براندازی معکوس چیست؟

نفوذ، مسخ، فروپاشی و براندازی نظام ایران از فردای شخم شوره‌زار سلطنت پهلوی در صدر سیاست‌های راهبردی اتاق فکر سرویس‌های اطلاعاتی- امنیتی نظام سلطه شرق و غرب بوده است. مدل‌های رنگ و وارنگی که در طول تمام سال‌های پس از پیروزی انقلاب از سوی اتاق‌های فکر براندازی برای کاهش ضریب نفوذ قدرت ایران در نظام بین‌الملل و به ویژه در جوامع آزادی‌خواه جهانی عملیاتی شد در راستای همین هدف قابل تحلیل است. براندازی البته مدل‌های متفاوتی دارد که آگاهسازی درباره این مدل های متفاوت مهم است.

هر چند تیر زهرآگین بحران‌ساز مخالفان توسعه ایران در بسیاری از مقاطع هرگز به هدف نرسید، اما تاثیراتی را هم به دنبال داشت. برخی بحران‌های مدیریتی و نارضایتی‌های عمومی تابعی از طرح و برنامه‌هایی است که توسط دست‌های بیرونی برای خنثی‌سازی قدرت ایران در جهان امروز و مخدوش کردن استقلال ایران تدوین شده است.

بحران‌های متولد شده دست درونی بیشتر از جنس تحلیل نادرست، تخمین غلط، تصمیم نابهنگام و در نهایت از جنس تدبیر معیوب است. دست بیرونی همدست شبکه‌های قدرتمند جهان‌وطنی ایران‌ستیز با همه اعوان و انصارش است.

سبک مدیریت کشور توسط دست درونی، دست بیرونی را هرازچندگاهی امیدوار به براندازی و سقوط حاکمیت ایران می‌کند. ایران در حال حاضر در شرایطی قرار دارد که حضور و وجود غریبه‌ها را در صحنه تضعیف و براندازی پایه‌های نظام می توان دید. نگاهی کوتاه به روش‌های براندازی در نظام‌های مختلف سیاسی می‌تواند منتج به تئوری «براندازی قانونی و معکوس» به عنوان یک گمانه برای ایران از سوی باندهای جهانی قدرت باشد.

براندازی مستقیم در قبال ایران هرگز برای قدرت‌های ایران‌ستیز نتیجه‌ای نیافرید. جنگ نرم اگر چه با حمایت از طیفی از الیت‌ها و نخبگان در ایران تست شد، اما عریانی این روش تنها سازنده بحران‌های موقت و تنش‌های حاشیه‌دار برای ملک و ملت بود. در حال حاضر براندازی قانونی و یا معکوس بیش از پیش محتمل است. در این شیوه تهاجم فاقد شکل عریان بوده و لباس دلسوزی نظام را به تن می‌کند و آژان پرووکاتورها، به عنوان عناصر دشمن که در لباس دوست درآمده‌اند، با هدف به دست گیری جهت حرکت نظام و یا خروج برنامه‌های نظام از مسیر تعادلی، عقلانی و اصیل دست به کار می‌شوند.

«عناصر بدلی وابسته به دشمن» آنانی هستند که در یک فرایند زمانی مدت‌دار موفق به تصاحب شریان‌های رسانه‌ای، اطلاعاتی و راهبردی نظام شده و به مرور و در بستر غائله‌های جعلی و مشکوک واقع‌شده در طول سالیان گذشته، قادر شده‌اند تا این مواضع را متشبثانه و با ژست‌های «دایه مهربان‌تر از مادر» از متصدیان دلسوز و اصیل آن تصاحب کنند.

بی‌شک شریان‌های اصلی قدرت در حوزه‌های انتصابی، اطلاعاتی و راهبردی هر نظام از ارکان تصمیم‌ساز آن نظام بوده و خروجی این رکن، ذهن و عمل مسئولان را به برخی موضوعات حساس و به برخی دیگر بی‌تفاوت می‌سازد، لذا این رکن مهم نقطه آغازین تعیین اولویت‌ها و شکل‌دهنده ذهن و عمل مسئولان است. کارگزاران یک حکومت هر چقدر هم صالح باشند، اگر ذهن آنها را عده‌ای ناصالح شکل دهند عمل آنها به صلاح ملک و ملت نخواهد بود. بر این اساس تردیدی نیست که اگر دشمن یک نظام از طریق عوامل خود به این ارکان نفوذ کند هدایت نظام و تصمیمات اساسی آن را به دست خواهد گرفت.

در براندازی مستقیم خاکریزهای جبهه رقیب عریان است، اما در براندازی معکوس، حضور رقیب، نامرئی و نهایتاً خزنده است. در این مدل براندازی، راهبرد و تاکتیک جبهه رقیب بر فریب و «خودی» نشان دادن استوار است، لذا جهت‌گیری ظاهری دشمن، که می‌تواند مواضع مورد هدف او را در براندازی مستقیم نشان دهد، در براندازی معکوس چندان معیار مناسبی نیست.

تجربه فروپاشی حکومت‌هایی مثل  شوروی نشان می‌دهد که شیوه براندازی معکوس کارآمدتر و به مراتب کم‌هزینه‌تر است. آمریکا در پوشش جنگ سرد (که ظاهراً وجه مستقیم تهاجم بود) دست به فریب بزرگی زد و در ذیل آن اولویت بالاتری را دنبال کرد. تلاش آمریکا سوق دادن تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان شوروی به سمت توسعه تسلیحات نظامی به شکل افراطی بود که البته در پوشش رقابت با آمریکا و رفع تهدیدهای نظامی بلوک غرب توجیه می‌شد و در نتیجه غفلت از زیرساخت‌های اقتصادی و زمینه فروپاشی را فراهم آورد.

در فروپاشی حکومت صدام در عراق نیز آمریکا ابتدا با روش‌های معکوس، جریان و تفکر افراطی به اصطلاح وفادار به صدام را تقویت نموده و با تحرکات آنها چهره رعب‌آوری از حکومت بعثی را برای کشورهای عربی منطقه به تصویر کشید و پس از توفیق در ایجاد اجماع نسبی بین‌المللی به اقدامات قهرآمیز و نظامی روی آورد و حتی در مرحله نظامی نیز، ضمن به خیانت کشاندن عوامل وابسته خود در ارتش سلسله‌مراتبی و زنجیره‌ای صدام، شالوده دفاعی آن را از هم پاشید. با این رویکرد «براندازی مستقیم» در بردارنده تهاجم آشکار است، اما «براندازی معکوس» مبتنی بر تصرف و هدایت جبهه دفاعی کشور در همه سطوح استراتژیک است.