گروه اجتماعی- رشد طلاق یکی از مهمترین آسیبهای اجتماعی کشور در سالهای اخیر محسوب میشود. آمارها نشان میدهد میزان طلاق در سال گذشته در ۵۱ سال تاریخ ایران بیتکرار بوده است. افزون بر مورد فوق، این آمار وقتی تلختر خواهد شد که در کنار ثبت طلاقها و از هم پاشیدگی بنیان خانوادهها، شاهد کاهش ازدواجها نیز هستیم.
به گزارش افکارنیوز؛ هر چند که باید گفت کاهش آمار ازدواج از سال ۹۰ آغاز شده است، اما ادامه این بحران در سال ۹۶ با کاهش ۱۱درصدی در کشور موج نگرانی را در میان خانوادهها ایجاد کرده و البته علامت سؤال بزرگی را در مقابل مسئولان و کارشناسان قرار میدهد؛ چراکه این نرخ نهتنها به تناسب جمعیت کشور افزایش پیدا نکرده است، بلکه وقتی کاهش ازدواج در کنار افزایش طلاقها قرار میگیرد، یک آسیب اجتماعی بزرگتر محسوب میشود.
متاسفانه در سال های اخیر خبرهای خوبی از آمار و ارقام سازمان ثبت احوال به گوش نمی رسد.
چرا زوجها طلاق میگیرند؟
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: نبود یا کمبود مهارت ارتباط موثر بین زوجین و عدم مهارت حل تعارض بین آنان، شایع ترین علل طلاق زوج ها است.
وی افزود: ارتباط موثر به آن معنا است که زن و شوهر باید شرایط یکدیگر را درک کنند و به یکدیگر احترام بگذارند، توهین نکنند، ارتباط بدون خشونت داشته باشند و محبت و مودت را در خانه ترویج دهند. اینها اصول پایه ای برای یک ارتباط موثر است.
بیشتر بخوانید:
راهاندازی و گسترش سامانه تخصصی ثبت الکترونیکی مداخله در طلاق
۵۵ درصد طلاقها در کشور به علت مصرف مواد مخدر است
اصلی ترین دلایل طلاق
بسیاری از افرادی که از همسرانشان جدا شده اند می گویند هرگز به صحبتهای همسر خود در هنگام دعوا و مشاجره گوش نمی کردند و اهمیت نمی دادند.
اگر چه هر اختلاف نظر و جدایی در رابطه عاطفی، شبیه به یکدیگر نیست و علل مخصوص به خود را دارد اما پس از انجام تحقیقات، کارشناسان رایج ترین علت های جدایی زوج ها را شناسایی کرده اند که در ادامه به آنها اشاره کرده ایم.
رایج ترین دلایل طلاق
شرایط مالی
شرایط مالی، رایج ترین علت دعوا میان زوجین است. طبق تحقیقات انجام شده، در دنیای مدرن نسبت به قبل، زن و مرد هر دو در پول در آوردن و خرج کردن آن دخیل اند، به همین علت درگیری های آنها در این مورد نیز بیشتر شده است.
طبیعی است که هر کدام از ما در خانواده ای با شرایط مالی مختلفی بزرگ شده ایم، بنابراین به وجود آمدن اختلاف نظر در این زمینه در زندگی مشترک، طبیعی است. اما این ماییم که باید آن را مدیریت کنیم. بهترین شیوه حل این اختلاف آن است که به صورت توافقی تنها یک نفر مدیریت این امر را به عهده بگیرد.
عدم صمیمیت
شاید شما پس از سالها زندگی مشترک در کنار همسرتان، احساس کنید که دیگر مانند قبل اشتیاق لازم را برای برقراری ارتباط با همسرتان ندارید و حتی گاهی تنهایی را ترجیح دهید. شاید فکر کنید که ساعات، روزها، ماهها و حتی سالهای زیادی را در کنار او سپری کرده اید و حال زمان آن است که کمی هم در تنهایی به سر برید. اما آیا واقعا تمام روزهایی که در کنار همسرتان بوده اید، با او ارتباطی موثر داشته اید؟ آیا به کیفیت رابطه تان فکر کرده اید یا تنها کمیت را در نظر گرفته اید؟
دلایل طلاق زوجین
اگر شما با وجود این که در کنار همسرتان هستید اما صمیمیت لازم را با او نداشته باشید، پس از مدتی احساس تنش و ناآرامی در کنار او خواهید داشت. بنابراین اگر می خواهید که رابطه بلند مدت تان به اینجا کشیده نشود، بهتر است که زاویه دیدتان نسبت به یک رابطه سالم و صمیمی را با شریک زندگی تان در میان بگذارید. به او بگویید که چه نوع رابطه ای ایده آل شماست؟ رابطه درست مانند یک گیاه است، به تغذیه و آب احتیاج دارد، پس از آن غافل نشوید.
