به گزارش افکارنیوز ، از مهم ترین شیوه های تعلیم و تربیت، روش الگوگیری است. اسلام هم برای تربیت و تعالی انسان ها، بر این اصل مهم تأکید نمود؛ زیرا شخصیت الگو، به عنوان یک نقطه کانونی در محور رشد و هدایت های اخلاقی تربیتی قرار می گیرد و در شکل گیری رفتار تربیت شونده، آثار زیادی بر جای می گذارد. به همیت دلیل قرآن کریم الگوهای صحیحی را تعیین نموده و بر پیروی از ایشان سفارش کرده است.
اخبار مذهبی - قرآن کریم، رسول گرامی اسلام(ص) را الگوی شایسته و اسوه حسنه مؤمنان معرفی کرده است، در این الگوگیری فرقی میان زن و مرد نیست، اما به دلیل خُلق و خوی و مسئولیت های خاص زنانه، لازم است زنان از جنس خود هم، الگویی داشته باشند تا از نظر پذیرش الگو و روشن شدن مصادیق اسوه پذیری، به راه و رسم و سیره اخلاقی و خانوادگی او اقتدا کنند. پیامبر(ص) خود در سخنانش، فاطمه(س) را از وجود خود می داند و بارها در جمع مؤمنین می فرماید: فاطمه(س) پاره تن من است. وجود فاطمه(س) از وجود رسول خدا(ص) جدا نیست و سیره او جلوه دیگری از سیره پیامبر است، پس فاطمه(س)، ادامه راه و سیره رسول خدا(ص) در همه زمینه هاست از جمله بندگی خدا، تقوا و عبادت، حجاب و عفاف و...، اما آنچه در زندگی کوتاه حضرت، برای اسوه پذیری خاص زنان از ایشان بیشتر مبتلور شده است سیره حضرت، در عرصه خانواده و همسرداری و تربیت فرزندان است.
امام باقر(ع) در عظمت و جلالت مادر بزرگوارش فاطمه(س) می فرمایند:
لَقد کانت مفروضَة الطاعةِ علی جمیع مَن خلق الله من الجنّ والإنسِ والطیرِ والوحشِ و الانبیاء والملائکة(۱)؛ اطاعت فاطمه(س) بر تمام بندگان الهی از جن و انس، پرندگان و حیوانات، پیامبران و ملائکه واجب است.
امام زمان هم وجود مقدس حضرت فاطمه(س) را، اسوه نیکوی خویش دانسته و فرموده اند: و فی ابنةِ رسول الله لیَ اسوةٌ حسنةٌ(۲)؛ همانا دختر رسول خدا(ص) برای من الگویی شایسته است.
رویارویی با ازدواج و مقدمات آن
بینش توحیدی و مرتبه ایمان افراد در تمام زندگی آن ها متبلور می شود و هر کس به اندازه معرفت و بندگی اش در برابر خدا، رفتار خود را سامان می دهد. در زندگی حضرت فاطمه(س)، خدا محوری بیش از هرچیز دیگر به چشم می خورد و در تمام جلوه های رفتار و گفتار ایشان حضور دارد. تا آن جا که در زندگی خانوادگی، تمام تقاضاها و گفتار و رفتارش را با رضایت خدا می سنجید و همواره رضایت خدا را بر رضایت و راحتی خود مقدم می کرد و می فرمود: اللّهم إنی اسئلک بما تحب و ترضی(۳)
این اصل مهم در زندگی حضرت زهرا(س) در زمینه ملاک انتخاب همسر، مهریه و جهیزیه نیز دیده می شود. با آن که خود به بالاترین مراحل رشد و تکامل معنوی رسیده بود، به دنبال رهبانیت یا رفاه نبود و ازدواج را در راستای فرمان برداری از پروردگار ضروری می دانست. زمانی که به همسری علی(ع) درآمد و به خاطر فقر ایشان، مورد سرزنش و طعنه زنان قریش قرار گرفت، بعد از آن که جریان را به عرض پیامبر(ص) رساند، سر به آسمان بلند کرد و فرمود: رضیتُ بما رضی الله و رسوله(۴)؛ راضی شدم به آن چه خدا و رسول خدا(ص) به آن راضی شدند.
