خاطره بازی با مسعود معینی، پیشکسوت استقلال

مسعود معینی که در حاشیه مراسم تشییع پیکر زنده‌یاد منصور پورحیدری در زمین ورزشگاه شیرودی  ایستاده بود، پس از بدرقه پیکر منصورخان، ایستاد و همراه جمعیت راهی درِ خروجی نشد. کنارش رفتیم و از او که خیره به دروازه جنوبی در حال مرور اتفاقات فینال جام باشگاه‌های آسیا بین استقلال و حریف اسرائیلی‌اش بود، پرسیدیم که چه اتفاقی افتاده است؟ همین سؤال، کلید گنجه بسته‌ای بود که رو به گذشته باز شد.

در زمین شیرودی که می‌ایستید یاد چه چیزی می‌افتید؟
اخبار ورزشی- یاد پاس گلی که منصور خدابیامرز به من داد و من هم آن را از وسط ۱۰، ۱۵ بازیکنی که در محوطه جریمه حریف ایستاده بودند زدم و گل شد.

چه اتفاقی رخ داد؟
منصور توپ را از بازیکن حریف گرفت و آن را بلافاصله به من داد. من هم که در نزدیکی محوطه بودم به قصد ارسال، توپ را روی گل کشیدم. اینقدر محوطه شلوغ بود که حتی ندیدم توپ کجا رفت! ولی به یک‌باره از صدای سوت داور و بچه‌های تیم که سمت من می‌آمدند، متوجه شدم گل زدم! باورم نمی‌شد توپ رفته توی دروازه.

از حال‌تان در آن روز بگویید.
حال آن روزم که قابل وصف نیست ولی یادم هست در آن لحظه اینقدر بچه‌های تیم مرا محکم بغل کرده بودند که دنده‌هایم داشت می‌شکست و نفسم بالا نمی‌آمد. قشنگ هرچه قلنج داشتم شکست (خنده). یادش بخیر! روز بزرگی بود. وقتی دوباره می‌خواستیم بازی را از سر بگیریم در حال خودم نبودم و حالا از آن دوران به بعد هر زمان به زمین امجدیه برمی‌گردم، همان سروصدا‌ها را می‌شنوم. خیلی از آن‌هایی که آن روز در زمین و بیرون از آن بودند دیگر نیستند.

حس بدی است؟
هم بد، هم خوب! بدش این است که عمر انسان گرچه به نظر طولانی می‌آید ولی در واقع کوتاه است. دوستان صمیمی‌ام دیگر کنارم نیستند. خدابیامرز عطا بهمنش که لب خط، ایستاده بازی را گزارش می‌کرد را به خوبی به یاد دارم. او حتی موقع خروج از میدان برای من دست تکان داد و من هم برایش بوسه فرستادم. از طرفی هم خوشحالم که هنوز هستم و می‌توانم کنار باقی‌مانده‌های آن روز‌ها یاد قدیم کنیم و دمی خوش باشیم.

از وضعیت این رو‌های استقلال خبر دارید؟
امیدوارم هرچه زودتر وضعیت باشگاه روبه‌راه شود. فقط همین!