هفده سال پیش در یازده سپتامبر چهار هواپیما که از فرودگاههای «لوگان اینترنشنال»، «دالاس اینترنشنال» و «نیوآرک» به مقصد کالیفرنیا در پرواز بودند،توسط 19 عضو القاعده ربوده شدند،در یک عملیات تروریستی و از پیش طراحی شده دو فروند از این هواپیماها به ساختمانهای مرکز تجارت جهانی اصابت کردند، یک فروند با ساختمان پنتاگون برخورد کرد و دیگری هم در پنسیلوانیا به دلیل تاخیر و درگیری حین پرواز سرنگون شد و نتوانست کاخ سفید را مورد هدف قرار بدهد.این رویداد به حدی غیر قابل باور بود که نه تنها آمریکا بلکه جهان را در بهت فروبرد، واشنگتن در حالی شاهد یک حمله تروریستی گسترده در خاک خود بود که بعد از جنگ جهانی دوم و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جایگاه یک قدرت برتر جهانی در هر دو عرصه سیاسی و اقتصادی ایفای نقش می کرد، اما در یارده سپتامبر سال 2001، 19 مرد عرب با تابعیت های عربستانی،مصری و لبنانی خطر را تا بیخ گوش کاخ سفید آوردند، ژست قدرت طلبی آمریکا را تنها در چند ساعت به مضحکه گرفتند و تحقیری تاریخی را برای این کشور ترسیم کردند تا جایی که تنها واکنش شهروندان آمریکایی به این فاجعه فقط به یک سوال ختم شد: چرا آنها از ما متنفرند؟
پیامد های این حادثه به قدری عظیم بود که تا همین امروز نمی توانیم پایانی برای آن درنظر بگیریم و با گذشت هفده سال از فرو ریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی و قربانی شدن بیش از دو هزار نفر، مردم جهان و به خصوص آمریکا همچنان درگیر پیامدهای مستقیم و غیر مستقیم آن هستند. حتی مبارزه با تروریسم آن هم از طریق دموکراسی دستوری و سیاست های تهاجمی کاخ سفید نسبت به سایر کشور ها بویژه در غرب آسیا هم نتوانست التیام بخش دردهایی معرفی شد که مردم آمریکا در یازده سپتامبر متحمل شدند،بعد از آنکه سیاست های واشنگتن در رابطه با مبارزه با تروریسم بعد از هفده سال راه به جایی نبرد، امروز کاخ سفید در صدد کودتا علیه هر گونه سیاست تهاجمی است.
حمله واشنگتن به دوستان قدیمی
حمله تروریستی یازده سپتامبر 2001 تنها به تدابیر شدید امنیتی و تقویت برنامه های مبارزه با تروریسم و سوگواری برای قربانیان حادثه ختم نشد. این روز به عنوان نقطه عطفی مهم در تاریخ سیاست جهان تغییرات عمیقی در هر دو عرصه عملیاتی و نظریی را به دنبال داشت، به طوری که در حوزه دانشگاهی بر این موضوع تاکید کردند که آمریکای قرن بیست و یکم را باید در دو بخش قبل و بعد از یازده سپتامبر مورد مطالعه قرار داد، چراکه واشنگتن بعد از این حمله تروریستی با تغییر گسترده در سیاست خارجی، یکجانبه گرایی را در پیش گرفت، از سوی دیگر در حوزه عملیاتی هم دو جنگ گسترده و فرسایشی رخ داد، یکی حمله به افغانستان به بهانه نابود کردن القاعده و دیگری هم لشکرکشی به عراق برای مبارزه با سلاح های کشتار جمعی بود، حمله به دوستان قدیمی، نکته قابل توجه در هر دو واکنش آمریکا در رابطه با این حادثه بود، کاخ سفید در حالی تیزی خنجر القاعده را تجربه کرد که در دوران جنگ سرد از این گروه در برابر نفوذ شوروی در افغانستان حمایت کرده بود و به نوعی القاعده ماری در آستین یانکی های غربی محسوب می شد،همچنین بوش ، زمانی صدام را در بغداد سرنگون کرد که پیش از آن واشنگتن توان خود را برای پشتیبانی از او در جنگ علیه ایران به کار بسته بود، بنابراین در اولین روزهای پس از یازده سپتامبر 2001 کاخ سفید علیه دوستان قدیمی خود وارد عمل شد و با در پیش گرفتن سیاست ماجراجویانه، غرب آسیا را به آشوب کشید.
از رشد تروریسم تا عقب نشینی دیپلماتیک
اکنون که هفده سال از لشکرکشی آمریکا به عراق و افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم و سلاح های کشتار جمعی می گذرد و بوش در بازنشستگی بعد از ماجراجویی به سر می برد، این درحالی ست که مردم جهان نه تنها شاهد نابودی تروریسم نیستند، بلکه با رشد و نمو انواع جدیدی از افراطگرایی مواجه هستند، به طوری که تا یک سال پیش گروه تروریستی خطرناکی شکل گرفته بود که تا پای برج ایفل هم پیش رفت، این گروه موسوم به "داعش" ، این بار نه تنها غرب بلکه خود مسلمانان را نشانه رفته بود. از سویی دیگر افغانستان به عنوان قربانی ردیف اول مبارزه با تروریسم نه تنها طعم صلح و ثبات را تا به امروز نچشیده است، بلکه رفته رفته به کلونی تروریست ها تبدیل می شود و گروهای تکفیری که در جنگ عراق و سوریه راه به جایی نبرده اند، حالا عزم سفر به کابل را دارند و می خواهند آنجا جان تازهای بگیرند.
