به گزارش افکارنیوز، شکیبا می‌نویسد: «باز زمستان شد و هوا بالاپایین شد و آلودگی به سروقتمان آمد. نفس کشیدن سخت شده است از شدت آلودگی. آلودگی، همان آلودگی که دوست ماست. آلودگی، همان آلودگی که خودمان درستش کرده‌ایم، حالا بیخ گلویمان را گرفته و راه نفس را بسته است. باز خودمان یک چیزی درست کردیم که شد بار خاطرمان. همیشه یک چیزهایی درست می‌کنیم که تویش می‌مانیم و هضمش برای خودمان هم سخت می‌شود.

آنقدر آلاینده‌های هوا زیاد شده که به قول دوستی با هر نفس نیمی از جدول مرحوم مندلیف را در ریه می‌فرستیم. اوضاع طوری شده که هوای بازدممان از هوای دم تمیزتر است و عملاً هر کداممان روزی چندین متر مکعب از هوای شهرمان را با ریه‌هایمان تمیز می‌کنیم.

هر سال آلودگی که می‌آید، بحثو سخنرانی و اینها هم در باب ضرورت‌های رفع و دفع آلودگی راه می‌افتد. گویا مسئولانمان نمی‌خواهند از آسمان عقب بیفتند. حالا که آلودگی هوا راه افتاده، آنها هم در حد مقدوراتشان می‌کوشند تا آلودگی صوتی ایجاد کنند.

مجلس هم دیروز با کلیات طرح انتقال پایتخت موافقت کرده است. جماعت نماینده هم آمده‌اند با شور و حرارت بسیار در موافقت و مخالفت این طرح صحبت کرده‌اند. آخر سر هم رأی داده‌اند. بعد هم لاریجانی(رئیس مجلس) گفته است: «اعتبارات انتقال پایتخت زیاد است، از این‌رو با توجه به مشخص نبودن منابع این طرح با مخالفت شورای نگهبان مواجه خواهد شد.»

یعنی این همه وقت را آقایان بخیه به آبدوغ زده‌اند و خود گفته‌اند و خود خندیده‌اند، درست مثل تفریحات ما اقشار آسیب‌پذیر!

با این حساب دور از ذهن نیست که در روزهای آینده این طرح‌ها به مجلس برود و با کلیاتش هم موافقت شود تا بعداً شورای نگهبان بگوید پولش را نداریم:

- طرح تبدیل کویر لوت به جنگل سرسبز

- طرح انتقال آب دریای خزر با سطل به دریاچه ارومیه

- طرح ممنوعیت عرق کردن و حرص خوردن نمایندگان حامی دولت قبل

- طرح پرداخت بدهی‌های صداوسیما به برنامه‌سازان

- طرح آسفالت کردن خلیج‌ فارس

- طرح ایجاد سقف سنی برای سخنرانان تأثیرگذار

- طرح مبارزه با توزیع کارت هدیه

- طرح اجبار برای گفتن سخنان معقول در نطق‌های پیش از دستور

***

حالا فرض کنید این طرح انتقال پایتخت با جزئیات و کلیاتش تصویب شد و گفتند پایتخت باید برود فلان‌ شهر! از فردا گروه‌گروه جماعت نماینده مجلس مستعفی می‌شوند که چرا پایتخت را نیاوردید بندر دیر یا خاش یا علی‌آباد کتول یا جاغرق. آن وقت تکلیف بچه‌های تهران چه می‌شود که از فردایش باید بگویند بچه یک جای دیگرند؟

همین الان یک نامه از این اداره به آن اداره رفتنش چندین ماه طول می‌کشد. احتمالاً آن روزها نوه و نتیجه‌های مردم باید آواره شهرها باشند، بلکه بتوانند جواب نامه درخواست معافیت سربازی پدربزرگشان را بگیرند.

الان همه بیخ گوش همدیگریم، هیچکدام از تحقیق و تفحصها از ادارات به نتیجه نمیرسد، وای به حال آن روزها.