: بهزاد محمدی از چهرههای آشنای تئاتر است که البته دستی هم در تلویزیون و سینما داشته است. اما پررنگترین عامل معروفیتش در تئاتر است. بهزاد محمدی از معدود کارگردانان و بازیگرانی است که توانسته مردم را با هنر آشتی دهد، آن هم هنری مثل تئاتر. او به محبوبیتی رسیده که حتی ستارههای مطرح سینما مثل بهرام رادان وی را پردرآمدترین بازیگر ایران میدانند. گپ مختصری با بهزاد محمدی زدیم تا از سیر تا پیاز زندگی حرفهایاش مطلع شویم. از سبک تئاترهایش که الهام گرفته از نمایشهای سیاهبازی و روحوضی است تا تشکیل زندگی مشترکش و البته پسر
یکسالهاش به نام امیر سالار.
هر نمایش ۳ سال
نمایشهایی را که نزدیک سال ۸۰ شروع کردم همه حدودا یکی، ۲ سال اجرا میشد و در سال ۸۱ نمایشهایی را که شروع کردم مثل قهوهخانه زری خانم که ۴ سال اجرا شد و از سال ۸۷ تا به حال درگیر کار فعلی هستم. این نمایش هم حدود ۴ سال است که اجرا میشود اما در این ۴ سال حدودا یک سالش را اجرا نداشتم. به دلیل اینکه تهران یک کلانشهر است و ماهم شکر خدا تماشاچیهای خوب، زیاد داریم به همین دلیل نمیشود که نمایشهای من در کمتر از یک سال جمع شود. چون اگر حتی ۳۰درصد از تماشاچیهایم بخواهند بیش از یکبار این نمایش ببینند، باید حداقل یک سال اجرا شود. در آماری که گرفتهام متوجه شدم که تعداد
تماشاچیهایم به حدی رسیده که اگر نمایش من خوب باشد حداقل ۳ تا ۴ سال اجرا میرود.
«زنپوشها» میآیند
متاسفانه آدم دیگر نمیتواند زود کارش را لو بدهد چون به دلیل خیلی از مسائل و خیلی از قوانینی که در ایران وجود ندارد مجبوریم خیلی رک و روراست نباشیم و حتی از اینکه اسم نمایشرا هم عنوان کنیم میترسیم چون ممکن است حتی اسم نمایش را هم کپی کنند. طرحی داریم در رابطه با خانه سالمندان بانوان که همه افراد حاضر در نمایش پیرزن هستند اما چون بازیگر مناسب برای این اجرا کمیاب است تصمیم گرفتیم همه بازیگران مرد باشند. اما زنپوش بازی کنند.
کمی دودل هستم
در نمایش جدید قرار است نقش زنی را بازی کنم که از کارگران آن خانه سالمندان است و به این دلیل همه بازیگرانم را از مردان انتخاب کردم که بتوانم با آنها ارتباط فیزیکی داشته باشم. البته، کمی دودل هستم چون وقتی صحبت از خانه سالمندان است باید به دنبال این باشم که یکسری ایدههای جدید هم ارائه کنم که به روز باشد و برای دختران و پسران جوان، جالب باشد.
من بسکتبالیست دو متری هستم
خیلیها هنر را میشناسند و حرف از هنر میزنند اما هنرمند نیستند هنرمند را با قلم نمیشود تفسیر کرد با کتاب و حرف هم نمیشود هنرمند را تشخیص داد و البته کتاب خواندن کسی را هنرمند نمیکند. به چنین اشخاصی هنرشناس میگویند نه هنرمند. هنرمند کسی است که هنر درذات او باشد. یعنی تا شما خمیرمایه هنرمند بودن را نداشته باشید، هنرمند نخواهید بود و نخواهید شد. به عنوان مثال یک آدم با قد ۱۵۰ سانتیمتر هیچ وقت یک بسکتبالیست خوب نمیشود حالا هرقدر هم تلاش کند و دورههای مختلف را بگذراند.
از هیچکس تقلید نمیکنم
من مهندس برق هستم و تحصیلات آکادمیک در تئاتر ندارم اما مطالعاتم در زمینه تئاتر خیلی زیاد بوده و اولین کتابی هم که خواندم «فن بیان هنرپیشگی» بود. بعدها به واسطه تجربیاتی که در این زمینه کسب کردم برای خودم یک سبک پیدا کردم و آن را ادامه دادم. اگر کسی در این سبک سؤالی دارد باید از خودم بپرسد، من از کسی تقلید نمیکنم. اگر دیالوگی راجایی شنیده باشم محال است که از آن در کارم استفاده کنم. اگر در یک سالن ۵۰۰ نفره حتی ۳۰ نفر هم آن چیزی را که من در نمایش عنوان میکنم شنیده باشند این برایم افت دارد. حتی وقتی که خسته هستم باز هم از کار خودم کم نمیکنم چون تماشاچی گناهی ندارد. من
هر شب همانی را اجرا میکنم که شب قبل اجرا کردهام. یادم است که یک شب هنگام اجرا صدایم گرفت و آوازی را که در اجراها میخواندم نتوانستم بخوانم. هنگام استراحت آب جوش خوردم و وقتی دوباره روی صحنه آمدم پس از پایان نمایش از تماشاچیها عذرخواهی کردم و آن آواز را برایشان خواندم.