در حسن معاشرت با همسر هم رضایت خدا مقدم بود. روزی که علی(ع) از وی پرسید: چرا از رنج گرسنگی و بی غذا ماندن خانه وی را خبردار نکرده، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: یا ابالحسن إنی لاستحیی من الهی ان اکلف نفسک مالا تقدر علیه(۵)؛
ای اباالحسن! من از خدای خود شرم می کنم که به تو تکلیفی کنم که قادر به انجام آن نیستی. و نفرمود من از تو که همسرم هستی شرم می کنم.
فاطمه(س)، در اوج علاقه ای که به همسرش داشت باز هم محبت و رضای خدا را بالاتر می دانست در فرازهایی از مناجات او آمده است: یا رب لیست من احد غیرک تئلج بها صدری و تسرّبها نفسی و تقربها عینی(۶)؛ خداوندا، احدی به جز تو سینه ام را خنک نمی کند و نفسم را مسرور نمی نماید و هیچ کس جز تو چشم مرا روشنی نمی دهد.
فاطمه(س) عواطف مادری و محبت به فرزندان را نیز زیر مجموعه محبت و رضایت خداوند قرار می دهد، وقتی پیامبر(ص) او را از حوادث جانسوز کربلا و شهادت امام حسین(ع) با خبر می کند ایشان آیه استرجاع می خواند و می فرماید: یا أبت سلمتُ و رضیتُ و توکلت علی الله(۷)؛
پدرجان، من تسلیم شدم و رضایت دادم و به خدا توکل می کنم.
مطلب دیگر این است که غالباً زنانی که از کانون خانواده و همسر و فرزندان خود راضی هستند، دلبستگی شدیدی به آن ها پیدا می کنند، ولی فاطمه(س) در طول زندگی خود با امیرالمؤمنین(ع) و داشتن فرزندانی همچون امام حسن و امام حسین، با وجود تلاش برای گرمی کانون خانواده، همواره در برابر پروردگارش خضوع و خشوع داشت:
رضیتُ بالله رباً و بکَ یا ابتاه نبیاً و بابنِ عمّی بعلاً و ولیّاً(۸)؛
خشنودم که خداوند پروردگار من است و تو ای پدر پیامبر من و پسرعمویم علی شوهر و امام من است.
بینش الهی در نگرش به خانواده، از عوامل مهمی است که سبب عملکرد و موفق زن یا مرد در عرصه خانواده می باشد. بینش ها، روش ها را می آفرینند و نگاه مقدس به خانواده و این که فرد پیش از هر چیز تنها خدا را در نظر بگیرد، موجب می شود سختی های زندگی و مشکلات اجتماعی که هر خانواده ای کم و بیش به آن دچار می شود، بر او آسان جلوه می کند.
مهم ترین باور دینی، ایمان به خدا و یکتاپرستی است. توحید و خداپرستی موجب هدفمندی و معنی دار بودن نگرش انسان به زندگی، می شود و رفتارها را در جهت تسلیم و رضای خداوند سوق می دهد. همچنین فردی که خدا را ناظر بر رفتار خود می داند، در برخورد با همسر و اعضای خانواده و انجام وظایف خانوادگی، رضایت خدا را در نظر می گیرد و حق هیچ کس را پایمال نمی کند.
افرادی که از هوای نفس دور هستند، اخلاق شایسته و انجام وظایف خانوادگی را، عبادت و کسب رضایت الهی می دانند در نتیجه زندگی آن ها با صفا و صمیمیت تداوم دارد.
بنابراین اولین درس از زندگی فاطمه(س)، نگرش توحیدی به کانون خانواده است که آن را به استوارترین نهاد اجتماعی مبدل می کند.
