«مسئله راهبردی که 41 سال است در آن به جواب روشن و قاطع نرسیدهایم این است که یک عده بر تعامل سازنده و عدهای نیز بر تقابل مستمر با جهان تأکید دارند... یک عده معتقدند که مشکلات موجود جز با قدرتنمایی و شکستن دشمن میسر نیست و یک عده نیز معتقدند میتوان بسیاری از مشکلات را با گفتوگو حل و فصل کرد... حل و اتمام پرونده PMD برای بعضیها بسیار سنگین و مانند بمبی است که بر سر عدهای کوبیده میشود... این توافق (با 6 قدرت بزرگ جهانی) برای عدهای به مثابه کوهی بود که بر سرشان ریخت... آیا میتوان بدون رابطه و تعامل با دیگران به رشد و توسعه رسید؟... اگر با راهکارهای ارائهشده برای موضوعاتی که بیش از40 سال است راجع به آنها بحث میکنیم به نتیجه نرسیدیم، باید همهپرسی کنیم...»1
اخبار سیاسی- برای شناخت بهتر و دقیقترِ عمقِ اعتقادات و وزن علمی و وقار رفتاری و ثبات رأی افرادی که از خواص جامعهاند میتوان پیش و بیش از هرچیز به دو مَقسَم مهم اشاره کرد که بسیار رهگشا و رهنماست و باعث تمیز خواص مهم و مثبت و مؤثر، از دیگران است و گوهر اصلی افراد خاص را نمایانتر مینماید. پرداخت و شرح به این دو مَقسم را میتوان در آثار شهید مطهری عزیز جست، ولی آنچه که در این مجال کوتاه میتوان عرضه نمود این است که خواص به دو گروه اهل «سِیر» و اهل «سیره» تقسیم میشوند. «سِیر» به این معنی که گروهی در عمر خود حالات گوناگون و گاهی دگرگونی دارند که در دورههای مختلف باعث تغییر فکر و مسیرشان میشود. و در مقابل آنها برخی هستند که اهل «سیره»اند و به ثبات رأی رسیده و دگرگونی روزگار و گوناگونی حوادث آنها را دچار تذبذب نمیکند و به تعبیر بهتر، رهیافتگانی هستند که تغییرشان در سرعت رسیدن به هدف است نه در مسیر رسیدن به هدف.
حدیث شریف امام صادق علیهالسلام که میفرماید «عملکننده بیبصیرت مثل پرندهای است که در غیر مسیرش حرکت میکند و سرعت بیشترش، فقط او را بیشتر از مسیرش دور میکند» به همین معنا اشاره دارد. بصیرت. شخصیتِ انسانهای بزرگ اگرچه به تکامل میرسد ولی از مقطعی که مسیر را یافت، رشد میکند ولی تغییر نمیکند. شخصیت ابراهیم خلیل(ع)، در زمان محاجه با بتپرستان و در زمانی که لهیب جحیمِ نمرود را دید و آنزمان که در گلستان نشست، یکی بود. شخصیت یوسف نبی(ع) نیز، در بردگی و عزیزی مصر یکی بود. موسای کلیم(ع) هم همینگونه بود و... پیغمبر ما صلیالله علیه و آله و ائمه اطهار علیهمالسلام هم همگی همینطور بودند. اصلاً قاعده بزرگان همین است که تکلیفشان را با خود و خدا مشخص کردهاند و مردم نیز تکلیفشان با آنها مشخص است. اینکه برای امام خمینی نَوَّرالله قبره، زندهباد و مردهباد مهم نبود، رازش همین بود. اینکه آثار شهید مطهری بعد از 40 سال هنوز مرجعیت علمی دارد همین است و اینکه کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی» 45 سال پیش آقایمان را با صدای امروزش میتوان خواند همین است که اینها سیره دارند.
