دنبال چند عدد و رقم بودم. شک کرده بودم که اعداد بازدید های اینستاگرامی واقعی هستند یا نه. طبیعتا گوگل اولین مقصدم بود و پس از تایپ حروف سین و لام، پیشنهاد بعدی دقیقا همان چیزی بود که دنبالش بودم. نامی مکرر با طیف وسیعی از پوشش خبری که تازهترینشان برای 5 ساعت قبل بود: با حضور 1500 دانشآموز جهرمی اجرا شد، پر شکوه ترین سرود کشور، دهه نودی های مشهدی رکوددار شدند، هم خوانی پنج هزار نفری در کازرون، اجرای چهار هزار نفری در کاشمر، جمعخوانی 700 دانشآموز اشتهاردی، همخوانی 500 دانشآموز در شاهین شهر اصفهان و تیترهای پر طمطراق دیگری که وجه اشتراک موضوعی همهشان یک نام واحد آشنا بود: سلام فرمانده!
قدری اسکرین صفحه را هل دادم پایینتر. عددها کلمه شدند و این بار موجی از تحلیلها در نقد و بعضا در پاسخ به پرسش: چرا سرود سلام فرمانده فراگیر شد؟ از سوی طیفهای مختلف فکری به چشم میخود، نظراتی موافق و مخالف و بعضا مملو از نقد و تحسین و تمجید و دفاع و رد این نماهنگ هفت دقیقهای. برخی دست گذاشته بودند روی درسهای عروض و قافیه ادبیات دبیرستان و از جور نبودن وزن و ردیف ایراد میگرفتند و برخی دیگر در حمایت از مفاهیم به قولی اصیل و ملی دفاع میکردند، عده دیگری هم از ضعف تولید فرهنگی کودک و نوجوان ایراد میگرفتند و گروهی معتقد بودند تاکید بیآلایش بر مفاهیم اسلامی موجب توسعه فراگیر آن شدهاست و حمایت رسانه ملی به آن دامن زدهاست.
در بین انبوه فکر ها و کلمه ها اما جای یک مفهوم کلیدی خالی بود، آسیبشناسی نیاز فرهنگی جامعه ایرانی که به نظر میرسد در دعوای وزن و قافیه رنگ باخته و اگر هم رنگی دارد، آنقدر کمرنگ است که پیدا نیست. غفلت از توجه به سهگانه تولید و توزیع و مصرف فرهنگی و دعوای بیپایان فرم بهتر است یا محتوا، آن هم در قالب نحیف کپشنهای اینستاگرامی مجال تنفس را از پرداخت دقیق گرفته و پرسش اصلی به چند ریپست محدود، محدود شدهاست. اما با این حال سوال همچنان باقی است که : چرا سلام فرمانده؟
شیرینی شور حماسه
در عصر رخوتزده معاصر و انسانی که در تلاش روز افزون برای رسیدن به جایگاه شهروند جهانی فردیتزده است، بحث از "هویت" یکی از کلیدواژه های پرتکرار در اغلب تحلیلهای فرهنگی-اجتماعی است. بیتوجه به اینکه هویت، ماهیتا در ارتباطی دو سویه با تاریخ و فرهنگ شکل میگیرد و طرح بحث "عام و کلی" از آن نه تنها راه به جایی نمیبرد، بلکه گمراه کننده نیز هست. اینکه دلیل فراگیری این اثر، در چند عبارت و کلیگوییهایی مانند اینکه: سلام فرمانده به دلیل ارتباط وثیقش با عناصر هویت ایرانی فراگیر شد، بگنجد، نشان از سادهانگاری در مواجهه با مفهوم هویت و مضامین بنیادین آن و همچنین بیتوجهی به یک عنصر مهم تعیینکننده به عنوان زیربنای ساخت هویت ایرانی دارد، یعنی حماسه!
ویدیوهای وایرال شده از کودکان خردسالی که همراه با زمزمه شعر اشک میریزند- با اینکه احتمالا سنشان قد نمیدهد که واژگانی همچون غیور و جامانده و علیابنمهزیار را درک کند- نشان از این دارد که بار حماسی شعر، بر سایر ایرادات آن میچربد. هم ناظر به ریتم و هم ناظر به محتوا، تکرر لغات و عباراتی همچون بستن عهد، غیرت، سرباز و خود کلمه فرمانده... توامان با نوای آغازین دعای فرج و عبارات مملو از احساس همچون" جون من بیا!" از زبان کودکان نهایتا 10 ساله، سلام فرمانده را به اثری حماسی و شورانگیز بدل میکند که برای طیف وسیعی از افراد، معناساز است.