یکی دیگر از اصول اولیه در ازدواج، رضایت طرفین است. در صورت ناخشنودی یکی از زوجین، بنیان ازدواج، مستحکم نخواهد بود، زیرا داشتن خانواده ای سالم و استوار و همراهی با همسری همدل و هم زبان، مهم تر از تشکیل خانواده است. اگر دختری به اجبار خانواده یا شرایط خاص اجتماعی اقتصادی ازدواج کند و خود تمایلی به اصل ازدواج با طرف مقابل نداشته باشد طولی نمی کشد که طوفان اختلافات و نارضایتی ریشه های این خانواده را متزلزل کند.
پیامبر اکرم(ص)، هنگام خواستگاری علی(ع)، رضایت فاطمه(س) را در نظر می گیرد.
در روایتی از علی(ع) آمده است: پس از آن که پیامبر(ص)، تقاضای ازدواج مرا با دختر خویش فاطمه(س) در میان گذاشت، آن حضرت سر به زیر افکند و چیزی نگفت، رسول خدا(ص) دریافت که فاطمه(س) به این ازدواج موافق است. آن گاه فرمود: سکوت او نشانه رضایت اوست.(۹)
در روایت دیگری آمده است که فاطمه(س) رضایت خود ر این گونه اعلام فرمود: رضیتُ بما رضی الله و رسوله(۱۰)؛
من به آن چه که خدا و رسولش راضی و خشودند راضی هستم. سؤال و نظرخواهی پیامبر اکرم(ص) از فاطمه(س)، خود دلیل روشنی بر اهمیت رضایت و میل به ازدواج است، زیرا اگر محبت وعلاقه وجود نداشته باشد، زمینه ی نارضایتی و ناسازگاری از همان ابتدا فراهم می شود.
کفویت در ازدواج
از دیگر نکات مهم در امر ازدواج، توجه به اصل همانند و کفویت است که این امر در ازدواج فاطمه(س)، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. البته بر طبق تعالیم اسلامی این همانند و کفویت، بیشتر در خصوص ایمان و اخلاق است و ملاک های قوی، طبقاتی و اقتصادی مورد نظر نیست.
فاطمه(س) در مراتب ایمان و تقوا، کفو و هم تایی جز امیرالمؤمنین(ع) نداشت، به همین دلیل وقتی فاطمه(س) به سن ازدواج رسید و اکثر بزرگان و شخصیت های برجسته عرب، به خواستگاری ایشان آمدند، رسول خدا(ص) با جواب منفی همه را مأیوس کرد و در برابر اصرار آنها خشمگین شد. (۱۱) اما در ازدواج علی(ع) با فاطمه(س) فرمود: لولا أنّ الله خلق فاطمه لعلی ما کان لها علی وجه الأرض کفو(۱۲)؛ اگر این نبود که خداوند علی(ع) را برای فاطمه آفریده است، در روی زمین کفو و هم تایی برای او پیدا نمی شد.
بنابراین یکی از عوامل موفقیت در ازدواج، هم تایی زوجین است
که با توجه به روایات این هم شأنی و کفویت، به معنای هم تایی در ایمان و ارز ش های اخلاقی است: )الطیباتُ للطیّبینَ والطیّبونَ للطّیباتِ(۱۳) این امر باعث رضایت زوجین در فضای مشترک و دوری از اختلافات می شود و در غیر این صورت ممکن است هر یک از زوجین یا هر دو، همسرشان را لایق همسری خود نبینند.
بی توجهی به ظواهر مادی و ارزش های کاذب در ازدواج
ازدواج امر مقدسی است، توجه به ارزش های ظاهری در مقدمات ازدواج نظیر مهریه، جهیزیه، برگزاری مراسم و تشریفات ازدواج و ... زمینه را برای بروز کدورت ها و مشکلات خانوادگی به وجود می آورد.
گاهی به واسطه سنگینی مراسم ازدواج، ارزش های حقیقی از بین می روند و در آغازین ساعات زندگی مشترک، مشکلات و اختلافات فراوانی به وجود می آید.
فاطمه(س) زمانی به ازدواج با امام علی(ع) پاسخ مثبت داد که علی(ع) هیچ سرمایه ای نداشت و تنها دارایی او برای ازدواج، یک زره بود که آن هم صرف تهیه وسایل ضروری زندگی مشترکشان شد که عبارت بود از: حصیر، لیوان، گلیم، کوزه، آسیاب دستی، مشک، پوست گوسند، پرده و... (۱۴)
بنابراین رسم جهیزیه و این که زن موظف باشد هنگام رفتن به خانه شوهر، تمام وسایل زندگی را با خود ببرد هیچ ریشه اسلامی و شرعی ندارد، بلکه تنها یک سنت است.