تنها خوش گذراندن
مهم نیست که در چه مرحله ای از رابطه تان تان به سر می برید، شما باید به اندازه کافی برای شریک زندگی تان زمان بگذارید. لازم نیست که همیشه و در همه جا در کنار او باشید اما کیفیت زمان با هم بودن از اهمیت زیادی برخوردار است.
عدم گفتگو
بسیاری از زوج ها از این که نمی توانند با همسرشان ارتباطی موثر داشته باشند، می نالند. موضوعات مختلفی است که برخی از زوج ها از هم پنهان می کنند، زیرا نمی توانند به راحتی باهم صحبت کنند و ایده های ذهن شان را فاش کنند.
این مشکل می تواند در شرایط مختلفی، از موضوعات ساده مانند برنامه ریزی برای آخر هفته گرفته تا موضوعات پیچیده تر مانند تصمیم گیری در مورد آینده، باشد. زن و مرد در همه امور مانند فرزند، اموال، رابطه جنسی و... شریک زندگی هم هستند، بنابراین اگر نتوانند به راحتی با یکدیگر گفتگو کنند، در واقع در تمام جنبه های زندگی دچار سوتفاهم شده یا به مشکل بر می خورند که نتیجه ای جز جدایی نخواهد داشت.
درک نکردن احساسات
همانگونه که برقراری ارتباط یا شریک زندگی تان از اهمیت بالایی برخوردار است، درک کردن احساسات او نیز از لزومات یک رابطه است. آیا شما یا شریک زندگی تان به راحتی می توانید احساسات خود را با هم در میان بگذارید؟ اگر قادر به این کار نباشید، در واقع صمیمت بین تان را از میان برده اید.
اگر شما یا حتی طرف مقابل تان حس کنید که احساسات تان نادیده گرفته شده است، به مرور ترجیح می دهید که ارتباط کمتری با همسرتان داشته باشید و به سمت آنهایی که شما را درک می کنند، کشیده خواهید شد. پس سعی کنید که برای احساسات هم ارزش قائل شوید.
تقسیم نکردن وظایف
تقسیم وظایف برای همه زوج ها کار ساده ای نیست. این که چه کسی ظرف ها را بشوید، آشغال ها را دم در بگذارد یا رخت ها را در لباسشویی بیاندازد... شاید در کلام مسئله مهمی نباشد اما اگر به درستی انجام نگیرد، مشکلات بزرگی را به وجود خواهند آورد. حتی دوستان هم خانه هم ممکن است که با این مشکل مواجه شوند.
برای جلوگیری از این مشکل، بهتر است که فهرستی از وظایف هر فرد را تهیه و روی کاغذ بنویسید. اگر به هر دلیلی هر کدام از آنها انجام نشد، بهتر است که فرد دیگری را برای آن کار در نظر بگیرید. به عنوان مثال اگر نتوانستید خانه را تمییز کنید، هر چند وقت یک بار کارگری استخدام کنید تا این کار را برای شما انجام دهد. قدری پول خرج کردن به دعوا و جدایی، می ارزد.
خانواده و دوستان
زمانی که شما تنها زندگی می کنید، می توانید تصمیم بگیرید که چه کسی و در چه وقتی به خانه شما بیاید اما زمانی که زندگی مشترک تان آغاز می شود، دیگر شما به تنهایی تصمیم گیرنده نیستید. ممکن است شما بخواهید دوستان تان را به خانه دعوت کنید در حالی که همسرتان برنامه دیگری داشته باشد. در این شرایط، قبل از هر برنامه ریزی باید برنامه خود را با همسرتان هماهنگ کنید. به نیازها و خواسته های همسرتان احترام بگذارید و به حریم هم تجاوز نکنید تا حرمت های بین تان از میان نرود.
زمان های خواب متفاوت
اگر چه ممکن است که زمان خواب شما شب به شب با هم تفاوت داشته باشد اما تا حدودی می توانید آن را مشخص کنید. بعضی ها سحرخیزی را دوست دارند و برخی دیگر شب زنده داری را اما آیا می دانید که همین زمان خوابیدن ساده هم می تواند موجب دوری و یا بالعکس نزدیکی زوجین به هم شود؟ بنابراین تا جای ممکن سعی کنید که برنامه خواب تان را با برنامه خواب همسرتان تطبیق دهید. با این شیوه پس از مدتی خواهید دید که چه صمیمیتی میان شما برقرار خواهد شد.