منطق اهل سِیر شناور است و تابع عوامل و محیط. اگر مبنا داشته باشند منبع ندارند. حرف قبل از انقلابشان با حرف زمان انقلاب، و حرف بعد از انقلابشان با حرف دوران دفاع مقدس و با حرف زمان دولت اول، دولت دوم و... تغییر و تفاوت ماهوی دارد. به سختی میتوان ثبات نظر در آنها دید و از آنها الگو برداشت و سخن و مرامشان را جدی گرفت. شورای محترم نگهبان باید به شدت مراقبت کند و به این نکته توجه ویژه داشته باشد که خواص اهل «سِیر» به کار مردم و انقلاب نمیآیند. خواص «سیرهدار» مهماند و قیمتی. و مردم به رئیس و نمایندهای نیاز دارند که مبنایشان بر منابع صحیحِ عقل و ایمان و انصاف استوار باشد و شناور و فصلی نباشد.
اربعین سالار شهیدان گذشت و دهها میلیون عزادار سیدالشهداء و منتظر بقیهالله، به سلامت به کربلا و حرم عبدالعظیم حسنی و امامزادگان رفتند و بازگشتند. دنیا متحیر رستاخیز حسینی و معطل اتفاقات مهم است. عظیمترین و عجیبترین و عاشقانهترین تجمع بشری با شکوهمندترین شکل ممکن انجام شد. تمدن غرب با آن همه یال و کوپالش شرمنده از اینکه بتواند یک دهم این جمعیت را اینچنین پذیرایی کند، تنها نظاره میکند و سکوت. آلسعود، با گرفتن هزاران دلار از هر زائر، پذیرای سه چهار میلیون زائر خانه خداست که یکبار پُل فرو میریزد، یکبار منا آتش میگیرد، یک جمعه زائران را به خاک و خون میکشند و یک سال هزاران زائر را از تشنگی و هجوم و بیبرنامگی میکشند و یکسال جرثقیل بر سرشان میاندازند و کنار این مصیبتها صدها وهابی را مأمور تفتیش عقاید و تحمیل خرافات میکنند و... ولی در اربعین حسینی، خونی از سرِ ستم از بینی زائری نمیریزد. پولدار و بیپول همه یکسان و با احترام پذیرایی میشوند و اسکان میگیرند. میزبانان کریمانه هرچه دارند را تقدیم میکنند و بهتر از آنچه خود میخورند را به مهمان میخورانند. از مذهب کسی نمیپرسند و میدانند که «حب الحسین یجمعهم».
مجال مقایسه نیست و حریفی مقابل نیست وگرنه رسانههای پُررو و بیحیای مستکبران سخنی میگفتند و قیاس میکردند. دستگاه استکبار چنان به هم ریخته که نمیداند کجا را و چگونه جمع و جور کند. اتفاقات چنان سریع است که حتی مرورشان سخت است. غول کدخدا در آسمان شکار میشود، رهبران آمریکا از آشفتگی به هم بیمار و دیوانه میگویند، کشتی دزدان دریایی انگلیسی توقیف میشود و ملکه در مهلکه برگزیت افتاده است و تظاهرات هزاران نفری، یکشبه آتش به انبار نفت قارون میافتد و بعد از چند روز 3 هزار نظامیاش اسیر میشوند، مردم فرانسه 49 هفته است که «مرگ بر سرمایهداری» میگویند و مکرون چشمشان را درمیآورد، سرکرده پفکرده رسانههای ضدانقلاب که رَم کرده بود، از میان لایههای تودرتوی امنیتی و مدعی فرانسه شکار و به ایران آورده میشود و... و اسرائیل از همه ترسانتر و بیچارهتر در این میان مانده و از روزی هراسان است که 25 میلیون زائر حسین، هوای نماز خواندن در مسجدالاقصی را بکنند.
