«جنگ سوریه» به لحظات سرنوشتساز خود نزدیک شده است. این جنگ حالا، فقط محدود است به نوار شمالی این کشور، جایی که کردها، نیروهای ترکیه و آمریکا نیز حضور دارند و از دست دادن این مناطق را به مثابه «باخت کامل» میبینند. این نوار شامل استانهای «ادلب و حلب» در اشغال ترکیه؛ بخشهایی از «حلب، حسکه و دیرالزور» در اشغال آمریکاییها و همینطور بخشهایی از «رقه، قامشلی، حسکه و دیرالزور» در تسلط کردهای مسلح است. جنگ بین ارتش سوریه و ترکیه رسما آغاز شده و زمزمه ورود مستقیم آمریکا به این جنگ شنیده میشود و «اردوغان» گو اینکه رویای احیاء امپراتوری عثمانی را بر باد رفته میبیند، بیمحابا رجز میخواند... در این باره گفتنیهایی هست:
1- در زمانی نه چندان دور، تشخیص اینکه، کدام نقطه از خاک سوریه در دستان صاحبان آن است و کدام بخش، در اشغال تروریستها و اشغالگران، کار سختی بود. شاید بیش از نیمی از این کشور سقوط کرده و امید زیادی به بازگرداندن آنها نبود. شاید حتی عدهای در دولت «بشار اسد» خود را برای تجزیه کشورشان و حکومت صرفا بر دمشق، یا نهایتا دمشق بهعلاوه برخی شهرهای اطراف، آماده میکردند! اما امروز جز همان نوار شمالی سوریه، همه جای این کشور آزاد شده و «جنگ سرنوشت ساز» برای بازپسگیری این مناطق نیز کلید خورده است. امروز ارتش سوریه و نیروهای مقاومت از سد دشمن اجارهای(تروریستهای تکفیری) عبور و وارد جنگ با دشمن و لایههای اصلی شدهاند. عبور از این لایه-که بسیار حیاتی و احتمالا سخت خواهد بود- هم یعنی... «آزادی کامل سوریه»...
2- روز سهشنبه هفته گذشته بود که خبر رسید، رئیسجمهور ترکیه ، دولت سوریه، ایران و روسیه را «با هم» تهدید کرده و گفته، دیگر به توافقات قبلی پایبند نیست و هر جا و در هر نقطهای از خاک سوریه نیروهای طرف مقابل را ببیند، مورد هدف قرار میدهد! او چند روز قبلتر هم به دولت سوریه چند روز فرصت داده بود تا از نقاط تحت تسلط نیروهای تحت امرش در جنوب ادلب، عقبنشینی کند. دقت کنید! به نیروهای سوری فرصت داده بود، از خاک کشور خودشان عقبنشینی کنند! وزیر خارجه آمریکا نیز فورا به نفع این مواضع، موضع گرفت و از آن قویا حمایت کرد. اینکه دولت ترکیه این طور عریان و عجیب و غریب تهدید میکند، لزوما خبر بدی نیست و میتواند علامت خوبی باشد. چون بیش از اینکه نشاندهنده عزم، اراده و قدرت این کشور باشد، نشانه استیصال و نگرانی اوست؛ نشانه این است که اوضاع در سوریه بر وفق مرادش پیش نمیرود. دلیل حمایت صریح آمریکا از این مواضع غیراصولی و عجیب نیز، در جای خود مهم است. آقای اردوغان باید مراقب باشد، دوباره فریب آمریکاییها را نخورد و در تله «مایکل ریچارد پمپئو» نیفتد. در شرایط امروز هیچ چیز برای آمریکاییها دلچسبتر از ادامه جنگ و خونریزی در منطقه نیست و چه چیزی برای این کشور دلچسبتر از اینکه یک طرف این جنگ، ترکیه و طرف دیگر آن محور مقاومت باشد! درگیر شدن محور مقاومت با یک جبهه جدید، آرزوی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. ضمن اینکه، آمریکاییها خوب میدانند، با ادامه پیشرویهای ارتش سوریه و متحدانش در شمال سوریه و آزاد سازی کامل استان ادلب، کار برای آنها سخت خواهد شد. بنابراین چه چیزی بهتر از اینکه، نیروهای ترکیهای گوشت قربانی این جنگ شوند. در غیر این صورت باید خود وارد معرکه شوند که این هم یعنی، سرشاخ شدن با ایران، روسیه، سوریه و مردم این کشور آن هم در آستانه انتخابات ریاستجمهوری 2020. اگر بپذیریم که ترامپ از ترس باختن انتخابات و ورود به جنگ با ایران، تلفات سنگین حمله سپاه به عینالاسد را مخفی میکند، طبیعتا باید این را هم بپذیریم، جرأت سرشاخ شدن با «جبهه مقاومت» که فقط یکی از اعضای آن ایران است را اصلا نخواهد داشت. اگرچه احتمال وقوع یک جنگ مقطعی، کوتاه اما پر سروصدا را رد نمیکنیم!