من این وسط ایستادم
ما برای خودمان نمایش بازی نمیکنیم که پس فردا بگوییم من فلانی هستم و نمایشنامههای شکسپیر را بازی کردم و… من وقتی روی صحنه میروم فقط به این دقت میکنم که مردم از من چی میخواهند و کار را طوری ارائه میدهم که نه سیخ بسوزد و نه کباب. من تئاتر صد درصد مردمی که در قدیم شروعاش با سیاهبازی و نمایشهای روحوضی بوده و تئاتر صد درصد کلاسیک و دانشگاهی را در کنار هم قرار دادم و پلی بین این دو زدم و وسط این پل ایستادم تا بتوانم چیزی را پیدا کنم که هم بتوانم با طرفداران تئاتر کلاسیک حرف بزنم و جواب داشته باشم و هم به مردم توجه کنم. نمایشهایم را برای یک قشر خاصی اجرا
نمیکنم که توقع داشته باشم همه آنها سواد دانشگاهی تئاتر دارند یا نه. مخاطب من از بچه ۷ ساله است تا آدم ۷۰ ساله. وقتی تماشاچی ۷۰ ساله با ویلچر به تئاتر میآید، خب، این یعنی چنین شخصی هم کار را دوست دارد. اما کارهایی که دانشجوها به دنبال اجرای آن هستند اینگونه نیست. کسی هم که به تماشای اجراهای آنها میرود برای نقد آنها میرود و کلا فضای متفاوتی دارد که با این دید و این دیدگاه نمیتوان تئاتر را ارتقا داد و به عنوان هنر به عموم مردم معرفی کرد.
هر اجرای من چهارصد تماشاگر دارد
فرض کنید من پزشکی خوانده باشم و با بیمارم به همان طریقی صحبت کنم که در کتابهای درسیام خواندهام. خب معلوم است که بیمارم چیزی از حرفهایم متوجه نمیشود. حتی یک پزشک هم با مراجعان خودش به زبان ساده و کاربردی صحبت میکند نه تخصصی پس آقایی که فوقلیسانس هنر داری چطور توقع داری، درسهای تخصصی را که در دانشگاه طی سالها خواندهای در یک نمایش به مردم عام تحویل دهی!؟ بخشی از هنرمند بودن، هنرشناس بودن است اما تمام آن نیست. شما وقتی هنرمند هستید که بتوانید آنچه از هنر فهمیدهاید در اختیار دیگران قرار دهید به طوری که برای مردم قابل لمس باشد و از آن لذت ببرند. اما اگر
میخواهی برای خودت بازی کنی پس انتظار یک سالن پر از تماشاچی را نداشته باش و اینقدر هم نگو تئاتر مخاطب ندارد و… شما که پولتان را گرفتهاید و فقط به دنبال داشتن یک رزومه هستید تا عرض اندامی بکنید و از این قبیل کارها… اگر خودتان را هنرمند میدانید، اگر این را هنرمندی میدانید پس دم همه شما گرم که هنرمند هستید. اما اگر واقعا اینگونه هست پس بلیت بفروشید و مردم را جذب کنید. این تئاترهای به اصطلاح فرهیخته حتی به اندازه صندلیهایی که من در اجراهایم در سالن اضافه میکنم هم تماشاچی ندارند. در هر سئانس که اجرا میروم ۴۰۰ بلیت میفروشم که ۳۰۰ تای آن صندلیهای ثابت است
و ۱۰۰ صندلی هم اضافه میکنیم.
بهزاد محمدی در نمایش اتللو
من خودم تئاترهای دانشجویی و فرهیخته را خیلی دوست دارم و قبلا هم در اتللو بازی کردهام و به جز این هم خیلی تئاترهای این تیپی به من پیشنهاد شده اما چون وقت آزاد ندارم نمیتوانم قبول کنم. جالب اینجاست که همین کسانی که این کارها را تحویل مردم میدهند به من بارها پیشنهاد دادهاند که با آنها هم کار کنم که البته برای بالا بردن فروششان بوده است. در این شرایط هم سعی میکنم حواسم به مردم عامی باشد که آیا آنها این کار را هم دوست دارند؟ علاوه بر این در جشنواره تئاتر سنتی هم فعالیت کردهام. اما علت اینکه خیلی از این پیشنهادها را رد کردهام این است که بیشتر شبها اجرای
خودم را دارم. آنهایی را هم که قبول کردهام چون به زمانهایی خورده بود که بیکار بودهام مثل ایام محرم و صفر.
