رضا یزدانی را سالهاست میشناسیم. خوانندهای که در آلبومهای نخستش تنها سلیقههای جدی و متفاوت را هدف گرفته بود، اما وقتی در سینما تیتراژ فیلمهای مهمی را خواند و راه به سریالها باز کرد، مسیر شهرت را با سرعتی باورنکردنی طی کرد، تا حدی که بیراه نیست اگر بگوییم امروز یکی از محبوبترین نامهای موسیقی ما همین رضا یزدانی است. یزدانی از همان سالهای آغاز سودای سینما را نیز داشت. حقیقتش اول بار برای بازی در فیلم سربازان جمعه مسعود کیمیایی انتخاب شده بود که آن همکاری مقدور نشد. بعدتر در حکم این اتفاق افتاد و همزمان، یزدانی تا چندسال بدل شد به خواننده تیتراژهای فیلمهای مسعود کیمیایی که میدانیم و میدانید چقدر به این مقوله حساس است و همین هم مبین ارزشهای رضا یزدانی است که سلیقهای چنان سختگیر و کمالگرا را سالهایسال راضی کرد. رضا یزدانی در سالهای اخیر بازیگری را جدیتر دنبال کرده. این روند اما با ایفای نقش او در سریال از یادها رفته برای مردم روشن شده. در نقش یک شازده متفاوت که میتواند بهواسطه تفاوتهایی که با شازدههای همیشگی تلویزیون ایران دارد، برای بسیاری از مردم خاطرهساز باشد. با او درباره آخرین تجربهاش در وادی بازیگری گپی زدهایم که میخوانید.
بهنظر میرسد بازیگری برایتان جدیتر شده. یادم است یک زمانی تنها نقشهایی را بازی میکردید که یک جورهایی با خوانندگی و موسیقی ربط داشته باشد. اما در چند کار اخیرتان دیگر آن بند ناف قطع شده و نقشهاتان ربطی به وجه خوانندگی رضا یزدانی ندارند. این روند را آگاهانه پی گرفتهاید؟
بله، قطعا.
نقطه مشخصی برای آغاز این جدیشدن در نظر دارید؟ یعنی از جایی به بعد فکر کرده باشید که حالا رضا یزدانی بازیگر هم میتواند وجود داشته باشد.
بله، بازیگری برایم از فیلم تیکآف به بعد جدی شد. یعنی بعد از اینکه تیکآف را بازی کردم، بهواسطه ریاکشنها یا واکنشهایی که از طرف کارگردانان یا هنرپیشههای خیلی مطرح سینما گرفتم که اغلب تعریف کردند و گفتند نقش خوب از کار درآمده و این روند را ادامه بده، به بازیگری بیشتر و عمیقتر فکر کردم و بهواقع مقوله برایم جدیتر شد.
البته وقتی از جدی شدن بازیگری بهواسطه مورد تأیید قرار گرفتن از سوی شماری از کارگردانان بزرگ سینمای ایران میگویید، یاد روزهای نخست ورودتان به سینما میافتم؛ روزهایی که دستیار مسعود کیمیایی بودم و شما انتخاب شدید برای بازی در فیلم سربازهای جمعه که بههرتقدیری نشد و آغاز حضور سینماییتان ماند برای حکم. بعدتر با داریوش مهرجویی و چند بزرگ دیگر هم کار کرده بودید.
بله، ولی در تمام آن موارد اولویت حضور سینمایی من رضا یزدانی خواننده بود. درواقع همهچیز در خدمت ایجاد برند یزدانی بود. اما وقتی حرف از جدیتر شدن بازیگری میزنم، به این معناست که الان دیگر بازیگری یک جنبه جدید است که پی میگیرم و در خدمت هیچ وجه دیگری نیست.
وقتی صحبت از جدی بودن بازیگری میکنید، یعنی یک فاکتورها و معیارهایی را برای انتخاب کار مدنظر دارید. میتوانید بگویید وقتی نقشی پیشنهاد میشود، براساس چه فاکتورهایی آن را قبول یا رد میکنید؟
کستینگ، کارگردان، فیلمنامه، اینها مهمترین جنبههای کار برایم هستند.
یعنی هر کاری که بازی کردهاید، با توجه به این فاکتورها انتخاب شده است؟
خب یکوقتهایی آدم کاری را افتخاری بازی میکند یا رفاقتی در یک فیلمی حاضر میشود که در چنین مواردی دیگر نمیشود به این جزییات فکر کرد.