مشکلات حل نشده
هر فردی ممکن است در زندگی اش از مشکلی که هنوز حل نشده، رنج ببرد. این مشکل می تواند مربوط به دوران قبل از آشنایی زوجین باشد یا حتی در حین رابطه با یکدیگر بوجود آید. آنچه اهمیت دارد زمان آن نیست بلکه برطرف کردن آن است. اگر شما نتوانید به کمک همسرتان مشکلی که از آن رنج می برید را حل کنید، نه تنها غم و غصه تان عمیق تر می شود بلکه به مرور زمان ثبات و اعتمادتان را نیز نسبت به طرف مقابل از دست خواهید داد.
رابطه زناشویی
بسیاری از زوج ها از رابطه زناشویی خود ناراضی هستند. این افراد اگر نارضایتی خود را بیان نکنند و آن را در دل خود چون یک راز نگه دارند، پس از مدتی دچار مشکلات بزرگ تری خواهند شد. در واقع رابطه جنسی یکی از مهمترین نیازهای هر زندگی مشترکی است که باید برآورده شود. بنابراین با خودتان صادق باشید، از همسرتان را نیز میزان رضایت اش از رابطه زناشویی را بپرسید، اگر نارضایتی وجود داشت، می توانید از یک مشاور کمک بگیرید و به سادگی آن را حل کنید.
بیشتر بخوانید:
طلاق والدین چه تاثیری بر روی کودکانشان دارد؟
ملاکهای انتخاب همسر در بین خانم ها
بررسی علل طلاق در سال های اول زندگی
رویای ازدواج
خاله بازی های بچگی یادتان می آید؟ چنانچه یکی از آن ها دختر بود و دیگری پسر، یکی زن می شد و آن یکی شوهر. اگر در طی بازی همه چیز آن طور پیش می رفت که هر کدام می خواستند که هیچ، در غیر این صورت بیان خواسته ها شروع می شد؛ زن به شوهر می گفت:«مثلا غذا رو خیلی دوست داشتی»، شوهر به زن می گفت:«مثلا من دیر کردم تو نگران شدی». خلاصه این که هر کدام از دیگری آن کسی را می ساخت که می خواست؛ بدون غر، بدون گله و بدون مقاومت؛ یکی زندگی به تمام معنا رویایی.
این آرامش رویایی که برای فضای کودکی بسیار مناسب و حتی الزامی است، اگر در سال های بعدی به تدریج به سمت واقعیت پرایش پیدا نکند، مخل آرامش آتی فرد خواهد شد؛ اتفاقی که متاسفانه در سال های اخیر به دلایل متعدد برای بسیاری از جوانان افتاده است. گواه آن هم آمار سرسام آور طلاق سال اولی هاست که به وضوح جای سیلی واقعیت را بر چهره ناپخته ازدواج نشان می دهد.
وقتی به دل مطالعات و تحقیقات در این زمینه می رویم، قبل از آن که عرق بر جبینمان بنشیند، دستمان می آید که اغلب این افراد نه به دنبال زندگی مشترک، بلکه به جست و جوی رویاهایشان وارد ازدواج شده اند و وقتی با واقعیت مواجه شده اند، نتوانسته اند فاصله بین رویا و واقعیت را تحمل کنند و در نتیجه با اذعان به این که «اونی که می خواستم نیست» اقدام به طلاق کرده اند.
آمادگی ازدواج نداشتن
نظریه پردازان روان شناسی رشد، معتقدند ما زمانی می توانیم وارد مراحل بعدی رشد روانی بشویم که مراحل قبلی را با موفقیت پشت سر گذاشته باشیم. به بیان دیگر اگر مرحله قبلی را صحیح و کامل طی نکرده باشیم، به خاطر ناکافی بودن مهارت های مان، فرصت های موجود در مرحله بعدی را خواهیم سوزاند.
حکایت رابطه روان شناسی فرد در دوران مجردی با طلاق زودهنگام هم این است. وقتی فرد در دوران قبل از ازدواج، بلوغ کافی را پیدا نکرده باشد و فرصت هایی را که می بایست صرف آگاهی از واقعیت ها و کسب مهارت های اساسی برای کنار آمدن با آن ها می کرد، خرج سیر و سفر در رویاپردازی های ارادی یا القایی خود درباره ازدواج و زندگی مشترک کرده باشد، به دلیل عدم آمادگی کافی برای دور شدن از رویا و ورود به مرحله جدیدی از رشد در جهان واقعی با اولین تلنگر جا می زند.