قصه در مورد عراق که به بهانه مبارزه با سلاح های کشتار جمعی و ایجاد دموکراسی دستوری زیر پوتین سربازان آمریکایی لگد مال شد هم بر همین منوال است ، تا جایی که تا همین یکسال پیش گروه تروریستی داعش نیمی از خاک این کشور را تحت سیطره خود در آورده بود. بنابراین می توانیم مهم ترین ناکامی بعد از فروپاشی برج های دوقلو را مبارزه با تروریسم بدانیم، شعاری که در هفته های بعد از این حادثه به تیتر یک گفته های مقامات کاخ سفید بدل شده بود.
این ناکامی فضاحت بار قسمت مهمی از تحولات بعد از یازده سپتامبر را در کاخ سفید رقم زد، اسیر شدن آمریکا در دو با تلاق نفس گیر کابل و بغداد باعث شد تا دموکرات ها جانی تازه بگیرند و باراک اوباما به عنوان رئیس جمهور به اصطلاح صلح طلب! وارد اتاق های هزار توی کاخ سفید شود. این رئیس جمهور حقوقدان بلافاصله پس از رسیدن به قدرت، خروج نیروهای آمریکایی از غرب آسیا را کلید زد و برای حل مسائل پیش روی آمریکا راه دیپلماسی و میز مذاکره را انتخاب کرد، در نتیجه طی مدت ریاست جمهوری اوباما اوضاع برای آمریکا در افکار عمومی جهان خوب پیش رفت و چهره خشمگین و پرخاشجوی آمریکای بعد از یازده سپتامبر با عقب نشینی دیپلماتیک کم کم در ذهن مخاطبان جهانی ترمیم پیدا کرد .
تلاش ها برای مهار رییس جمهور
با پایان یافتن دوره هشت ساله ریاست جمهوری اوباما و پیروزی دونالد ترامپ ، کاخ سفید باردیگر میزبان جمهوری خواهی دیگر شد، رئیس جمهور جدید هم وابسته به گروهی تندور با گرایش های راست مسیحی و رادیکال بود. فردی که هیچ چیز به غیر از آمریکا را به رسمیت نمی شناخت، دیدگاهی که در شعار"اول آمریکا " او به خوبی نمود پیدا کرد. شخصیت منحصر به فرد، نداشتن راهبرد مشخص و دقیق، تغییرات پی در پی در کابینه و مشاوران و بی اطلاعی از اصول دیپلماتیک همه و همه باعث شده در طول یکسال ریاست جمهوری وی دو کتاب و چند مستند بر اساس حاشیه های او در کاخ سفید منتشر شود؛ آخرین نمونه هم مربوط به مقاله ای است که بدون نام در روزنامه نیوریورک تایمز منتشر شد و از شگل گیری گروه مقاومت در کاخ سفید خبر داد، اتفاقی که برخی کارشناسان از آن به عنوان کودتای اداری علیه ترامپ یاد می کنند، زیرا گروهی از درون دولت در تلاش هستند تا رئیس جمهور مهار شود! این موضوع به مرحله حساس رسیده تاحدی که حتی برخی افراد استیضاح ترامپ را هم پیش کشیده اند تا دیگر شاهد به استهزا گرفته شدن آمریکا در عرصه جهانی نباشند، چراکه ترامپ نه دوستی باقی گذاشته و نه دشمنی ! می توانیم از بازگشت ترامپ به عنوان راهیابی دوباره افراط گرایی به کاخ سفید یاد کنیم،موضوعی که واهمه و کابوس دو جنگ در خاورمیانه را برای آمریکایی ها تداعی می کند.
کاخ سفید در آستانه واتر گیت جدید
به نظر می رسد در دنیای بعد از یازده سپتامبر آنچه که بیش از همه تغییر کرده است، مهار امثال بوش در کاخ سفید است تا باتلاق و منجلابی جدید برای آمریکایی ها در خارج از مرزها شکل نگیرد. در حالی که مبارزه با تروریسم و ایجاد صلح بعد از آن واقعه تلخ نه تنها روند صعودی نداشته بلکه بر وخامت اوضاع هم افزوده است و نتیجه آن را می توانیم در سوریه ، عراق و یمن ببینیم. در حال حاضر وضعیت به قدری خطیر است که حتی افغانستان از رفتارهای خارج از عرف آمریکا به دادگاه لاهه شکایت کرده و در مقابل هم کاخ سفید قضات را تهدید به تحریم کرده است. بنابراین با توجه به اتفاقات اخیری که در کاخ سفید یا به اصطلاح خبرنگار نیویورک تایمز شهر دیوانه ها رخ داده است ، مهم ترین پیامد یازده سپتامبر گریبان خود آمریکا را گرفته، زیرا ترامپ نه تنها مانند بوش پسر دچار خود بزرگ بینی مفرط است و در عرصه سیاسی تدبیر دیپلماتیک ندارد، بلکه اقتصاد و روابط تجاری آمریکا را مورد هدف قرار داده است و با جنگ های تجاری در صدد تخریب کانال های اقتصادی با دنیا است، پس دور از انتظار نیست اگر بگوییم آمریکایی ها برای اینکه برج دوقلوی دیگر فرونریزد و جنگی دوباره مانند عراق و افغانستان شکل نگیرد، مجبورند واتر گیت را تکرار کنند! و در همین راستا هم در صدد ایجاد سدی علیه تند روی های جدید هستند.