کمتر حرف میزند و بیشتر عمل میکند. در این سالها، شاید اگر کسی به اندازه او گلهای حساس و تاریخی برای تیم ملی میزد، بیشتر مصاحبه میکرد، بیشتر حرف میزد و یک روز در میان تیتر رسانهها بود. در این فوتبال به کنایه میگویند فلانی هنوز نان فلان گلش را میخورد. فلانی نان فلان کارش را میخورد. این چیزها، اما در قانون زندگی رضا گوچی جایی ندارد. او هنوز میگوید اگر گل مهم زده، وظیفهاش بوده، چون از او خواسته بودند گل بزند. شاید آدمی مثل او گل میزد و قوانین رضا را در زندگی نداشت، همین حالا از فوتبالمان چیزهای زیادی طلب میکرد. رضا، اما هیچوقت چنین آدمی نبوده و نیست. در این روزها که فوتبال تعطیل است و همه در خانه هستند، گفتوگوی متفاوتی با گوچی داشتیم. از ویدئوهایی که با پسرش «دوران» در حال ورزش کردن منتشر کرده، شروع میکنیم...
رضا، فکر کنیم کرونا باعث شد دوران پسرت هم بدجور ورزشکار شود. چون زیاد فیلم دیدیم که با هم تمرین میکنید. درست است؟
اخبار ورزشی- دوران قبل از کرونا علاقه زیادی به توپ داشت. الان هم که بیشتر در خانه هستم، هر روز خودش دوست دارد با من فوتبال بازی کند. من اصلاً اصرار نمیکنم که باید حتماً توپش را بیاورد و بازی کند، خودش خیلی دوست دارد و برای همین من هم از دوران خیلی حمایت میکنم.
دوست داری پسرت فوتبالیست شود؟ استعدادش را از همین بچگی دارد یا نه؟
راستش را بگویم فقط یک چیز دوست دارم برای دوران اتفاق بیفتد، اینکه خوشبخت شود. بعد از سلامتیاش، این مسئله برایم از همه چیز بیشتر ارزش و اهمیت دارد. اگر دوست داشت فوتبالیست شود که بسیار خوب، کمکش خواهم کرد تا بتواند انشاءا... به هدفی که دارد، برسد. اگر دوست داشت رشته دیگری را انتخاب کند، باز هم از او حمایت میکنم و کاملاً راضی خواهم بود. اصلاً نگفتهام باید پسرم فوتبالیست شود، بلکه گفتهام باید به سمت چیزی برود که دوست دارد. فقط باید بداند هر کاری انجام میدهد ۱۰۰ درصد تلاش خود را در آن کار به کار گیرد تا بتواند تبدیل به بهترین شود. در حال حاضر که دوران علاقه خیلی زیادی به توپ و فوتبال دارد. از لحظهای که با توپ آشنا شده، حرکات خیلی جالبی میکند. کار با توپ دوران در این سن کم خیلی خوب است و نشان داده استعداد خوبی دارد.
البته فکر کنم بین تو و خانم ساره بیات (خواهر همسر رضا که بازیگر است) دعوا باشد که او فوتبالیست شود یا بازیگر.
اصلاً اینطور نیست. البته من معتقدم دوران در همین سن و سال پایین، هم استعداد بازیگری را دارد و هم استعداد خوبی در فوتبال. در خانواده ما هم اصلاً کسی نیست که بگوید دوران باید چهکاره شود؟ همانطور که گفتم مهم فقط این است که دوران خوشبخت شود و تلاشش را تا آخر برای هر کاری که در آن هست، انجام دهد و موفق باشد. وگرنه اصراری به اینکه او بازیگر یا فوتبالیست شود، نداریم.
حرف از خانم بیات شد. راستی سریالهایش را میبینید؟ خیلی گل کرده. کلاً جزو بازیگرهای خوب سینماست.
سارهجان اتفاقاً الان در هلند پیش ماست. خدا را شکر با حضور ایشان به ما خیلی خوش میگذرد. هر هفته مینشینیم و همه با هم سریالهایشان را دنبال میکنیم، بله! پیگیر هستیم. متأسفانه هر قسمت که تمام میشود و از سارهجان میخواهیم بگوید در قسمت بعدی چه اتفاقی افتاده، اصلاً نمیگوید! کلاً قسمتهای بعدی را لو نمیدهد تا با آب و تاب قسمت بعدی سریال را ببینیم.