در این حالت بهترین راه برای دور ماندن از اضطراب انداختن تقصیر این ناکامی به گردن طرف مقابل است؛ آن هم با جمله ای با بسته بندی شیک و امروزی:«اونی که می خواستم نیست». این جمله که به طور مشخص به ریشه های قبل از ازدواج طلاق اشاره دارد، دربردارنده نقصان هایی است که عمدتا متوجه خود فرد گوینده آن است.
چند دلیل برای اینکه ما در سال اول زندگی از متاهل بودنمان پشیمان می شویم؟
چون به سوال «من کیستم؟» جواب نداده ام
اولین عامل خطرساز طلاق زودهنگام که ریشه در دوران قبل از ازدواج دارد، نرسیدن به جمع بندی از کیستی خود و همچنین انتظارات خود از جنبه های مختلف زندگی، به خصوص ازدواج، همسر و زندگی مشترک است.
کسی که تکلیفش با هویتش مشخص نیست مثل مرغ سرکنده مدام این طرف و آن طرف می رود، این شاخه و آن شاخه می کند، امروز عاشق می شود و فردا فارغ، الان تصمیم می گیرد و یک ساعت دیگر پشیمان می شود. خلاصه این که آمادگی ورود به رابطه بلندمدت زناشویی را ندارد و اگر هم بر حسب تصادف یا بی ملاحظی طرف مقابل وارد آن شد، بیش از چند ماه تاب ادامه آن را نخواهد داشت.
چون تقابل نگرش ها را دست کم گرفتم
عامل خطرساز دیگر، بی توجهی به نگرش های متفاوتی است که از دوران های قبلی در مورد زندگی مشترک، همسر و تشکیل خانواده در هر فرد ایجاد شده اند.
نگرش ها یک بعد شناختی دارند یعنی همان فکری که ما درباره چیزی می کنیم، یک بعد عاطفی دارند یعنی احساسی که نسبت به آن چیز داریم و به نوعی چاشنی تقویتی فکرمان به حساب می آید. بعد دیگر نگرش هم این است که ما دوست داریم براساس آن چه که فکر و احساس می کنیم، دست به رفتار بزنیم.
به دلیل همین ویژگی هاست که اکثر اوقات نگرش های ما برای طولانی مدت ثابت باقی می مانند و در برابر تغییر مقاومت می کنند. این مقدمه را گفتم که به این جا برسم:نگرشی که فرد در دوران قبل از ازدواج نسبت به زندگی دارد، با ازدواج کردن چرخش صد و هشتاد درجه ای پیدا نخواهد کرد. کسانی که در دوران مجردی به این نکته توجه نمی کنند، خیلی زود قافیه را به تفاوت ها خواهند باخت و تسلیم جدایی خواهند شد.
چون به «انگیزه» اهمیت زیادی ندادم
انگیزه هم می تواند به خاطر اهمیتش به عنوان یک عامل مستقل مورد بررسی قرار بگیرد و هم به عنوان زیرمجموعه ای از عامل هویت. ارائه یک پاسخ غیرمنطقی و غیرکافی در دوران تجرد به این سوال که «چرا می خواهم ازدواج کنم؟» زمینه ساز مهمی برای از هم پاشیدگی زودهنگام زندگی مشترک خواهدبود.
همان طور که می دانید انگیزه، موتور محرک رفتار است و اگر انگیز یک رفتار غلط باشد، ولو این که آن رفتار عیبی هم نداشته باشد، فرجام خوبی حاصل نخواهد شد. برای مثال فرد مجردی که به انگیزه خلاصی از قیل و قال های خانه پدری ازدواج می کند، بعد از ازدواج و مواجهه با اولین مشکل دوباره خودش را گرفتار جنجال های گذشته می بیند و برای فرار از آن مهیا می شود.
دیگر انگیزه های غلط ازدواج مانند ازدواج به خاطر نیاز جنسی، جبران ناکامی های عاطفی گذشته، خسته شدن از مجرد بودن، تسلیم شدن به فشارهای محیطی، تحت تاثیر علاقه یک طرفه فرد مقابل قرار گرفتن و ترس از افزایش سن و پیدا نکردن فردی دیگر نیز می توانند به طلاق در سال اول منجر شوند.