3- پس از کودتا ی نافرجام ارتش ترکیه در سال 2016، دولت این کشور دهها هزار نفر را به دلیل آنچه مشارکت در این کودتا نامید، دستگیر، محاکمه و زندانی کرد. با وجود گذشت نزدیک به 4 سال از این کودتا، این روند متوقف نشده و هراز چندگاهی میشنویم، ترکیه دهها مظنون دیگر را بازداشت یا اخراج کرده است. شاید یکی از بیشترین بازداشتیها از میان همین نیروهای ارتش ترکیه صورت گرفته باشد. از ژنرالهای بلندپایه تا نیروهای رده پایینتر در میان دستگیرشدگان و اخراجیهای ارتش دیده میشود. خبرهای متعدد و زیادی نیز بعدها منتشر شد که نشان میداد، بسیاری از درجهداران ارتش ترکیه از ترس بازداشت و محاکمه، به همراه خانوادههای خود به کشورهای دیگر گریخته و پناهندگی گرفتهاند. در یک جمعبندی شاید بتوان گفت، «ارتش» ترکیه و نیروهای مسلح این کشور از این کودتا، بیشترین لطمه را خورده و اردوغان بسیاری از نیروهای کیفی و باتجربه خود را به اسم «پاکسازی ارتش» از دست داده است. اینها را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که، از ارتشی که اینطور لطمه خورده و نیروهای کیفی و ژنرالهای کهنهکارش را از دست داده، کار زیادی ساخته نیست و ارتش زخمخورده این کشور برخلاف رجزخوانیهای روزهای گذشته اردوغان، توان رویارویی مستقیم با نیروهای جبهه مقابل را که حالا، تجربه شکست داعش و سایر گروههای تکفیری را هم دارند، ندارد. شاید گفته شود، ترکیه از شبهنظامیان و تروریستهای النصره و القاعده بهره میبرد و از آن طرف، آمریکا نیز گفته در کنار ترکیه است که در این صورت باید گفت:
اولا؛ شمار زیادی از سرکردههای اصلی این گروههای تروریستی طی همین هفتههای گذشته به هلاکت رسیده و هزینههای سنگینی که برای آموزش آنها پرداخت شده بود، به هدر رفته است؛ لذا وضعیت آنها بهتر از وضعیت ارتش ترکیه نیست؛ بنابراین، امید بستن به ته ماندههای گروههای تروریستی برای نبرد با نیروهای زبده سوریه و متحدانش، بیهوده است. ثانیا آمریکا نیز بنا به دلیلی که گفتیم، در وضعیتی نیست که بتواند وارد یک «جنگ واقعی» باشد، «جنگ مقطعی» شاید! که در این صورت نیز، آغاز با آمریکا خواهد بود ولی پایان آن از اختیار و اراده آمریکا
خارج است.
4- در یک جمعبندی، با توجه به مواردی که اشاره شد میتوان گفت، این احتمال وجود دارد که طی ماههای آینده ورق در سوریه کاملا به نفع دولت سوریه برگردد و همه بشنویم «استان ادلب آزاد شد». این یعنی پیروزی نهایی برای سوریه و جبهه مقاومت. از آن طرف دشمن در همین سوریه نشان داده، برای اینکه ورق برنگردد، حاضر است دست به هر جنایتی بزند. لذا این احتمال نیز وجود دارد که همین روزها از سوی رسانههای دشمن در ابعادی وسیع بشنویم «نیروهای بشار اسد با بمباران شیمیایی ادلب، غیرنظامیان را قتل عام کردند». با پیروزیهایی که جبهه مقاومت طی هفتههای گذشته در سوریه داشته و شهرهای مهمی که یکی پس از دیگری آزاد میشوند، هر احتمالی ممکن است، حتی ورود مستقیم آمریکا به جنگ اما با همان شرایطی که در پایان بند یک گفتیم. چنانچه آمریکاییها برای جلوگیری از آزاد سازی کامل سوریه، وارد جنگ شوند (که نمیشوند) نیز جای نگرانی نیست چرا که فرصتی طلایی مهیا شده برای نواختن سیلی دوم به ترامپ و تبدیل کردن این تروریست درجه یک، به «دومین رئیسجمهور یک دورهای تاریخ آمریکا»، پس از کارتر! کارتر را مگر ما یک دورهای نکردیم؟!
جعفر بلوری