مثلا کدام نقشهای رفاقتی؟
مثلا نقشی که در فیلم خوک مانی حقیقی بازی کردم. البته در آن فیلم خیلیها رفاقتی و افتخاری نقشهای کوتاهی بازی کرده بودند.
یعنی ناراضی هستید؟
نه، اصلا.
این تنها نقش رفاقتیتان بوده؟
نه، نقشهای زیادی را رفاقتی بازی کردهام. اما در اصل و مجموع با رعایت این فاکتورهاست که نقشی را انتخاب میکنم.
این فاکتورها که میگویید شامل حضور در سریال از یادها رفته هم بودند؟
در مورد سریال از یادها رفته در وهله نخست نقش را خیلی دوست داشتم. کارگردان را هم بسیار دوست و هم قبولش داشتم. این دو فاکتور اصلی من در این سریال بود.
کستینگ کار چه؟ بازیگران دیگر کار براتان مهم نبودند؟
چرا قطعا مهم هستند. اما در این کار در جریان پیشتولید کستینگ کار خیلی عوض شد و بازیگران زیادی آمدند و رفتند.
نتیجه نهایی این تغییرات را چگونه میبینید؟
در نهایت کستینگ از یاد رفته برای تلویزیون کَست خوبی است. یعنی وقتی میترا حجار و بیتا فرهی و حسین یاری نقشهای مقابلم را دارند، یعنی با گروه وزینی روبهرو هستیم. اینها همه با سالها تجربه و محبوبیت به پروژه آمدهاند و وزن این سالها را به کار آوردهاند.
نقش شما چه؟ آنهم تغییر کرد؟
نه، از همان اول برای این نقش با من صحبت کرده بودند و با بازیگر دیگری درباره این نقش حرفی زده نشده بود و از همان اول به خودم پیشنهاد شد.
کارهای قبلی بهرام بهرامیان را دیده بودید؟
بله.
وقتی پیشنهاد شد و نقش را هم پذیرفتید، یعنی دیگر هیچ مانعی برای بازی در این نقش پیشروتان نبود؟
فقط مشکل زمان بود. یعنی تنها چیزی که باعث میشد روی حضور در کار شک داشته باشم، همین مشکل زمان بود که آیا میتوانم از پسش بربیایم یا نه.
چگونه؟
وقتی پیشنهاد بهرام بهرامیان به دستم رسید، اول دربارهاش تردید داشتم و برایم بسیار دشوار بود که بخواهم سریال بازی کنم و یک مدت زمان زیادی را در اختیار پروژه باشم. بههرحال میدانید که من فعالیتهای موسیقیام بسیار وسیع و گسترده است و برایم سخت بود که آن فعالیتها را متوقف کنم و یکسالونیم وقتم را منحصرا در اختیار این سریال قرار دهم. ولی چون ماجرا برایم جذاب بود، ماجرا را مدیریت کردم و نقش را پذیرفتم و در روند تولید سریال ماجرا برایم جذابتر و جدیتر هم شد.
اینکه نقشتان دارای وجوه منفی بود، این شما را نمیترساند؟
نه، از همان اول میدانستم این آدم درنهایت قهرمان داستان خواهد شد. که این اتفاق هم افتاد دیگر.
از کجا میدانستید؟ مردم را میشناختید؟
در فیلمنامه از کاریزمایی که این شخصیت داشت و البته از آن عاشقپیشگی که نشان میداد برای بهدست آوردن عشقش میتواند دست به هر کاری بزند، معلوم بود که مردم این شخصیت را دوست خواهند داشت. میبینیم که این اتفاق هم افتاد دیگر.
یعنی از واکنشها راضی هستید؟
قطعا. خیلی، خیلی. الان شما بروید سه پست آخر مرا ببینید، زیر هر کدامشان شش- هفتهزار کامنت هست. کامنتها را بخوانید متوجه گرفتن این کاراکتر خواهید شد که گفتهاند و اعتراض کردهاند که «قهرمان چرا در میانه کار از داستان خارج شده» یا «این شخصیت چرا کشته شده» و اعتراضاتی از این قبیل.
گفتید از همان ابتدا میدانستید این سریال خواهد گرفت؟
بله، البته نه اینکه منظورم رقابت ماه رمضانی باشد نه. این سریال اصلا قرار نبود در ماه رمضان پخش شود و اصلا قرار بود هفتگی روی آنتن برود. تازه یک ماه مانده به ماه رمضان بود که خواستند این سریال به پخش برسد.