معاشی که با زباله گره خورده
شب از نیمه گذشته و به ندرت عابری رد می شود. هر از گاهی هم شاید، ماشینی با سرعت بالا، سکوت نیمه شب را بشکند، وگرنه خیابان، خاموش است و فقط صدای خش خش جارو به گوش میرسد، این داستان هر شب مردانی است که بیدارند و چرک از پیشانی پایتخت پاک میکنند، تا فردا مردم لبخند شهر را ببینند و در این میان معلوم نیست بر سر خودشان، چه میآید.