رضا، دوست نداری دوران هم مثل خودت برای تیم ملی گلهای تاریخی و مهم بزند؟
یکجورهایی به این سؤال شما، در سؤالهای قبلی پاسخ دادم. همانطور که گفتم واقعاً از ته دل دوست دارم پسرم خوشبخت شود و همان کاری را که دوست دارد، انجام بدهد. اگر بشود مثل پدرش گلهای مهمی برای تیم ملی بزند که خیلی هم خوب میشود. ولی اگر دوست داشته باشد پیانو بزند یا دکتر شود هم کاملاً من را به عنوان یک پدر خوشحال و خوشبخت میکند.
رضا هیچ میدانی تو بازیکنی هستی که اسمت در تاریخ ایران نوشته شده؟ ۱۰۰ سال بعد هم اسمت را تکرار میکنند. این چه حسی دارد؟
از ته دل افتخار میکنم که به عنوان یک فوتبالیست برای تیم ملی ایران بازی کردم و اینطور که شما میگویید اسمم در تاریخ فوتبال ایران جا گرفته است. واقعاً حس خیلی خوبی است که توانستیم با کمک بچههای تیم ملی دل مردم ایران را شاد کنیم. همه ما در تیم ملی هدف اصلیمان این بود که دل مردم را شاد کنیم، چون خیلی به فوتبال امید داشتند. این گلهایی هم که من زدم، حاصل کار و تلاش یک تیم بود، نه اینکه فقط من باعث و بانیاش بودهام.
هنوز به گلهایی که برای تیم ملی زدهای، فکر میکنی؟
بله، مخصوصاً در این روزها که فوتبال تعطیل شده، خیلی یاد گلهایی که برای تیم ملی زدم، میافتم و به آنها فکر میکنم. در آن لحظه آدم متوجه نیست چه اتفاقی افتاده ولی هرچه بیشتر زمان میگذرد، انگار آن گلها و آن خاطرات برایم شیرینتر میشود. خیلی خوشحالم جزو آن بخش از تاریخ فوتبال ایران و تیم ملی بودم.
تیم ملی خیلی تغییر کرده است. از آن تیم تاریخساز، تو نیستی، کیروش هم نیست. دلت برای آن موقعها تنگ نشده؟
بعد از خداحافظی از تیم ملی، دیگر اخبار و اتفاقات را از دور دنبال کردم و متأسفانه نتایج تیم ملی آن گونه که باید، نبود. این اتفاق میتواند دلایل زیادی داشته باشد، اما چون من نزدیک تیم ملی نبودم، نمیدانم دلیل این نتایج چه بود. دلم خیلی برای تیم ملی تنگ شده است. برای رفقایم در تیم ملی، برای همه بچهها. دلم برای بازی کردن در استادیوم آزادی، برای آن عشق و انرژی که مردم به هم در استادیوم میدادند، حتی دلم برای کارلوس کیروش تنگ شده است. درست است که در آخرین جام جهانی به من خیلی ناحقی کرد و به همین خاطر از دستش ناراحت بودم، اما الان میتوانم بگویم دیگر از دست او ناراحت نیستم و این موضوع را کاملاً برای خودم تمام شده میدانم و پروندهاش را بستهام. خدا را شکر میکنم که کارلوس کیروش در زندگی من آمد و من را به تیم ملی ایران برد، چون جدا از آخرین جام جهانی، خیلی خاطرات خوبی با هم داشتیم و او باعث شد من به تیم ملی ایران ملحق شوم. واقعاً فکر آن روزها را میکنم، خیلی دلم برای تیم ملی تنگ میشود.
خیلیها میگویند رفتن کیروش باعث شد تیم ملی به روز سیاه بنشیند. تو چه نظری در این باره داری؟
میتوانم بگویم یکی از دلایلی که تیم ملی نتوانست نتیجه بگیرد، بله، همین بود که آقای کیروش رفتند. به هر حال ایشان به تیم ملی ایران خدمت زیادی کرد و کلاً من معتقدم به فوتبال ایران خدمت کرد، اما جدا از این بحث، میشود گفت تصمیمگیریهای ضعیف و اینکه نتوانستند یک تیم خوب و همدل بسازند، دلایل اصلی بود که باعث شد تیم ملی نتواند نتایج خوبی به دست بیاورد.
رضا، فکر میکنی چرا ویلموتس موفق نشد؟
واقعاً نمیتوانم جواب این سؤال را بدهم، چون خودم هیچوقت با آقای ویلموتس کار نکردم، اما یک چیز را میدانم؛ اولین کاری که یک مربی باید در تیم ملی انجام دهد، این است که بازیکنانش در آن غرورشان را کنار بگذارند و بتوانند همدل و متحد باشند. به نظر من این وظیفه مربی است، چون این همیشه مهمترین چالش برای فوتبال ایران و برای فوتبالیستهای ایرانی هم هست.
