میگویند دعوا نمک زندگی است و هیچ زندگی بدون دعوا نمی شود ولی مسلما هیچ کسی زندگی پر از تنش و استرسی نمی خواهد. امکان ندارد که دو نفر با دو تربیت خانوادگی متفاوت با هم زندگی کنند و اختلافی بین شان وجود نداشته باشد. مهم این است که چگونه دعواها و اختلاف نظرهایمان را مدیریت کنیم تا به رابطه مان لطمهای وارد نشود.
بسیاری از روابط زناشویی این روزها یا به دلیل فشارهای زیاد یا به دلیل عدم مسئولیت پذیری یکی از طرفین با شکست مواجه میشود و هر یک به جای یافتن راه حل و فرصتی برای نجات رابطه، طرف مقابل را متهم میکند.
زوجهای جوان میتوانند راهکارهایی کم خرج و ساده را برای همفکری و در کنار هم بودن امتحان کنند، شاید در خلال همین روشها به سادگی به تفاهمی نسبی رسیدند یا حداقل اندکی شاد شدند.
شکایت اگر به شکل صحیح انجام شود بیان کننده احساس فرد شکایت کننده و نارضایتی او از وضع موجود است گاهی اوقات زوجها به جای بیان مناسب احساس نارضایتی خود به انتقاد سرزنش آمیز از یکدیگر میپردازند.
تفاوت انتقاد و تحقیر در روابط زوجی این است که در انتقاد به صورت عمدی به همسر ضربه وارد نمیشود در حالی که در تحقیر فرد تحقیر کننده به صورت عمدی و از روی قصد به همسر خود آسیب و ضربه روحی وارد میکند.
وقتی زن و شوهر نسبت به هم حالت دفاعی میگیرند نمیتوانند به عنوان یک تیم با هم همکاری کنند. در این حالت هر دو نفر مسئولیت خود را نادیده گرفته و خود را تبرئه میکنند همچنین ممکن است از روشهایی مثل شکایت دو طرفه استفاده کنند.
وقتی در رابطه زن و شوهر مشکل ایجاد میشود یکی از آنها ممکن است قهر کند و از صحبت کردن امتناع ورزد. قهر کردن به نوعی حالت تحقیر را در طرف مقابل ایجاد میکند.
شکوفه اویارحسین مشاور خانواده درباره چگونگی جلوگیری از اختلافات زناشویی ، اظهار کرد: در فرهنگ ایرانی یک ضرب المثل برای دوام رابطه زوجین هست؛ «وقتی یک نفر من هست، دیگری باید نیم من باشد»، چراکه دو تا من نمیتوانند با یکدیگر زندگی کنند.
این روانشناس بیان کرد: قسمت دوم این ضرب المثل اشاره به نقش مکملی زوجین در کنترل هیجانات دارد که اگر هیجانات و نیازها در زندگی مشترک مدیریت نشوند، چرخه منفی شکل میگیرد.
وی افزود: یک مسئله مهم در روانشناسی بلوغ روانی است؛ این بلوغ میسنجد که آیا فرد در عشق میخواهد فقط گیرنده باشد و تنها به خواستههای خود توجه میکند یا میخواهد دهنده باشد و در رابطه به خواستههای طرف مقابل هم توجه میکند.
اویارحسینی گفت: بلوغ روانی این را ارزیابی میکند که فرد در ارتباط با دیگران و با استفاده از کلمات چه میزان نیازهای خود را میتواند برطرف کند تا علاوه برخواستههای خود خواستههای همسرش را نیز برطرف کند.
این روانشناس تأکید کرد: بهترین عشق، عشقی است که فرد هم بتواند نگهداری کند و نگهداری شود.
وی ادامه داد: در زندگی مشترک افراد باید مهارتهای مکملی را بدانند، چراکه اگر هر دو من بگویند، زندگی مشترک پیش نمیرود و آسیبهایی ایجاد میشود، به عنوان مثال اگر هر دو زوج برای بیان خواستههایشان گیرنده یا اصطلاحا "من" باشند، به تدریج آسیبها شروع میشود.
این روانشناس گفت: زوج خواهان (گیرنده یا من) مجبور میشود برای بیان خواستههایش داد بزند یا همسرش را مدام مقایسه کند، تا جایی که همسرش را گریزان و بی توجه کند... و این چرخه منفی تا جایی ادامه پیدا میکند که خواهان نا امید شده و یک دیوار سنگی سکوت و غم در زندگی مشترک شکل میگیرد، پس دوتا من نمیتوانند مای مشترکشان را شکل دهند.
وی افزود: در زندگی مشترکی که یک فرد گریزان و فرد دیگر سوخته باشد، یک دیوار سنگی شکل میگیرد و در واقع زندگی مشترک شکل نمیگیرد.
اویارحسینی خاطرنشان کرد: برای خروج زوجین از چرخه منفی لازم است که آنها مهارتهای مربوط به بلوغ روانی را یاد گیرند که بخشی از یادگیری این مهارت مربوط به هوش هیجانی است که فرد تشخیص دهد.
وی ادامه داد: فرد باید سئوالاتی مانند: چه هیجان منفی دارد؟ ( غمگین هست ؟ مضطرب هست؟ عصبانی هست؟ و...)، چرا حالش بد است؟ ( دلایل ایجاد کننده چیست؟ )، چه چیزی حالش را خوب میکند ؟ (چه کار کنم حالش بهبود یابد؟ ) را بداند، همچنین تشخیص دهد همسرش چه احساسی دارد؟ و چرا حال خوبی ندارد ؟ و باید چه کاری انجام بدهد تا حالش بهتر شود؟