گفتیم کسانی که قصد دارند مربّیگری کنند و دیگران را تربیت کنند و به تعبیر ساده به دیگران روش گفتاری و رفتاری بدهند، باید شروطی را رعایت کنند. شرط اوّل این است که باید خودشان مؤدّب به آداب الهی شده باشند، بعد وارد این وادی شوند. این بحثی بود که ما درگذشته داشتیم و گفتیم که این مؤدّب شدن هم باید در تمام ابعاد وجودی، یعنی عقل، قلب و نفس باشد و عرض کردیم که نفس یعنی غضب و شهوت و وهم.
در جلسات گذشته در مورد اینکه تربیت را از کجا شروع کنیم، گفتیم که سفارش شده است اوّل انسان قوّه خیال و وهم خود را تربیت کند که به آن میگویند: ضبط خیال. چون مبدأ افعال و اقوالی که از انسان صادر میشود، همان مسائلی است که در درون انسان میگذرد و مرتبط با تصوّراتی است که منشأ آن، وهم و خیال است؛ لذا اوّلین گامِ تربیت، ضبط خیال است. حالا چگونه خیال را ضبط کنیم؟ گفتیم که خیال باید وارد منزل تفکر شود. چند شاخه از منزل تفکر را هم تذکر دادم که انسان باید چگونه تفکر کند تا بتواند این نیرویی را که از نظر واردات درونیاش افسار گسیخته است، مهار کند.
در آخرِ جلسه گذشته عرض کردم که اینجا است که میگویند: فرد وارد منزل عزم میشود. عزم نسبت به اینکه دیگر دستش آلوده به گناه و خلافکاری نشود و از آن طرف هم واجباتی را که بر عهدهاش است، انجام دهد و از طرف دیگر مسأله جبران مافات است. بنا بگذارد آنچه را در گذشته به تعبیری خراب کاری کرده، آنها را اصلاح کند.
جایگاه عمل در تربیت:
انسان بعد از آن که قوّه خیال را ضبط کرد و آن را در اختیار گرفت، یعنی نگذاشت هر سِنخ تصوّری در ذهنش عبور کند و در نتیجه اسیرِ آن تصوّرات و واهمههایی که در نفس نقش میبندند و غالباً هم چه در ربط با انسانیت و چه تدین از امورِ باطله هستند و بعد هم تصمیم به اصلاح، یعنی تربیتِ خودش گرفت، اینجا است که نتیجه روی عمل ظاهر میشود. این مسأله، مسأله تعقّلی و نشستن و بحثو این حرفها نیست. بنا گذاشتم به اینکه از این به بعد آنچه را که مطابق عقل و شرع است عمل کنم. مسأله، مسأله عمل است. آنچه را که در گذشته از نظر تکالیفم کسر گذاشتهام، جبران کنم. یعنی چه؟ عملاً جبران کنم، همه
اینها عملی است. لذا علمای اخلاق وقتی که وارد بحثِ تربیت و خودسازی میشوند، میگویند که اوّل باید از ظاهر شروع کرد، چون جنبه عملی است. ظاهر را چه از نظر دیداری، چه از نظر گفتاری و چه از نظر رفتاری مطابق شرع و عقل قرار بده، لذا میگویند: باید از ظاهر شروع کرد و اسم این را تربیتِ جوارح میگذارند.
از هوای نفسانیات و خواستههای شهویات متابعت نکن که تو را به گمراهی میکشاند و از راه الهی باز میدارد. آیاتی را که تحت عنوان هوا بود مطرح کردم.. در تعبیرِ «متابعت از هواها یعنی متابعت از درخواستهای گسترده و افسار گسیخته شهوی و حیوانی
چشم به هر چیزی نگاه نمیکند، گوش به هر آهنگی گوش نمیدهد، تربیتِ عملی همین است. وقتی انسان وارد این مرحله میشود که تصمیم گرفت اعمالش را اصلاح کند، جنبه عملی دارد.