شاید به همین دلیل با وجود پیشنهاد مارک ویلموتس قبول نکردی دوباره به تیم ملی برگردی، درست است؟ چون خیلیها دوست داشتند تو دوباره بیایی و پیراهن تیم ملی را بپوشی.
راستش را بگویم برنگشتم، چون دیگر حس خیلی خوبی نداشتم، مخصوصاً با شرایطی که سخت شده بود در تیم ملی. من از ته دل مطمئنم که نمیتوانستم و هنوز هم نمیتوانم به اندازه گلهای مهمی که برای تیم ملی زدم، خیلی بازیکن مهمی برای ایران باشم. همیشه با کمک خدا به اهدافم رسیدم. اگر بخواهم شفافتر بگویم، بعد از جام ملتهای ۲۰۱۵ حس کردم نظم در اردوی تیم ملی کمتر شده است. کسی نبود که دیگر این نظم خوبی را که در تیم ملی در چند سال قبلش داشتیم، حفظ کند. بازیکنان ما روز به روز بهتر میشدند، اما در عوض در هر اردو آن حس تیمی، رفاقت و رقابت سالمی که وجود داشت، کمتر و کمتر میشد. البته این نظر شخصی من است. برای همین دیگر موافق نبودم به تیم ملی برگردم.
با این توضیحاتی که دادی، برای همه سؤال است که رضا دیگر هیچوقت برنمیگردد؟
فعلاً که وقت جواب دادن به این سؤال نیست، چون در این لحظه خیلی چیزهای مهمتری در زندگی وجود دارد. فقط دوست دارم این ویروس کرونا به زودی ریشهکن شود و فوتبال دوباره به روزهای خوب و خوشش برگردد. در این لحظه فقط سلامتی مردم و فوتبالیستها برایم مهم هستند. بعد از آن هم دیگر خدا بزرگ است.
رضا هر سال بحث درباره حضور تو در استقلال، پرسپولیس، تراکتور، سپاهان و... هست. ممکن است تابستان بعد بخواهی بیایی؟ اصلاً خودت دوست داری در ایران بازی کنی؟ وقتش رسیده؟
واقعاً در این لحظه هیچ چیز معلوم نیست. تنها جوابی که میتوانم به این سؤال بدهم، این است که من یک فصل دیگر با باشگاه زووله قرارداد دارم. این باشگاه از من راضی است. با اینکه مشکلاتی با سرمربی تیم داشتم ولی خدا را شکر باز هم توانستم ۷ گل در ۱۳ بازی برای تیم به ثمر برسانم و تا این لحظه بهترین گلزن زووله هستم، حتی با وجود بازیهای کمی که به من رسید. ضمناً جزو ۱۰ بازیکن برتر لیگ هلند از نظر میزان دقایق بازی و تعداد گل هستم. در رده دوم قرار گرفتم و این نشان میداد برای تیمم مفید کار کردم.
دوست نداری در شهرآورد تهران بازی کنی؟ با توجه به اینکه یک بار به آزادی رفتی و مسابقه را از نزدیک دیدی؟
در این لحظه واقعاً به تنها چیزی که فکر میکنم این است که دوباره فوتبال بازی کنم. خیلی وقت است در هلند تمرینات برای بازیها کنسل شده. دوست دارم تمرینات آغاز شود ولی موقعی که دیگر تهدید کرونا از بین رفته باشد. انشاءا... ببینیم در آینده چه پیش میآید.
درباره خودت و زووله... چرا زیاد بازی نکردی؟ آینده چه خواهد شد؟
این موضوع به دو دلیل بود. دلیل اول اینکه مربی من را از تیم بیرون آورد، تغییر سیستم و تاکتیک داد و یک دفاع را به جای من اضافه کرد، چون در هر بازی ما گلهای زیادی میخوردیم و پشتسر هم میباختیم. وقتی دفاع اضافه کرد، ما کمتر باختیم و برای همین هم به من بازی کمتری رسید، چون تیم تدافعی بود. دلیل دوم هم این بود که من و سرمربی تیم چند بار سر همین سیستم دفاعی حرفمان شد. این دو دلیل باعث شد من نتوانم زیاد بازی کنم.
و سؤال آخر؛ لیگ هلند قطعی تعطیل شد؟
متأسفانه بازیها تا شهریور تعطیل است.