امیر تاجیک مدیر سابق شبکه مستند سیما است که در سالهای پس از ترک این مسئولیت همچنان دل در گرو مستندسازی دارد و فعالیتهایی را در این حوزه به سرانجام رسانده است.
تاجیک اخیراً مستندی را با موضوع پرتره اردشیر زاهدی، وزیر خارجه دربار و داماد محمدرضا پهلوی به سرانجام رسانده که خود معتقد است «روایت جدیدی از تاریخ کشورمان در دوره پهلوی دوم و ایام منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را در خود دارد.»
«آخرین دیپلمات» عنوان این مستند است که روایتش شامل برخی ناگفتهها و نیز اسناد و تصاویر آرشیوی دیده نشده از تاریخ معاصر میشود. این مستند که در دو نسخه داخلی و بینالمللی تهیه شده است، بهزودی قرار است اکران عمومی شود.
آنچه در ادامه میخوانید گفتگوی ما با امیر تاجیک به بهانه ساخت مستند «آخرین دیپلمات» است.
* از اینجا شروع کنیم که چه شد سراغ شخصیتی مانند اردشیر زاهدی رفتید و خواستید به ویژگیهای او و دوره مسئولیت او در قالب یک مستند بپردازید؟
من با آقای زاهدی و مواضعشان از سال ۱۳۸۷ آشنا هستم. موضعگیریهای اخیر او در خصوص حقوق هستهای و بینالملل ایران، مواضع ضدجنگش در جریان قتل عام مردم بیگناه یمن توسط عربستان سعودی، سخنانش در خصوص سردار سلیمانی و همچنین اظهاراتش در خصوص دستاوردهای کشور در دهههای اخیر که از قضا از سوی فردی اتخاذ میشود که وزیر خارجه و داماد حکومت پهلوی بوده است، وی را تبدیل به چهرهای جذاب برای هر مستندسازی که به ژانر تاریخی و سیاسی علاقمند باشد، کرده بود.
روزی در حاشیه تولید فیلم از او پرسیدم که چرا بعد از پیروزی انقلاب همچون برخی دیگر از نزدیکان شاه مخلوع دنبال فعالیت سیاسی نرفت؟ پاسخی داد که برایم جالب بود! گفت «وقتی مردم چیزی را انتخاب میکنند باید به خواسته آنها احترام گذاشت. بعد از انقلاب و اتفاقهایی که در عرصه بینالملل افتاد، برای بنده مسئله اصلی بقای ایران بود. من سر سفره پدرم بزرگ شده بودم و نمیخواستم در مسیری گام بردارم که بعدها در تاریخ گفته شود همچون خیلی از منفعتطلبها برای بازگشت به قدرت هر کاری انجام دادم. انسان باید خودش را فدای مملکتش بکند، نه اینکه کشور را فدای خود بکند. داشتهایم در تاریخ افرادی که این کار را کردهاند و بلا و بدبختی برایمان به بار آوردهاند.»
این رویکرد از کسی که تمام تلاشش را برای بقای شخصِ شاه در قدرت انجام داده بود و در چند سال آخر حکومت پهلوی نزدیکترین مشاور شاه به شمار میرفت، جذاب بود. البته هر شخصیتی جنبههای مختلفی دارد که باید به آن توجه داشت و ارزیابی فیلمساز باید با نظر به تمام بخشهای زندگی سوژه فیلمش باشد و نه لزوماً رویکردی که شخصیت فیلم در دهههای اخیر زندگیاش اتخاذ کرده است.
* در مرحله پژوهش و پیش تولید از چه منابع مکتوب یا نهادهای پژوهشی بهره گرفتید و با چه کسانی مشورت کردید؟
در ابتدا باید تحقیقاتم را در خصوص شخصیتی که برای فیلم انتخاب کرده بودم، کامل میکردم. پس از مطالعات اولیه، در سفر اول که در راستای تحقیقات برای فیلم بود با اردشیر زاهدی دیدار کردم و طبعاً به شناختی عمیقتر از آنچه در کتب و مقالات وجود داشت، دست یافتم. سوالاتی هم داشتم که در منابع مکتوب و بصری موجود پاسخی برایشان پیدا نکرده بودم. سفر تحقیقاتی اول این کمک را کرد که بتوانم نقشه راه تولید فیلم را ترسیم کنم. البته پیش از این سفر کتاب خاطرات اردشیر زاهدی که در ایران هم چاپ شده است را مطالعه کرده بودم.