چون نفس به معنای اخصّ از سه قوّه شهوت و غضب و وهم تشکیل شده است. انسان باید هر سه را تربیت کند. حالا کسی رفته است و انشاءالله وهم را تربیت کرده است، ضبط خیال کرده است، همینطور که گفتیم اینجا واردِ عمل میشویم. اینجا نوبت به آن قوای دیگر، یعنی شهوت و غضب میرسد؛ چون آنها را هم باید تربیت کرد. آنها را هم باید مهار کرد. یک مهار، مهار تصوّرات است که میگویند ذهنت را نسبت به اموری که باطله است و تو را تحریک میکند، مهارکن. این تصوّرات چه چیزی را تحریک میکنند؟ شهوت و غضب را، میگویند این تصوّرات را ضبط کن، وهم میخواهد تو را به جای آن تصوّرات ببرد.
شهوت
قوّه دوم، شهوت:
فرض کنید اگر شخص در منطقهای قرار گرفت که در آنجا مسائلِ محرّک شهوت بود، باید چه کار کند؟ بحثی است که در قرآن و روایات ما وارد شده است و من به طور اشاره عرض میکنم. به طور کلّی وقتی انسان در قرآن نگاه میکند، میبیند که قرآن تحت دو عنوان مسأله نیروی شهوت را مطرح میکند. یکی خود شهوت که اسم شهوت در قرآن است. یکی مسأله هوا. هوا یعنی خواسته، خواسته چیست؟ شهوت. اینکه میگویم، همان نفس است. شاید دوّمی، یعنی تعبیر به هوا در آیات بیشتر باشد که متابعت از هوا نکن، یعنی از آنچه که شهوتت متمایل به آن است، متابعت نکن.
در آیاتی که مسأله هوا را مطرح کرده است، دارد: «أَ فَمَنْ کانَ عَلى بَینَةٍ مِنْ رَبِّهِ کمَنْ زُینَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُم»[۲] أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ»[۳] أَ فَرَأَیتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»، دو تعبیر وجود دارد که آن کسی که خواستههای شهویاش برای او بُت شده و به گمراهی کشیده شده است، اینطور است که خدا با او کاری ندارد. «وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ» که از نظر درونی است و من بعداً باید
اینها را توضیح دهم. یا با لحن صریح دارد: «وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیضِلَّک عَنْ سَبیلِ اللَّهِ»[۴] از هوای نفسانیات و خواستههای شهویات متابعت نکن که تو را به گمراهی میکشاند و از راه الهی باز میدارد. آیاتی را که تحت عنوان هوا بود مطرح کردم.. در تعبیرِ «متابعت از هواها یعنی متابعت از درخواستهای گسترده و افسار گسیخته شهوی و حیوانی. هر چه آن بگوید، او هم دنبال خواستههای نفسانی است.
مسأله شهوت در روایات:
ما روایات زیادی در این مورد داریم که من یک دسته از روایات را برای نمونه میخوانم که اینها تحت عنوان شهوات است. در روایتی دارد: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات»[۵] وَ اللَّهُ یرِیدُ أَنْ یتُوبَ عَلَیکمْ وَ یرِیدُ الَّذِینَ یتَّبِعُونَ الشَّهَواتِ أَنْ تَمِیلُوا مَیلًا عَظِیماً»[۶] نگاه کنید میگوید شهوات! نمیگوید: هوا؛ به قول ما طلبهها از نظر دقّت لغوی علمی هم میتوانیم اینها را جداسازی کنیم. میگوییم: هوا اعَم است از شهوات. یعنی هوا خواسته نفسانی است، حالا خواسته میخواهد در ربط با شهوت باشد یا غضب. در غضب هم
شخص میخواهد مثلاً دیگری را بکشد. این هم برادر هوا است، هوای نفس است.
چگونه شهوت و غضب را کنترل کنیم:
شهوت که میگوییم اشتباه نشود، فقط در مورد شهوتِ جنسی نیست، به هر نوعش که باشد، ولو شهوتِ جمع کردن مال هم باشد، شهوت نسبت به ثروت میگویند. البته ریاست نه، ریاست در ارتباط با غضب است. ریاست در ارتباط با شهوت اصطلاحی در باب قوای نفسانی نیست، در ارتباط با قوّه غضبیه است.