چون مهارت های زندگی را بلد نبودم
قدیم به پدر و مادر هر جوانی که یک جای کارش می لنگید، می گفتند اسباب ازدواجش را فراهم کن، درست می شود. به خاطر نگرش های خاص آن زمان نسبت به طلاق، طلاقی هم اتفاق نمی افتاد و همسر این جوان به هر مصیبتی بود عمرش را با او سر می کرد. آن موقع ها طلاق عاطفی هم یا مطرح نبود یا مثل حالا خیلی مهم به حساب نمی آمد.
مخلص کلام این که آن موقع کافی نبودن آموخته های فرد از مهارت های زندگی، دست کم به شکل ظاهری خانواده لطمه ای نمی زد؛ اما در زمانه فعلی که تابوی طلاق تا حد زیادی شکسته شده و اکثر زوج ها به صورت توافقی اقدام به آن می کنند، نداشتن پشتوانه مهارتی کافی برای ورود به زندگی به یک دلیل مهم برای جدایی های زودهنگام تبدیل شده است.
از آن جا که کاربردی شدن این مهارت ها نیازمند زمان و ممارست است و زن و شوهرهای امروزی آن قدر حوصله ندارند که تا یادگیری طرف مقابل صبر کنند، لازم است افراد در دوران مجردی این مهارت ها را یاد بگیرند که اگر چنین نباشد خیلی زود کار به جدایی خواهد انجامید.
گفت و گو، گوش کردن، همدلی، صبر، گذشت، تاب آوری، مسئولیت پذیری و تعهد و مدیریت هیجان ها به خصوص خشم از جمله مهارت هایی هستند که نیاموختن آن ها در دوران مجردی، احتمال طلاق در سال اول را افزایش خواهد داد.
از ابتدای ازدواج باید به چه نکاتی توجه کنیم تا بتوانیم از طلاق پیشگیری کنیم؟
- اول باید هنگام انتخاب فردی را انتخاب کنید که هم کفو شما باشد تا پس از سپری شدن ایام پرهیجان ابتدای زندگی، ناچار به تحمل همسرتان نشده و در ضمن گرفتار طلاق عاطفی نشوید. لازم است همسرتان را از فردی که در طبقه اجتماعی، مالی و فرهنگی خودتان است، انتخاب کنید. نه بالاتر و نه پایین تر. نکته بعدی این است که سعی کنید عشق به همسرتان را حفظ کنید.
از اختلافات و ناراحتی های کوچک چشم پوشی کنید، هرگونه به یکدیگر توهین نکنید، هرگز با صدای بلند با هم صحبت نکنید، به هم وفادار بمانید تا عشق و حرمتی که باید میانتان حاکم باشد، حفظ شود. به این ترتیب کارتان به جایی نمی رسد که ناچار شوید یکدیگر را تحمل کنید و گرفتار طلاق عاطفی شوید. زن باید به وظایف زنانه و مرد نیز به وظایف مردانه خود عمل کند. زن باید زنانگی داشته باشد و مرد هم مردانگی تا جذابیت خود را برای یکدیگر از دست ندهند.
آیا می توانیم در برخی از رفتارهای شخصی که علاقه مند به ازدواج به او هستیم، تغییراتی ایجاد کنیم و آیا مشاور در این زمینه می تواند به ما کمک کند؟
- اصولا کار مشاور تغییر نیست، بلکه تحقیق است. هرکس با همان ویژگی هایی که دارد، خوب است و به خاطر همان ویژگی هایش انتخاب می شود. اینکه بخواهیم کسی را انتخاب کنیم و فکر کنیم که بعدها می توانیم او را تغییر دهیم و مشکلاتش را رفع کنیم. اشتباه است، بسیارند افرادی که با یک معتاد تنها به دلیل عشقی که به او داشته اند، ازدواج کرده اند و فکر می کردند با عشقی که به او دارند، او را تغییر می دهند و به او کمک می کنند تا اعتیادش را ترک کند؛ اما نه تنها موفق به این کار نشدند، بلکه خودشان نیز در دام اعتیاد افتادند. اگر کسی بخواهد تغییر کند، منتظر نمی ماند تا کسی او را تغییر دهد؛ بلکه خودش، خودش را تغییر می دهد، هرگز درصدد تغییر کسی برنیایید، مگر اینکه او خودش بخواهد.
بادوامترین ازدواجها در چه مقطع سنی است؟
بررسی آمارهای ازدواج و طلاق نشان میدهد که ازدواجهای زیر ۲۰ سال بادوامترین پیوند زناشویی است؛ در حالی که هرچه سن ازدواج بیشتر میشود درصد طلاق نیز بیشتر میشود.