پس از سفر اول، تحقیقات و مطالعاتم را ادامه دادم که شروع جمعآوری متریال آرشیوی از همین زمان آغاز شد. تلاشهایم متمرکز بر استفاده از منابع موجود در مؤسسات پژوهشی داخلی و بینالمللی بود. هدفم از صرف زمان و انرژی و هزینه در این مرحله، تلاش برای روایت تاریخ کشورمان در دوره پهلوی دوم و پیروزی انقلاب اسلامی از زاویهای جدید بود.
از کتابخانه مجلس شورای اسلامی گرفته تا مؤسسه شهید آوینی، مرکز مطالعات تاریخ معاصر ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مرکز مطالعات و پژوهشهای اسلامی، آرشیو کاخ سعدآباد، کاخ گلستان، مجموعه فیلمهای مستند تولید شده از سال ۱۳۵۴ لغایت ۱۳۵۹ و دانشکده تاریخ دانشگاه اصفهان از مراجعی بودند که برای تحقیق و پژوهش و جمعآوری متریال آرشیوی به آنجا مراجعه کردم.
در خارج از کشور هم بنیاد دکتر مصدق در ژنو، مجموعه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد، مدرسه روزِی (Rosey) جایی که شاه مخلوع در آن درس خوانده بود، رایزنی با فیلمسازان بینالمللی برای تهیه آرشیو کمتر دیده شده از وقایع ایران در سالهای آخر حکومت پهلوی، از منابع تحقیقاتیام بودند. آرشیو خانوادگی آقای زاهدی و کمکهایی که آقای تینو زاهدی از اقوامشان برای تهیه تصاویر و عکسهای آرشیوی به بنده کرد نیز بسیار مؤثر و کارگشا بود.
در تهیه بخشی از آرشیو نیز سراغ شبکههای خبری بینالمللی همچون NBC، CBS، ABC، ARTE، AP و British PATHE رفتم. در این میان باید از سازمان رسانه ملی به ویژه آقای شمسی مدیر شبکه الکوثر که از مشاوران تاریخی پروژه بودند نیز تشکر کنم.
* از چه زمانی به این نتیجه رسیدید که برای ساخت این مستند نیاز به گفتگوی حضوری با اردشیر زاهدی دارید؟
شخصیت آقای زاهدی پیچیدگیهای خاصی دارد. مثلاً شاید داستان نامههای محرمانه وی به شاه مخلوع که از طریق یک صندوق تبادل میشد را شنیده باشید. وی ارتباطات زیادی با مقامات آمریکایی داشت که هنوز هم جزئیات آن ناگفته مانده است. از طریق این صندوق که یک کلیدش دست آقای زاهدی بود و کلید دیگرش در دست شاه، نامههای محرمانه تبادل میشد، بدین صورت که فردی قابل اطمینان صندوقچه را از آقای زاهدی در آمریکا تحویل میگرفت و به ایران میآورد و تحویل شاه میداد و پس از اینکه شاه پاسخ نامه آقای زاهدی را میداد، مجدداً صندوقچه را به آمریکا برده و به آقای زاهدی تحویل میدادند.
این دقت نظر برای جلوگیری از افشای محرمانهترین موضوعات حکومتی بود. مسائل مهمی در زندگی سیاسی آقای زاهدی وجود داشت که در مصاحبهها و نوشتههایشان کمتر بدان پرداخته بود. به همین دلیل میبایست برای تولید مستندی پرتره با ایشان دیدار میکردم. این موضوع هم زمانبر بود و هم هزینهزا، اما به نظرم ماحصل تلاشهایم فیلمی شده که در خصوص برخی مسائل تاریخی کشورمان حرفهای جدیدی برای گفتن دارد.
* در جریان هماهنگیهای لازم برای ملاقات با زاهدی چه مشکلات و موانعی پیش روی شما بود؟
مهمترین مشکل سفر به محل اقامت ایشان در سوئیس بود؛ پروسه طولانی ویزا و هزینه بالای سفر برای بنده به عنوان تهیه کننده کار ثقیل بود. در بخش پساتولید (پست پروداکشن)، هماهنگی با ادارات و سازمانهای دولتی برای تکمیل آرشیو نیز زمان زیادی برد.