چنانچه اساسا کار هویت، معنادهی و معناسازی است، باید این نکته را مدنظر داشت که در سپهر اجتماعی ایران، هویت از دیرباز تا کنون با حماسه، اسطوره و کمی بعد تر، دین توامان بوده است. در دورانی که یکی از کلیدهای اصلی بازتولید هویتی در آن، تکیه بر عنصر حماسه است و تولیدات فرهنگیاش اعم موسیقی و فیلم تکیه بر درام و تراژدی دارند، عجیب نیست که یک اثر حماسی متوسط و به بیان عدهای دیگر ضعیف، چنین مورد استقبال قرار بگیرد و دلیل آن یک چیز است: شیرینی شور حماسه و خودباوری در عصر تلخی درامها!
از من تا تو یک سرود!
انقطاع بین نسلی که ماحصل آن فراموشی ارزشهای اصیل اجتماعی است، پیشامد طبیعی گذر زمان و تاریخ در هر اجتماعی است. تلاش برای کم کردن این فواصل مابین ادوار گوناگون نسلی، همواره یکی از تلاشهای برنامهریزان و سیاستگذاران اجتماعی به شمار میرفته و میرود. اما سلام فرمانده، علیرغم جور نبودن قافیههایش، ایرادات وزنی و دور بودن معانی برخی کلماتش نسبت به پیام متن اصلی آن، توانست بار دیگر یادآور اهمیت تولیدات فرهنگی برای پیوند نسلی مابین دهههای مختلف شود.
در یک مثال ساده، فراگیری پویشهای خانوادگی این سرود، و حتی سرود بودن قالبش که امکان همخوانی چندین نفر را کنارهم فراهم میکند، و اینکه پدر و مادرهای دهه شصتی با کودکان دهه هشتادی و نودی خود این سرود را زمزمه میکنند موید این گزاره است. سلام فرمانده توانست صدای یک طبقه اجتماعی خاص هم باشد. صدای طبقه بیصدای متوسطی که احتمالا تا پیش از فراگیری این سرود، نه ابزاری برای بیان داشته و نه امکانی برای بروز. سلام فرمانده اگرچه ضعف وزن و آوا دارد. اگرچه محتوای ابتدا و انتهای متن اصلیاش ناهمسانیهایی دارد و اگرچه رسانه ملی بلافاصله پس از شلیک توپ سال نو، آن را پخش میکند و حمایتهای متعددی از سوی سازمانهای رسمی نسبت به آن صورت میگیرد، اما توانسته از پس کارکرد یک تولید فرهنگی برای کودک و شاید نوجوان در ارتباط با توازن بین نسلی، به خوبی برآید.
توسعه مردمی؟ توسعه رسانهای؟
ناظر به سه گانه تولید، توزیع و مصرف فرهنگی، عمده تحلیلهای ارائه شده در این باره تولید و مصرف را نشانه گرفتهاند. فارغ از اینکه هر اثر با هر محتوایی، اگر در قالب درست توزیعی قرار بگیرد میتواند در حیطه جذب مخاطب به نحوی عمل کند که پیشبینیها را بر هم زند. سلام فرمانده، مصداق مهمی برای این مدعاست، چرا که یکی از نقاط قوت آن که با نیاز جامعه امروز به انسجام و یکپارچگی، بسیار همخوان است مدل توسعه و توزیع آن است، در حالی که موزیک ویدیوهایی با طراحیهای قویتر و حمایتهای سازمانی پیش از این، نتوانستند به چنین گستردگیای در حوزه انتشار خود دست پیدا کنند.
این موزیک ویدیوی هفت دقیقه و چند ثانیهای، به جای اینکه از پلتفرمهای مجازی، همچون کانالهای تلگرامی و اینستاگرامی منتشر شود و چند اینفلوئنسر با مخاطبین خاص و محدود و با جهتهای خاص فکری آن را ریپست و استوری کنند، برای اولین بار از صدا و سیمای ملی پخش شد. علاوه بر آن، جهتدهی به پویشهای همخوانی مردمی "حضوری" بلافاصله پس از انتشار آن، توانست مدل توسعه آن را برخلاف بسیاری از سرودها و موارد مشابه که تنها با ایجاد یک موج کوتاه مدت در اینستاگرام، سریعا خاموش میشوند، متفاوت کند و به نظر میرسد مردمی بودن مدل توسعه آن، وجه اصلی پاسخ به این پرسش است که: چرا سلام فرمانده؟
مجموعا، توجه به محتوای حماسی-هویتی در "ساختار تولیدی" این اثر، چشمانداز بین نسلی در "ساختار مصرفی" آن و توجه به عنصر مردمی بودن در "فرایند توزیع" این اثر رسانهای توانسته خواسته یا ناخواسته، اتفاقی و غیر از آن، خلا ها و نیازهای فرهنگی جامعه ایرانی را در نظر بگیرد و علیرغم تمامی ضعفهای محتوایی و وزنی و موسیقایی به فراگیری قابل توجهی دست یابد.