طی یک دهه گذشته پیشرفتهای قابل توجهی در حوزه فناوریهای نوین پزشکی مخصوصا در حوزه ژنتیک و پزشکی ملکولی صورت گرفته است. ژنتیک اطلاعات بدن توسط کدهای ژنتیکی رمزگذاری و توالییابی میشود و مورد شناسایی قرار میگیرد.
پرفسور قاسم آهنگری، عضو هیات علمی دپارتمان ژنتیک پزشکی با بیان این مطلب میگوید: مطابق تحقیقات و مطالعات اثباتشده اطلاعات کل موجودات زنده کره خاکی از جمله انسان شامل ۴ عنصر آدنین، گوانین، سیتوزین و تیمین است. به طوری که امروزه میتوان با انتقال این اطلاعات از موجودی به موجود دیگر داروهای نوین یا کیتهای تشخیصی تولید کرد.
آهنگری درباره موضوع ژنتیک هم میگوید: همه انسانها ۵۰درصد اطلاعات ژنتیکی خود را از پدر و ۵۰ درصد از مادر ارث میبرند. البته اطلاعات ژنتیکی ما مرتبط با نسل قبل است، به این معنا که اگر به ۱۰ نسل گذشته برگردیم حدود هزار و ۲۴ نفر این محتویات ژنتیکی هر بار نیمی از پدر و نیمی از مادر به ارث بردهاند. با چنین مقایسهای میتوان نتیجه گرفت که در طول تاریخ ژنها از اجداد فاصله گرفته و دچار همگونی در نژادهای مختلف شدهاند. اما از نظر بیولوژیک و ژنتیک، نژاد انسان اولیه (هموساپینس) است.
این مسئول به این نکته هم اشاره میکند که افراد نرمال از نظر محتویات ژنتیک تفاوت چندانی با هم ندارند اما آن چیزی که آنها را از یکدیگر متمایز میکند بیان ژنهاست، به این معنا که در طول زندگی، ذخایر ژنی به چه صورتی استفاده و منجر به توانمندی خاص در افراد شده است. به عنوان مثال، برخی از عوامل تغییرات بیانی این است که اگر فردی بیش از حد در معرض نور آفتاب قرار بگیرد، پوستش از سفیدگی به تیرگی میرود.
او ادامه میدهد: موضوع دیگر هم مربوط به مغز است. مغز یکی از دیگر مدلهای بیانی بسیار پیچیده ژنی است که مطالعات زیادی را معطوف خود کرده است. فردی که به دنیا میآید دارای اطلاعات ژنی کامل اما در عین حال ناتوانی است. یعنی مغز او در قدرت تشخیص، تجزیه و تحلیل و انجام امور صحیح ناتوان است. در این باره فردوسی میگوید: «هنر برتر از گوهر آمد پدید» منظور از هنر دانش و فناوری است و گوهر استعداد ذاتی و ژنتیک فرد است.
آموزش و مهارت بر ژن ارجحتر است
یکی از مباحث پرتکرار درباره ژن خوب ایرانی هم شعر فردوسی است که گفته «هنر نزد ایرانیان است و بس». آهنگری درباره مفهوم این جمله بیان میکند: منظور از این جمله دانش و فناوری است که از زمان امپراطوری ایران در بطن جامعه نهادینه شده و ربطی به ژن خوب ندارد. لازمه آن آموزش و ممارست علمی پس از تولد است. یعنی غلبه آموزش، تکنیک و فناوری بر ژنتیک و ذات بشر. به طور کلی آموزش و مهارت بر استعداد ذاتی و ژنتیک ارجح است.
او تاکید میکند: بنابراین در افراد نرمال، ذات یکی است که همان ژنتیک افراد است و با محتوای یکسان DNA که از اجداد به ارث رسیده، نام برده میشود. اما در زمان تولد مانند یک لوح سفید است. مغز ما هنگام تولد یک عضو ابتدایی و غیربالغ است و برای این که توانمند و بالغ شود نیاز به آموزش، تجربه، تحلیل دادهها، ذخیرهسازی اطلاعات دارد تا فرهنگپذیری در او رخ دهد. در چنین شرایطی با آموزشهای ابتدایی و در نهایت تخصصی میتوان ابتدا مغز را آماده تجزیه و تحلیل و در نهایت پس از عقلانیت، فرهنگمدار کرد. تمام این فرآیند تحت عنوان «اپی ژنتیک» با تغییر در بیان ژنهای مغزی و فرآیند یادگیری صورت میپذیرد.