* هزینههای سفر چطور فراهم شد؟
به سختی. امیدوارم بتوانم از طریق اکران و یا فروش رایت فیلم بخشی از هزینهها را برگردانم. البته این پروژه، بیشتر پروژهای دِلی بود و هزینهکردن برای آن اگرچه دشوار بود اما در نهایت به تولید اثری ماندگار در تاریخ مصور کشورمان کمک کرد.
در فیلم آقای زاهدی در خصوص اندرونی و روابط خاندان پهلوی و خیانت و جاسوسی برخی اعضای کابینه در دولتهای مختلف اظهاراتی داشتند که برای انتشار این بخش از خاطراتشان که حتماً تبعاتی برایش خواهد داشت نیز محدودیتی قائل نشدند* مخاطبان این مستند را چگونه تعریف کردید؟ آیا طبقهبندی خاصی مدنظر شما بود؟
فیلم میتواند نظر طیف کثیری از مخاطبان را جلب کند؛ از مخاطب عام که اطلاعات و تصاویر دست اول را در فیلم میبیند تا مخاطبان تخصصیتر و پژوهشگران و علاقمندان به تاریخ که نکات و اظهارات متفاوت و جدیدی را مشاهده میکند.
در تولید این فیلم از اصول مختلف فیلمسازی بهره بردم؛ بدین معنی که فیلم دارای ریتم متغیر است، با دیدن فیلم مخاطب خوشحال میشود، ناراحت میشود، حس غرور ملیاش تحریک میشود، از خیانتها رنجیده میشود و در یک کلام، فیلم بالا و پائینهای جالبی دارد.
این فیلم در دو نسخه تهیه شده است. یک نسخه برای اکران داخلی و یک نسخه برای مخاطب بینالمللی که در مورد دوم بر جنبه وقایع و اتفاقات بینالمللی زندگی آقای زاهدی تاکید بیشتری شده است.
* در خصوص ساختار و فرم مستند آخرین دیپلمات توضیحاتی ارائه میدهید؟
بنده به عنوان یک پژوهشگر در فیلم حضور دارم. با استفاده از متریال آرشیوی و سوالاتی که از آقای زاهدی میپرسم، فیلم را روایت میکنم. در برخی موارد میان آنچه آقای زاهدی میگوید با روایتی که اسناد تاریخی نشان میدهند تناقضاتی وجود دارد که در موارد اینچنینی، فیلم نتیجهگیری را بر عهده مخاطب میگذارد که تصمیم بگیرد کدام روایت میتواند به حقیقت نزدیکتر باشد.
* تا چه اندازه برای انعکاس نظرات آقای زاهدی و یا ارائه اسناد و اظهارنظرها محدودیت داشتید؟ آیا مواردی هست که دوست داشتید در مستند باشد و نبود؟
محدودیتی نداشتهام. جالب است بدانید از آنجا که کل کار به صورت حرفهای برنامهریزی و اجرا شد، پس از تولید فیلم از آقای زاهدی تاییدیه اصالت نیز دریافت کردم. بدین صورت که نسخه نهایی فیلم را برای ایشان فرستادم و آقای زاهدی پس از مشاهده تأیید کردند که قصوری در تحریف روایات تاریخی توسط فیلمساز روی نداده است. این روش در تولید فیلمهای مستند در عرصه بینالمللی امری رایج است. به اصطلاح سوژه فیلم باید از نحوهای که به تصویر کشیده شده رضایت داشته باشد و فرم رضایتنامه یا همان Release Form را امضا کند. این البته بدین معنی نیست که اثری سفارشی تولید شود، بلکه هم سوژه و هم کارگردان را مجاب میکند که در مسیری غیر از روایت حقیقت و استفاده از اسناد و شهادت افراد مختلف و مطلع، ولو اینکه در نقد شخصیت اصلی فیلم باشد، گام برندارد. برای اکرانهای بینالمللی به این فرم رضایتنامه نیاز است
مهمتر از همه مواضع امروز اردشیر زاهدی درباره دستاوردهای کشورمان در دهههای اخیر، حقوق ایران و ظلمی که به کشور در عرصه بینالمللی میشود، واکنش سلطنتطلبها و خانواده شاه مخلوع به این اظهارات و موارد متعدد دیگر استدر فیلم آقای زاهدی در خصوص اندرونی و روابط خاندان پهلوی و خیانت و جاسوسی برخی اعضای کابینه در دولتهای مختلف اظهاراتی داشتند که برای انتشار این بخش از خاطراتشان که حتماً تبعاتی برایش خواهد داشت نیز محدودیتی قائل نشدند. موضوع نسخه داخلی و بینالمللی هم مربوط به طبیعت شخصیت آقای زاهدی است. در نسخه داخلی بیشتر به موضوعات مربوط به وقایع ایران پرداخته شده و در نسخه بینالمللی مسائل و بحرانهای بینالمللی به روایت آقای زاهدی که وزیر خارجه کشور بودهاند و در برخی بحرانهای حاضر و درگیر بودهاند، به تصویر کشیده شده است.