در این سرعت گرفتنها و پیروزیهای پیدرپی نظامِ موفق و 41 ساله جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل و داخلی که تا پیروزی نهاییِ انقلاب، روزشمارها به کار افتاده، متأسفانه باید حواسمان به این نیز باشد که اشتباهات غربزدگان در فرهنگ و لیبرالها در اقتصاد و مفسدین سیاسی-اقتصادی در حرامخواری، دوباره پیروزی را به عقب نیندازد. و صدالبته باید مراقب بود که دیگر خدای نخواسته مسئولی اشتباه نکند و برجام دیگری را روی دست ملت نگذارد و صدها سال ایران را به عقب برنگرداند و دیگربار، مایه و سود را با هم نسوزاند و مردم را بدهکارِ تقریبا هیچ و پوچ نکند. در این حال، حسن روحانی، در آیین آغاز رسمی سال تحصیلی دانشگاهها سخنانی را بیان نمود که قسمتی از آن در آغاز، آمد و جای تعجب و تحیر و تحسر دارد. نه از این بابت که چرا شبههای مطرح شده یا گِرهی ذهنی پرسیده شده، نه. متهم کردن نظام مظلوم، به اتهام ناروا و طرح همهپرسی پوششی، ناراحتکننده است.
ای کاش تنها یک نفر از کسانی که در عرصه ملی معتقد به «تقابل مستمر با جهان» است نام برده میشد. آیا غیر از این است که رهبران نظام و بدنه مؤمن و نیروهای انقلابی، همگی و یکصدا معتقد به تعامل سازنده با همه دنیا به غیر از رژیم کودکخوار صهیوناند؟ اصلاً انتقاد اصلی منتقدان مظلوم، به دولت تدبیر و امید، به خاطر انفعالِ به جای تعامل سازنده است و اجرای یکطرفه برجام از سوی ایران در مقابل کارشکنی و حیله آمریکا و اروپا را مخالف تعامل سازنده میدانند که باعث خروج آمریکا شد و اروپا را به فکرِ شرمآور اینستکس انداخت. برجام کوه نبود، ریزهسنگی بود که زیر پای لیبرالها و اصلاحطلبان و کاسبان افتاد و بُرد محاسباتیشان را عیان نمود و حاکی از حسرتی شد که ریشه در «مذاکره با کدخدا برای مذاکره با کدخدا» دارد. بمب هم نبود، قوطی خالی بود که 6 سال، برخی را مشغول کرد و از انجام وظیفه واداشت. واقعیت این است که نخبگان و منتقدین پالرمو و امثال FATF، دنبال هدایت و کمک به دولت و مجلس برای برقراری تعامل سازنده با دنیا هستند و همگی به همان اندازه که از تقابل مستمر با جهان تنافر دارند از وادادگی در مقابل قدرتهای رو به زوال که به نام جهان معرفی میشوند تنفر دارند.
«متزلزل بودن روی پیمان قبلی و دعوت برای مذاکره بعدی داستان مضحک است... آمریکاییها به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام میدهند که با ما مذاکره کن؛ مگر دیوانه شدند که با شما مذاکره کنند؛ شما مذاکره دیروز را علنی زیر پا میگذارید و به مذاکره امضاشدهای که به تأیید شورای امنیت سازمان ملل رسیده بیاعتنا هستید».2 سخن رئیسجمهور در خانه ملت است. واقعاً مردم باید کدام از این سخنان را باور کنند و تکلیفشان چیست؟ راستی سؤالِ مهر امسال رئیسجمهور از دانشآموزان به چه معنی بود؟ «اگر محیط مدرسه برای ما پرنشاط است باید چه کار کنیم که شادابتر و دلپذیرتر باشد و... نگذاریم یک نفر محیط کلاس را به محیط دوقطبی تبدیل کند. که یک عده مورد خنده و استهزاء عدهای قرار بگیرند و عدهای رنج ببرند.»
مسئله روشن است، تعامل سازندهای که جمهوری اسلامی به دنبال آن است، تنها به دست مسئولینی محقق میشود که مؤمن به اسلام و انقلاب و معتقد به توان داخلی و قدرت فکر و بازوی ایرانی باشند. خود و اطرافیانشان پاکدامن و پاکدست باشند و در مقابل دشمنان ملت سرسخت و باهوش و در کنار مردم، صادق و سختکوش باشند. در اینصورت نه نیازی به وادادگی است و نه احتیاجی به جنگ و نه حاجتی به دوقطبیسازی جنگ و صلح و ماهیگیری انتخاباتی. دشمن به زانوی لرزان طمع میکند نه به مغز و بازوی پرتوان.
محمدهادی صحرایی