عمر حافظهها را باید کوتاه کرد که وعدههای انتخاباتی یادمان نماند. رسانهها هم از بازپخش آن وعدهها خودداری کنند تا مبادا به تریج قبای کسی که آن وعدهها را حین مناظرات یا به عبارت واقعیتر، مبارزات انتخاباتی داده است بربخورد. یادآوری تعداد مشاغلی که قرار بود ایجاد شود با واقعیت امروز نهتنها نمیخواند که ما را به این نتیجه میرساند، گویی آنها صرفا عددهایی برای متن سخنرانی بودهاند نه برنامهای برای اجرا!
البته طبیعی است؛ ایجاد کار از کننده کار برمیآید؛ کارآفرینی ثمره کارآمدی است نه میوه ناکارآمدی. در همان ایام، محمدباقر قالیباف گفت: درختی که چهار سال ثمر ندهد، در ادامه هم میوه نمیدهد اما امروز، معتقدین به آن گزاره، طیف بسیار وسیعتری پیداکرده است. چپ و راست، کوچک و بزرگ، طرفدار روحانی و علاقهمند به رئیسی دیدند این بیثمری و بیعملی را.
بیکاری سالهاست در صدر مطالبات واقعی مردم ایران جا خوش کرده است؛ بگذریم از اینکه به لطف کلید تدبیر دولت، مسئله گرانی حتی معضل بیکاری را هم پشت سر گذاشته؛ اما همان گرانی و مشکلات معیشتی هم بیارتباط با مسئله اشتغال و بیکاری نیست.
اگر کمی عمیقتر بنگریم، سرمان کلاه گشادی رفته است. برخی سیاسیون در ایام انتخابات با وعدههای فریبنده و ظاهری مردمی، رأی اکثریت ملت را به دست آوردند. با پوشش خصوصیسازی و سپردن امور به دست مردم، بسیاری از کارخانهها را به ناکاربلدان آشنا سپردند و درواقع، اختصاصی سازی
کردند. پس از چند سال که کارخانههای مذکور به علت مدیریتهای غلط و غیر دلسوز، به ورشکستگی افتادند و نیروهایشان را یا اخراج کردند و یا بی حقوق گذاشتند و مردم ناچار، به اعتراض و فریاد شدند، برخی از همان سیاسیون، مدافع حقوق مردمی شدند که خود، باعث همه بدبختیها و گرفتاریهایشان بودهاند.
مگر تعطیلی و ورشکستگی دهها کارخانه قدیمی و بیکاری تعداد زیادی کارگر و صنعتگر، بلای کوچکی است؟ کدام آسیب اجتماعی را میشناسید که اگر ریشههای آن بررسی شود، بیکاری یکی از اصلیترین علل آن نباشد؟ برخی از دولتمردان، این روزها برایمان از رونق تولید میگویند؛ باید به این دسته از مدیران نامسئول گفت که ما از شما انتظار رونق تولید و تجارت و اقتصاد نداریم، فقط انتظار داریم وضعیت اقتصاد کشور را از چیزی که هست بدتر نکنید.
مسعود پیرهادی