* جدایی بحرین از ایران محور اصلی مستند است یا بهانهای برای پی بردن به زوایای سیاست خارجی محمد رضا پهلوی؟
جدایی بحرین از خاک کشورمان بخش مهمی از فیلم است اما محور اصلی نیست. خط سیر فیلم حول رویدادهای زندگی آقای زاهدی است که کم هم نیستند؛ از کودتای ۱۳۳۲ و انتصاب پدرشان به نخست وزیری توسط شاه گرفته، تا ازدواج با شهناز پهلوی، معرفی فرح دیبا به شاه برای ازدواج، سیر اتفاقاتی که به جدایی بحرین از ایران انجامید، جزئیات وقایع منتهی به انقلاب اسلامی از منظر دربار، دلایل عدم موفقیت زاهدی در پناه دادن به شاه در آمریکا پس از خروج محمدرضا پهلوی از ایران و مهمتر از همه مواضع امروزی ایشان در خصوص دستاوردهای کشورمان در دهههای اخیر، حقوق ایران و ظلمی که به کشور در عرصه بینالمللی میشود، واکنش سلطنت طلبها و خانواده شاه مخلوع به این اظهارات و موارد متعدد دیگر است که ان شاء الله همزمان با پخش فیلم مشاهده خواهد شد.
* ضعف و قوت فیلمهای مستندی که در سالهای اخیر درباره تاریخ معاصر ایران و به ویژه دوره پهلوی دوم ساخته شده از نظر شما چیست؟
مهمترین بخش تولید یک فیلم مستند، بخصوص مستند تاریخی و یا سیاسی بخش تحقیق و پژوهش آن است. در این حوزه پیشرفتهای چشمگیری را در سالهای اخیر میان فیلمسازان مستند مشاهده کردهایم. فیلمهای زیادی هم تولید شده که اتفاقاً نقطه ضعف و قوت شأن در همین بخش است. تحقیق و پژوهش میتواند منجر به تشکیل یک «روایت» قوی و یا ضعیف در فیلم شود.
* مشکلات مستندسازی را در سالهای اخیر چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران بهشت مستندسازان به لحاظ سوژه و بکری روایات است. در سالهای اخیر شاهد شکوفایی استعدادهای بکری در میان مستندسازان بودهایم که بدون دریافت کوچکترین حمایتی از سازمانها و نهادهای دولتی فیلمهای خوب و ماندگاری تولید کردهاند. اگرچه تلاش و پشتکار و انرژی نسل جدید فیلمسازان مستند ستودنی است، اما این چیزی از مسئولیت نهادهای حمایتی کم نمیکند.
در سال اخیر و بخصوص پس از گسترش ویروس کرونا، اقدامات حمایتی سازمانهایی که ذات وجودی شأن برای پشتیبانی و تسهیل مسیر سینماگران مستند است، کاهش شدیدی پیدا کرده تا آنجا که اخیراً مطلع شدم دوستان فیلمسازی هستند که به معنای کلمه در دخل و خرج زندگی شأن ماندهاند. امیدوارم به این حوزه توجه ویژه ای شود و آقایان مسئول رویکردشان از فاخرسازی و ویژه سازی در حوزه سینمای مستند به سمت و سوی حمایت از تولیدات خلاق تغییر یابد.