روزها بر ایرانیان سخت میگذرد. دوره عجیبی است، شهادت محبوب دل یک ملت با پرپر شدن ۱۷۷ ایرانی و غیر ایرانی از یکسو و فشار اقتصادی و تلاطمات اجتماعی از سوی دیگر عجین شده و طاقتمان را طاق کرده است. غم این روزها، اگرچه سنگین است، اما ابعاد نوینی از نهاد شگفتانگیز «جامعه ایرانی» را هویدا کرده یا حداقل بیشازپیش نمایان ساخته است:
۱٫ بهرغم آنچه برخی افراد کماطلاع ادعا میکنند، جامعه ایرانی در همبستگی و اتحاد و یکپارچگی بینظیر است. بارها در خبرها شنیدهایم که یک کودک یا نوجوان آمریکایی با دستیابی به یک سلاح گرم و گشودن آتش در مدرسهاش، جان چندین دانشآموز و معلم را گرفته است. واکنش جامعه آمریکا و رسانههای این کشور به این خبرها، معمولا زودگذر و سطحی است و برانگیزاننده احساس و عاطفه نیست. یکی دو روزی چند خبر منتشر میشود و دوباره، مافیای قدرتمند تولید و فروش سلاح فعال میشود و غائله را میخواباند تا کسی به نبود قوانین منع حمل و نگهداری سلاح معترض نشود.
این را بگذارید کنار واکنش مردم ایران به حادثه سقوط هواپیما ، ملتی که یکایکشان احساس میکنند عضوی از خانواده خود را ازدستدادهاند و در این غم ملی شریکاند. این همدلی بزرگ در غم و شادی، برای بسیاری از ملل دنیا دست نایافتنی و برای ما، نعمتی بیبدیل است. چه زیبا گفت آن ادیب که «حادثه سقوط هواپیما، ۱۷۷ شهید و ۸۵ میلیون زخمی داشت.»
۲٫ سربازی برای میهن، مایه سرافرازی است. اگر تمام کشورهای دنیا تلاش میکنند ارجوقرب سربازی برای میهن را فریاد کنند، هیچ کشوری مانند ایران ما، چنین به یک سردار خود، افتخار نکرده و او را همچون نگین سلیمان، در برنگرفته است. تشییع پیکر پاک حاج قاسم در شهرهای مختلف ایران، بلاشک پرجمعیتترین و پرشورترین بدرقه یک ملت از یک سرباز میهن بوده است. حضور طیفهای مختلف مردم با عقاید و افکار گونهگون و حتی اقلیتهای مذهبی در بدرقه سردار، نشان از میهنپرستی، قدرشناسی و وفاداری مردمی دارد که یکشبه عاشق کشورشان نشدهاند که با وقوع چند مصیبت، هرچند سخت و جانسوز، از وطن دل ببرند.
۳٫ ما، هم دوست زیاد داریم و هم دشمن. البته امروز بیش از هر زمان دیگری دوست و دشمن ایران از هم قابل تمییزند. آمر جنایت بزرگ ترور سردار دلها، وقیحانه از ایستادن در کنار ملت ایران میگوید. از سوی دیگر، دوستان ملت ایران، دردمندانه خودشان را در آلام ما شریک میدانند و به ما، به چشم ملتی بزرگ و تاریخساز مینگرند. البته ما دشمنان دیگری هم داریم، دشمنانی از جنس کم انگیزگی، رکود و ناکارآمدی که هرچه هست درون خود ماست و علتالعلل آن، سم مهلک ناامیدی است. باید بدانیم که هیچچیز بهاندازه ناامیدی ما را از حرکت در مسیر درستمان بهسوی قله بازنمیدارد. تیر ناامیدی از هر موشک دشمن خطرناکتر است، حالآنکه گاهی خود ما، بهجای پدافند در برابر تیرهای ناامیدی، بهاشتباه در اظهارات و اعمالمان امید را نشانه میرویم. امید بالاترین سرمایه ماست، امید همان سرمایهای است که ما را از گردنههای سخت عبور داده و خواهد داد.
ما با وطن خود پیمانی داریم از جنس امید و در روزهای شاد و آینده درخشان این مرزوبوم، یاد لالههای پرپر این روزهایمان را گرامی خواهیم داشت.
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
نویسنده : محسن پیرهادی