جمعیت شهری ایران از سرشماری ۱۳5۵ که 33،7 میلیون نفر بوده، به بیشتر از 83 میلیون نفر در سال 1400 رسیده است. در کنار این افزایش جمعیت، به علت عدم مدیرت مناسب منجر به چند برابر شدن جمعیت شهری از زمان انقلاب تا کنون شده است که این مساله از نظر تغییر سبک و الگوی زندگی یک تحول بزرگ و یک رشد بسیار سریع شهرنشینی محسوب می شود. پرواضح است که زیرساخت های شهری نه از نظر کالبدی و تاسیسات و نه از نظر نظام مدیریت و عرضه خدمات و نه از جنبه نحوه تامین مالی همراه با این رشد، سامان نیافته است و این مطلب را با قدم زدن در مناطق و نواحی مختلف کلان شهر تهران می توان مشاهده کرد. از این رو مسئله حکمروایی شهری موضوعی است که با زندگی روزمره مردم در ارتباط است و یک موضوع فانتزی نیست. در دوره های اخیر مدیریت شهری کلان شهر تهران هم البته بر لزوم تغییر نگرش از آهن به انسان بارها تاکید شده و مدیران کنونی سیستم مدیریتی خود را انسان محور می دانند. باید خاطر نشان کرد که ویژگی هایی مانند: حس قابل زندگی بودن شهرها، امکان نفس کشیدن در آنها، سیستم حمل و نقل شهری و مسئله امنیت اجتماعی و نظام همسایگی و ده ها مسئله دیگر همه تابعی از نظام حکمروایی شهری است. شهرها بیش از آنکه یک کالبد و خشت و گلی باشند، یک سازمان اجتماعی و شبکه ای از شهروندان هستند. احترام به یک شهر و شهروندان آن پذیرش هویت شهری مردمان آن است. در ایران، از مشارکت مردم در امور، بسیار سخن گفته می شود؛ اما اولین و نخستین هویت جمعی شهروندان که هویت محله ای و سپس شهری آنان است، با وجود شعارهای بسیار، به رسمیت شناخته نمی شود. آنچه مسلم است نواحی از ظرفیت و پتانسیل های فراوانی برخوردار بوده، گرچه بسیاری از این توانمندی ها، هنوز مورداستفاده قرار نگرفته است. در دوران شهرداری دکتر قالیباف شاهد ساخت و احیای بیش از 350 سرای محله بودیم و این اتفاق باعث شد که دستکم بستری فیزیکی، برای فعالیت های عموم شهروندان بوجود آید. اقدامات ارزشمندی با همکاری شورای شهر وقت، توانست برای اولین بار ارتباط مداومی بین شهروندان با شهرداری را سر و سامان دهد که البته نقدهایی هم به آن وارد بود. برای مثال عدم تناسب انتخاب مدیر محلات با اهدافی که برای سراها در نظر گرفته شده بود. یا عدم اطلاعات کافی برخی از شورایاری ها از وظایفشان یا سو استفاده آن ها از موقعیتی که داشتند. برای مثال دیده می شد که تعداد قابل توجهی از املاکی ها سعی در ورود به شورایاری ها دارند تا بوسیله ارتباطی که با شهرداری های نواحی می گیرند بتوانند استفاده های غیر متعارفی از آن ها کنند. شورایاری ها هم با شورای شهر ارتباط داشتند و این موضوع باعث می شد که شهرداری های مناطق احترام ویژه ای برای آن ها قائل باشند و .... . از طرفی دیگر، مشاهده می شد افرادی جذب سراها می شدند که تا به حال رفت و آمدی به مسجد محل نداشتند و به همین دلیل مساجد نمی توانستند در برنامه سراها به طور شایسته دخیل باشند. البته ناگفته نماند که سراهایی هم در این امر موفق بودند و شهرداری در حال اصلاح نحوه جذب مدیران محلات بود. در دوران دکتر قالیباف نظارت مالی و انسانی سراها در حال بروز شدن و خطاگیری بود. می توان گفت که بزرگترین مشکل برخی از سراهای محله، عدم جذب نیروی انسانی مناسب با اهداف سراها بود و این امر باعث شده بود در برخی از محلات، مسجد محوری صرفا به یک شعار خوش رنگ و لعاب تبدیل شود و شاهد کم کاری آن ها باشیم که البته این موضوع هم در حال ترمیم و اصلاح بود. با همه این نقد ها ، همین سراها، خروجی های ارزشمندی در حوزه سلامت، ترویج ورزش همگانی، فعالیت های اجتماعی و فرهنگی و ... داشتند که متاسفانه در دوران شهرداری دکتر حناچی به پایین ترین حد خودش رسید تا جایی که مدیران محلات از یک نیروی دغدغه مند به صرفا یک کارمند شهرداری تبدیل شدند ، آن هم با حقوق ها بسیار پایین و تعهدات بسیار بالا .... همین باعث شد بخش قابل توجهی از سراها ، همان فعالیت های قبل را هم انجام ندهد و ارتباط خود را با مردم محل قطع نماید. برای مثال مدیران موظف شدند که سفته ای با مبلغ معادل کل ساختمان سران و تجهیزات آن را امضا کنند که همین امر باعث شد تعدادی از مدیران از سمت خود استعفا دهند چراکه امضای چنین سفته ای به هیچ وجه عاقلانه نیست. به محض استعفای مدیر، سرپرستی سرا را به یکی از کارمندان ناحیه شهرداری می سپردند و آن کارمند باید ضمن انجام وظایفش در شهرداری در سراهم حضور پیدا می کرد. چندی بعد مشاهده می شد که سرپرست سرا، صرفا روزی نهایتا 2 یا 3 ساعت حضور پیدا می کرد و سپس به کار خود خاتمه می داد. این مسائل باعث شد که لطمه ی زیادی به وجهه سراها وارد شود و ارتباط آن ها با فعالین محل کمرنگ و کمرنگتر شود. امید است با روی کار آمدن یک شورای شهر انقلابی و انتخاب یک شهردار انقلابی که خود تجربه حضور در شورای شهر، شهرداری و پست های مدیریتی را دارد می توان امید به احیای سرای های محله با نیروی انسانی مناسب داشت تا شکافی که در دوران دکتر حناچی بین مردم و سرها ایجاد شد جبران شود. مدیران شهر در الگوی حکمروایی خود باید بدانند که تعلق مکانی به تدریج تعلقات اجتماعی و فرهنگی را در بین ساکنان محله گسترش می دهد. این موضوع، سبب شکل گیری هویت جمعی در بین اهالی محلات و به تبع ناحیه می شود که البته چهار سالیست متوقف شده است.
دکتر محسن رفیعی
دکترای مهندسی از دانشگاه تهران