به گزارش افکارخبر، چرا ما باید در همه‌جا به دنبال مسایل جنسی باشیم؟! بیشتر فحش‌هایی که به زبان می‌آوریم، جنسی است. حتی وقتی می‌خواهیم از چیزی یا کسی تعریف کنیم، از القاب جنسی استفاده می‌کنیم.

خیلی از ما انضباط گفتاری، رفتاری و پنداری نداریم، پس به هر چیزی فکر می‌کنیم، هر کاری را انجام می‌دهیم و هر چیزی را می‌گوییم.
برای همین است که خیلی از ما به دنبال دانلود ویدئوهای پورن آماتوری ایرانی هستیم.
برای همین است که تا دل و روده آلبوم پروفایل فیس‌بوک مردم را می‌گردیم که عکس‌های خصوصی آنها را ببینیم.

تصور می‌کنیم هر زن و دختری که کنار خیابان ایستاده، بدون تردید خودفروش است و باید برایش بوق بزنیم و اصلا فکرمان به این سمت نمی‌رود که شاید او شخصیت محترمی دارد و فقط منتظر رسیدن تاکسی است.
تصور می‌کنیم اگر اتومبیل مدل بالا سوار می‌شویم، پای هر زن و دختری که ترمز کردیم باید سوار شود.
وقتی به مخ‌زنی زن شوهردار مشغول هستیم، به این فکر نمی‌کنیم که هر چیزی خط قرمز و محدوده‌ای دارد.

بعضی از ما می‌خواهیم همه خط قرمزها را زیر پایمان له کنیم و جلو برویم، به سمت جایی که آن را آزادی می‌نامیم.

چند فیلم دیده‌ایم و فکر می‌کنیم خارج از کشور، جایی است که با هر کسی دلمان بخواهد می‌توانیم رابطه جنسی فوری برقرار کنیم، بدون این که نام او را بدانیم و بعد هم خداحافظی کنم و دنبال نفر بعدی برویم. پس همان شیوه را در کشور خودمان دنبال می‌کنیم.
از صبح تا شب در تلگرام و وی‌چت و واتس‌اپ و فیس‌بوک می‌چرخیم تا مخ بزنیم یا یکی مخ‌مان را بزند.
چرا؟ چون بیکار هستیم.

علت اصلی بیشتر اتفاقات بدی که در جامعه رخ می‌دهد، بیکاری است. چون کسی که کار و انگیزه واقعی داشته باشد، در کانال‌های مزخرف تلگرام وقت خود را تلف نمی‌کند.

کار فقط به معنای شغل نیست. کار به این معناست که کسی سخت به دنبال هدفی باشد و برای رسیدن به آن همه نیروها و امکانات و روابطش را به کار گیرد. مانند این که کسی بخواهد کالاهای دست‌ساز خود را بین دوست و آشنا و فامیل و فروشگاه‌های کادویی بفروشد و به هر دری می‌زند تا مشتری پیدا کند و سرش به تجارت شخصی خود گرم است.

اما تا وقتی بابا و مامان به ما پول می‌دهند یا با دلالی زندگی‌مان می‌چرخد یا بانک سود به سپرده‌مان می‌دهد، چرا به فکر کار کردن باشیم؟

چه کاری راحت‌تر از این است که شبانه‌روز سرمان توی گوشی باشد و مطالب اروتیک بخوانیم و ویدئوهای پورن تماشا کنیم؟

نویسنده: فرورتیش رضوانیه