دایناسورها در تئاتر
دایناسورهای تئاتر ایران که قدیمیهای این حرفه هستند و اسم و رسم خوبی به دست آوردهاند گاها هنوز نتوانستهاند کار جدیدی ارائه دهند که مورد قبول مردم باشد و مردم از اینها فراری هستند. به نظر من قضیه این نیست که مردم هنر را نمیفهمند و تئاتر را دوست ندارند بلکه برعکس است. اتفاقا مردم خیلی خوب میفهمند. من تماشاچی ۶۵ ساله دارم که ۵۰ دفعه نمایش من را دیده است.
مردم را با صدای بلند میخندانم
در نمایشها و اجراهایم غالبا چیزی را ارائه میدهم که نیاز انسانهاست نه اینکه مورد علاقه آنها و این همان خنده است و تخلیه انرژی. انسانها نیاز دارند یک جایی بروند که داد بزنند و خودشان را تخلیه کنند. امروزه ساختمانهای تهران طوری ساخته شده که شما در خانه خودتان هم نمیتوانید با صدای بلند بخندید پس وقتی در خانه خودشان هم نمیتوانند بخندند چرا تعجب میکنید که من محیطی را برای مردم ایجاد کردهام که میتوانند بلند بخندند و فریاد بزنند. خب، معلوم است که در چنین شرایطی مردم برای دیدن نمایشهای من به سالنها میآیند. از همان اول نمایش هم از مردم میخواهم که
انرژیهایشان را تخلیه کنند. همین انرژی خیلی مهم است هرچند که خیلیها گمان میکنند اهمیتی ندارد. یکی از بزرگترین پزشکان دنیا گفته: حتی اگر تصنعی و مصنوعی میخندید دقایقی را از هفته با صدای بلند برای خودتان بخندید و حتی در دنیا مقولهای به نام خندهدرمانی داریم. به نظرم ۳ دلیل دارد که مردم به نمایشهای من میآیند و از آن لذت میبرند. ۱ - خنده را دوست دارند ۲ - هنر را دوست دارند ۳ - تخلیه انرژی را دوست دارند.
هیچ کس فکر نمیکرد من زن بگیرم
هیچ کس فکر نمیکرد بهزاد محمدی ازدواج کند اما من این کار را کردم و از ازدواج با همسرم بسیار بسیار راضی هم هستم و دو سال و نیم پیش ازدواج کردم و علت ازدواج نکردنم تا آن زمان این نبود که بازیگران اصولا دیر ازدواج میکنند بلکه من ذاتا آدمی هستم که هر کاری که انجام میدهم باید مطمئن شوم که این کار را به بهترین شکل ممکن انجام میدهم. مرد زمانی باید ازدواج کند که بتواند از نظر همسرش ایدهآلترین همسر باشد و بتواند تمام مسئولیتهایی را که در زندگی به عهده مرد است پوشش دهد. به نظر من ازدواج یک نیاز عاطفی است که باید به بهترین شکل انجام شود.
اگر دوست نداشتید پول ندهید!
بلیت نمایشهایم در قسمت VIP، ۲۰ هزار تومان است و باقی صندلیها ۱۶ هزار تومان. اما اگر کسی از نمایش ما خوشش نیامد پولش را برمیگردانیم و این جمله را در هر سئانس اعلام میکنیم. حتی اگر بعد از نمایش بیایند و بگویند ما میخواهیم بلیت را پس بدهیم و فردا شب بیاییم و قبول کردم و گفتم فردا رایگان برای دیدن نمایش بیایند، این جلب رضایت مخاطب هدف اصلیام است.
با گیوه پوشیدن هنرمند نمیشوید
یك بار جمع كثیری از هنرمندان و بزرگان تئاتر ایران زمانی كه حسین پاكدل مدیر تئاتر شهر بود، همه با هم به تئاتر من آمدند و اجرایم را دیدند و علت این حضور بررسی این مورد بود که چرا تئاترهای بهزاد محمدی اینقدر فروش دارد؟ ولی كسانی كه تازه وارد این كار شدهاند و گمان میكنند كه هنرمند هستند،خیال میكنند كه هنرمندی به گیس بلند و پوشیدن گیوه به جای كفش است! اگر راست میگویید روی صحنه نشان دهید چه كاره هستید.
شناسه خبر:
۱۶۸۱۳۵
سیر تا پیاز زندگی بهزاد محمدی + عکس
او به محبوبیتی رسیده که حتی ستارههای مطرح سینما مثل بهرام رادان وی را پردرآمدترین بازیگر ایران میدانند.
افکارنیوز
۰