگاه عشاق رساندند. زائران کربلا با قلب های سوخته از اندوه حسین(ع) در تجدید میثاقشان با سالار شهدا امسال چنان شکوهی در اربعین آفریدند که چشم جهان به کربلا خیره ماند. در میانه این روزها که روزهای خشم و نفرت پراکنی و آدمکشی است، چه بسیار شکر که این راهپیمایی بزرگ و چند ده میلیونی به سلامت و امنیت برگزار شد که خاری باشد در چشم دشمنان اسلام ناب که وقوع حادثه هایی مثل منا را در کربلا انتظار می کشیدند.

 

تنها چند روز دیگر بیست و هشتم صفر یا همان چهل و هشتم مشهدی ها فرا می رسد. هیئت ها از جای جای کشور می آیند. عاشقان ثامن الائمه علیه السلام خود را می رسانند به ولی نعمتشان. ایران میزبان عاشقان می شود مثل کربلا که تا همین چند روز پیش میزبان میلیون ها نفر بود اما چه تفاوت عمیقی است بین آن میزبانی و این میزبانی. آنها که اربعین، به راهپیمایی آمده بودند از هیچ کس در کنار حرم امن رضوی توقع برخوردی مثل عراقی ها را ندارند. نه توقع خانه مجانی نه توقع آب و غذا، نه ماساژ نه هیچ چیز دیگر؛ اینها جای خود چند روز دیگر، بیست و هشتم صفر را می گویم، هتل های ایران گران تر می شوند، غذاها چند برابر و بازار گران فروشی سوغات ها داغ تر و البته عرب هایی که به ایران می آیند، باید پول بیشتری بدهند. اصلا چرا تا مشهد برویم، همین روزها از مرز که رد شدیم، در همین مهران خودمان، می دانستیم که باید خودمان را آماده کنیم تا کرایه 10 هزار تومانی را 100 هزار تومان بدهیم. می دانستیم کرایه یک نفر از مهران تا تهران با ماشین سواری در این روزها که وقت بازگشت است، سر به آسمان می زند و کرایه راه زمینی را بیشتر از نرخ مصوب هواپیمای ایلام تا تهران محاسبه خواهند کرد.

 

این یک روی واقعی و نزدیک ماست، روی دیگر اما «عمو صادق عراقی» است که امسال در کربلا به پیرمردی ایرانی در خانه اش جای داده بود و وقتی بعد از رفتن پیرمرد از حالش خبر گرفت به او گفتند که همراهانش، او را به خاطر پا درد همسر پیرش در میانه راه رها کرده اند و رفته اند. این را که شنید چه اندوهی در چشمانش نشست. پیرمرد به هر که می رسید قصه پر غصه اش را با بغض می گفت و ما هم شرمنده می شدیم. می گفت بعد از کلی پیاده روی از پایانه مرزی به سمت ایلام یک نفر از او و همسر پیرش 170 هزار تومان گرفت تا آنها را به ایلام برساند. 

 

همه اینها را گفتم تا بگویم، عراقی ها و موکب هایشان شاید به اندازه خانه خودمان تمیز نبودند، شاید غذایشان همین نخود و لوبیای ساده بود که ما با دو سه وعده اش "دل درد" می گرفتیم، اما "درد دل" ما به خاطر بعضی از رفتارهای مردمان کم لطفمان، خیلی بیشتر می شود. آنها هر چه داشتند در طبق اخلاص گذاشتند تا بعضی از ما پشت سرشان بگوییم غذایشان فلان است و خانه هایشان بهمان.

 

دنبال مثال های نقض نرویم که کم نیست؛ چه در عراق و چه در ایران. دنبال ریشه کن شدن مشکل باشیم و از خودمان بپرسیم  چه شده که برخی از ما با هم نوع خودمان که از قضا هم وطن و هم دین و هم مذهب و در خیلی "هم" های دیگر با ما مشترک است، اینگونه برخورد می کنیم؟ ما را چه شده است که تکریم انسان بما هو انسان فراموشمان شده؟

 

چه بر ما گذشته که با این همه فقیر که می بینیم و این تنگدستی که گریبان جامعه را گرفته، راحت سر بر بالین می نهیم؟ چه شده که بعضی از ما اینچنین از مسلمان بودن و ایرانی بودن فاصله گرفتیم؟

 

اربعین و پیاده روی عاشقانه زائرانش، اربعین با بغض در گلو مانده عاشقانش که با نگاه های خیس و پاهای زخم دار به سوی بین الحرمین خاضعانه می روند، هزاران درس ناگرفته دارد و هزاران حرف و نکته ناشنیده؛ از میان آن همه، یکی از درس های پیاده روی اربعین، فانی شدن و خرج کردن و خرج شدن در این راه و تمرین« کریم شدن» است. اگر این دو سه میلیون ایرانی که امسال آمدند و برگشتند، از میان آن همه، همین یک درس را از این موسم بگیرند و بازگردند، کشور متحول می شود.