جهیزیه فاطمه(س) بسیار ساده و اندک بود. هنگامی که جهیزیه فاطمه(س) را نزد پیامبر آوردند، پیامبر گریست و دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا مبارک کن این جهیزیه را که اغلب آن از گل است(۱۵)
مراسم ازدواج فاطمه(س) همراه دعا و اطعام فقرا و صدقه و نیز تهلیل و تکبیر به جای غنا و ساز و آواز بود.
علی(ع) می فرماید: رسول خدا(ص) وقتی دخترش را به ازدواج من درآورد، نزد من آمد و فرمود: با نام خدا برخیز و این ذکر را بخوان:
علی برکة الله، ماشاءالله ولاقوة إلا بالله، توکلتُ علی الله... سپس مرا در کنار فاطمه نشاند و فرمود: خداوندا اینان محبوب ترین مردم در نزد من می باشند آنان را دوست بدار و خیر و برکت به فرزندان آن ها عطا کن و آنان را از هر آسیبی حفظ کن. من آنها و فرزندانشان را از شرّ شیطان فریب کار به تو می سپارم(۱۶)
مستحب است در مراسم عروسی غذایی تهیه شود و جمعی را اطعام کنند. ولیمه ازدواج فاطمه(س) نیز بسیار مبارک بود، زیرا فقیران مدینه آن شب میهمان این جشن و سرور بودند. مراسم عروسی هم خالی از سرور و شادمانی نبود، پیامبر(ص) هنگام بردن عروس به خانه داماد، به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار فرمان داد که همراه فاطمه(س) بروند، شادمانی کنند و تکبیر و تحمید بگویند، اما چیزی نگویند که خداوند راضی نباشد. طبق روایات، اشعاری که خوانده می شد در عین شادمانی، پر محتوا و همراه با تکبیر و ستایش الهی بود.
با توجه به سنت رسول اکرم(ص) و دختر بزرگوارش، اصل شادی در مراسم ازدواج، امری قابل قبول است. اما همیشه به معنای وجود گناه و غنا و آوازخوانی با لهو و لعب نیست. اسلام دین اعتدال است، هرگز شادی و خنده را منع نمی کند و همان طور که ذکر کردیم جشن و شادمانی در مراسمی مانند ازدواج، از سنت های ائمه معصومین: به شمار می رود. اما اگر این مراسم، همراه با غنا و لهو و لعب باشد، به قداست و معنویت خانواده نوپا آسیب می رساند و آنها را به ارزش های باطل و دروغین سوق می دهد.
فاطمه(س) در شب ازدواج، در آغازین لحظات زندگی مشترک در پاسخ امیرالمؤمنین(ع) که پرسیدند: به چه می اندیشی؟ فرمودند: هم اکنون در مورد حال و سرنوشت خویش می اندیشم. به یاد پایان زندگی این سرا، غروب لذت های آن و فرود به قبر افتاده ام، می اندیشم که امروز از خانه پدر به خانه شما آمده ام و روزی دیگر از خانه شما به سوی آرامگاهم خواهم رفت، پس از این رو بپاخیز تا در بارگاه خدا به نماز بایستیم و این شب آغاز زندگی مشترک را عبادت کنیم(۱۷)
این سخن فاطمه(س) علاوه بر آن که نشان دهنده حالات معنوی و تکیه و توجه بر خدا در شب ازدواج است، از یقین و اعتماد حضرت، از دوام و استحکام نهاد خانوادگی شان حکایت می کند، این که فاطمه(س) فرمودند: من امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی هم از این خانه به جایگاه ابدی، قبر، پا می گذارم، بیان این است که از علی(ع) جز با مرگ جدا نمی شود و چیزی جز مرگ هم نمی تواند انس و همراهی شان را از بین ببرد