البته به تاکید این متخصص ژنتیک تمام این موارد وابستگی صرف به آموزش ندارند، بلکه کیفیت، محتوا و ماندگاری آموزش هم موثر است
چه چیزی مغز را فعال میکند؟
آهنگری معتقد است که فناوریهای نوین در زمینه بیان ژنهای مغزی و تصویربرداریهای سه بعدی و عملکردی مغز کمک کرده که درک صحیحی از یک موضوع رخ دهد و در توضیح بیشتر بیان میکند: در تحقیقی که اخیرا با استفاده از تکنولوژی تصویربرداری فانکشنال امآرآی (FMRI) یا عملکردی انجام شده، مغز دو گروه از افراد مورد مطالعه قرار گرفته است. گروه اول شاهد فیلمی آموزنده و غیرتکراری با ویژگیهای خاص آموزش از یک محیط زیبا و طبیعی بودند و پس از تصویربرداری مشخص شد که بخش پردازش و ذخیره اطلاعات مغز در این گروه فعال شده است. اما برای گروه دوم یک فیلم تکراری، خستهکننده و غیرمفید شامل تصویری از یک پیرمرد در رختشویخانه پخش شده که در حال آویزان کردن لباس است. پس از تصویربرداری مشخص شد که قسمت پردازش مغز این افراد در ابتدا فعال شده اما هیچ اتفاقی در قسمت ناحیه خاص ذخیره اطلاعات صورت نگرفته و هیچ اطلاعاتی هم ذخیره نشده است.
او ادامه میدهد: گروه اول مطالعه از نظر رفتاری و روحیه واکنش خوبی داشتند که ماحصل برداشت خوب از کیفیت آموزش و ذخیرهسازی و نافع بودن آن چیزی است که در معرض آن قرار گرفته بودند. اما گروه دوم احساس بدی داشته و بیان کردند که وقت آنها بیهوده تلف شده است. آموزش ارائه شده هم ارزش ذخیرهسازی و استفاده مجدد را نداشته است. این احساس ماحصل تشخیص مغز است و اگر آموزش صحیح و قابل برداشت وجود داشته باشد، منجر به ذخیره اطلاعات میشود و فرد احساس رضایت خواهد داشت. یعنی یک آموزش موفق رخ داده است.
حال بد با آموزشهای تکراری و بیارزش
به گفته آهنگری این مطالعه نشان داد که پروسه اپیژنتیک و یا تغییرات بیان ژنهای مغزی چنانچه منجر به فعالسازی و ذخیره اطلاعات شود افراد با احساس خوبی مواجه خواهند شد و در غیراینصورت در مواجهه با مطالب تکراری و بیارزش چیزی جز بدحالی، بیحالی و بیحوصلی انتظار نمیرود. بنابراین نه تنها کمیت آموزش بلکه کیفیت و احساس رضایتمندی میتواند در سلامت روحی جامعه تاثیر قابل توجهی داشته باشد.
او تاکید میکند: یکی از علل مهم آموزش رایگان در تمام سطوح به ویژه آموزش ابتدایی توجه خاص به فعالیت مغز، اپیژنتیک و تغییر بیان ژنهای لازم در تجزیه و تحلیل است که منجر میشود جامعهای با حداقل سطح، دارای کارکرد قدرت تشخیص و فرهنگمدار شوند. در چنین جامعهای با حداقل سطوح آموزش ماندگار و عملکرد صحیح مغز، افراد جامعه و سیستم مدیریتی میتوانند تعاملات مشترک داشته باشند و حتی تنشهای جامعه میتواند به حداقل برسد. از سوی دیگر از نظر اقتصادی نیز چون سطوح فرهنگی جامعه و تعلق خاطر افراد بیشتر میشود، بسیاری از مشکلات و هزینههای جامعه شهری کاهش خواهد یافت.
آهنگری نتیجهگیری میکند که افراد سالم در بدو تولد دارای ساختار ژنتیکی یکسان هستند و مغز به عنوان عضوی که مسئولیت قدرت تشخیص، تجزیه و تحلیل را دارد، کاملا ناتوان است. از طریق آموزشهای مفید تغییرات بیان ژنها و اپیژنتیک در مغز آنها اتفاق بیفتد. این عملکرد صحیح مغز موجب فرحبخشی افراد و جامعه و شکلگیری جامعه با انسانی هنرمند، خردورز، فناور و فرهنگمداری میشود. با توجه به حضور نسل زد به عنوان نسل غالب در جامعه فعلی و استفاده از فضای مجازی و الگوریتمیک که منجر به استفاده بیش از حد از نیمکره چپ مغز آنها میشود، چگونگی و چرایی آموزش توسط این نسل موجب میشود که وقتی آنها کنار یکدیگر زندگی میکنند و جامعه جدید را تشکیل میدهند، دارای سطحی از علم و آگاهی عمومی نافع باشند که منجر به درک شرایط یکدیگر و آستانه بالای تحمل همدیگر و پذیرش منطقی شرایط زندگی و آرامش شوند.
تغییر نسل جدید
او درباره تغییر جالب در نسل جدید ایرانیها هم بیان میکند: ایرانیها معمولا از نیمکره راست استفاده میکنند و هوش هیجانی دارند. یعنی به جای تفکر منطقی و پیدا کردن راهحل، به سرعت واکنشهای احساسی بروز میدهند. اما این مساله اکنون دچار تغییر شده و به دلیل فضای مجازی و تجهیزات دیجیتالی نسل جدید دائم به دنبال چرایی و چگونگی است. این یعنی بیان ژنهای آنها دچار تغییر شده چون آموزشهایشان تغییر کرده است.