کسی که میخواهد برای دیگری مربّی شود، اگر بنا شود خودش به اسارت رفته باشد، آیا میتواند اسیری را آزاد کند؟ به قول ما طلبهها که اصلاً نمیشود. حالا نمیخواهم سراغ تنزیل کردن و از این قیاسها بروم. بنده نمیتواند بنده دیگری را آزاد کند. آیا تو که اسیر شهوت خود هستی میتوانی بیایی مربّی شوی و دیگری را تربیت کنی؟ آیا میتوانی او را از اسارت بیرون بکشی؟
شهوت، سمّ کشنده:
روایات ما هم همینطور است. توجه کنید من گفتم همه این روایات را به عنوان نمونه مطرح میکنم. در روایت دارد: «الْهَوَى أَسُّ الْمِحَن»[۷] آفة العقل الهوى»[۸] أهلک الشیء الهواء» نابود کنندهترین چیز عبارت است از هوا. انسان را نابود میکند.. روایتی از علی(علیهالسلام) است که فرمود: «اصلاً هوا پایه بدبختیها است، تعبیر به هوا میکنیم، یعنی همان خواستههای نفسانی.
یا در روایت دیگر دارد: «الشهوات سموم قاتلات»[۹] الشَّهَوَاتُ مَصَایدُ الشَّیطَانِ»[۱۰] عبد الشهوة أذل من عبد الرق»[۱۱] عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسِیرٌ لَا ینْفَک أَسْرُهُ»[۱۲] عَبْدُ الشَّهْوَةِ أَسِیرٌ لَا ینْفَک أَسْرُهُ». تعبیر عجیبی است. کسی که بنده شخصی شده است، ممکن است روزی آزاد شود، مثلاً کسی بیاید او را بخرد و آزادش کند. فرض کنید کسی میخواهد کفّاره بدهد، گفتند یک بنده آزاد کن، بیاید او را بخرد و آزادش کند یا خود این مالک دلش میخواهد آزادش کند، احتمالش هم خیلی قوی است، اما کسی که اسیر شهوتِ خود شده است مگر به این زودی میشود آزاد شود؟ اصلاً و ابداً؛ گویا
حبس ابد است. اسیر شهوت، اسیر ابدی است. روایت از علی(علیهالسلام) بود که فرمود: کسی که بنده شهوت شده است، خوارتر است از آن کسی که بنده شخصی شده است. یا این تعبیر که دارد: یکی از دامهای شیطان، شهوت است. در روایتی دارد: «شهوات سَمهایی کشنده هستند» عجب!
کسی که میخواهد برای دیگری مربّی شود، اگر بنا شود خودش به اسارت رفته باشد، آیا میتواند اسیری را آزاد کند؟ به قول ما طلبهها که اصلاً نمیشود. حالا نمیخواهم سراغ تنزیل کردن و از این قیاسها بروم. بنده نمیتواند بنده دیگری را آزاد کند. آیا تو که اسیر شهوت خود هستی میتوانی بیایی مربّی شوی و دیگری را تربیت کنی؟ آیا میتوانی او را از اسارت بیرون بکشی؟
شعار دادن، غیر از شعور پیدا کردن و غیر عمل کردن است. شعار دادن آسان است، ممکن است بنده هم چند صباحی فکر کنم که تو راست میگویی، امّا بعد که خلافش ظاهر شد افتضاحش بالا میآید.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
پی نوشت ها:
[۱]. بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۱
[۲]. سوره محمد، آیه ۱۴
[۳]. سوره الجاثیه، آیه ۲۳
[۴]. سوره ص، آیه ۲۶
[۵]. بحارالأنوار، ج۱۱، ص۳
[۶]. بحارالأنوار، ج۵، ص۹۰
[۷]. مستدرکالوسائل، ج۱۲، ص۱۱۳
[۸]. غررالحکم، ص۶۴
[۹]. غررالحکم، ص۳۰۴
[۱۰]. مستدرکالوسائل، ج۱۱، ص۳۴۳
[۱۱]. غررالحکم، ص۳۰۴
[۱۲] . مستدرکالوسائل، ج۱۱، ص۳۴۶
شناسه خبر:
۸۹۱۳۶
سلسه مباحثاخلاقی آیت الله مجتبی تهرانی
کنترل خیال کلید طلایی کنترل شهوت
کسی که میخواهد برای دیگری مربّی شود، اگر بنا شود خودش به اسارت رفته باشد، آیا میتواند اسیری را آزاد کند؟
۰