امید نمازی مهمان خبرورزشی بود. او برایمان ناگفته های بسیاری از تیم ملی تعریف کرد که در نوع خود جالب توجه بود. از ماجرای خداحافظی رحمتی بگیرید تا هادی عقیلی و بعد خروج عجیب فرهاد مجیدی از اردوی تیم ملی. نمازی که به تازگی از ذوبآهن جدا شده، درباره اتفاقات این باشگاه و به ویژه مشکلاتش با محسن مسلمان مسائلی را بازگو کرد.
به من گفتند ما دستیار اول و دوم هستیم، تو دستیار سوم
کارلوس کیروش خیلی سختگیر بود. ما دو تا هیچ وقت اختلاف نظر نداشتیم. رابطه ما خیلی نزدیک بود. من سه سال و نیم با کیروش کار کردم و به جرأت میگویم در سه سال و سه ماهش خیلی نزدیک بودیم. او از نظر فنی سؤالات زیادی از من میپرسید. به هیچ جلسهای در فدراسیون بدون من نمیرفت. در تمرینات هم من بودم که نکات فنی را به بچهها منتقل میکردم. همیشه کنار زمین به او کمک میکردم. فکر میکنم همین نزدیکی من و کیروش باعث شد تا حس حسادتی پیش بعضیها ایجاد شود. یادم هست کارلوس کیروش به تایلند رفته بود. سیموئز و گاسپار من را به اتاقشان بردند. خیلی گلایه کردند که تو ما را حذف کردهای. کیروش به تو خیلی دور داده است. احساس میکنیم در تیم ملی هیچ کاره هستیم. گفتم این تقصیر من نیست. خود اوست که به من مسئولیت داده. گفتم اگر او از شما استفاده نمیکند به خودش بگویید. قشنگ یادم هست سیموئز رو به من گفت یادت نرود من دستیار اول هستم و گاسپار دستیار دوم و تو به عنوان دستیار ایرانی نفر سوم هستی. من گفتم چنین فکری نمیکنم و آمدهام تا به تیم ملی کمک کنم.
احساس بیگانگی کردم و رفتم
ماجرای این جلسه را وقتی به کارلوس کیروش گفتم که داشتم تیم ملی را ترک میکردم. او اصلاً خبر نداشت. من کلاً احساس کرده بودم یک ذره اعتماد کیروش نسبت به من کم شده. قبلش هر جا میرفت از من استفاده میکرد ولی بعد تصمیم گرفته بود آرین قاسمی را یک جاهایی همراه خودش ببرد. در صورتی که او همیشه در کنفرانسها کنارش بود. راستش من احساس کردم اهمیتم در تیم ملی کم شده است. از آن طرف یکی، دو پیشنهاد از آمریکا شده بود. من احساس بیگانگی میکردم و این بود که پیشنهادم از آمریکا را قبول کردم. از طرفی هم از فدراسیون فوتبال پولم را نگرفته بودم.
کار بروس بود
آن موقع یک نفر در تیم ملی بود که مردم او را نمیشناسند. شاید خیلیها نشناسند. اسم او بروس بود. یکسری حرفها پشت من و بعدها جواد نکونام زد تا نگرش کیروش را نسبت به ماها که نزدیکش هستیم عوض کند. کلاً میخواست خودش را به کیروش نزدیک کند و باعث شد تا به رابطه من و کارلوس ضربه بزند. من روزی که میخواستم بروم به کیروش ایمیل زدم که میخواهم بروم. به من گفت اگر جرأت داری بیا فیس تو فیس بگو. رفتم و رودررو با هم جلسه داشتیم. میخواست رأی من را بزند تا بمانم. او آخر جلسه به من گفت اگر تصمیم گرفتی بروی من دیگر نسبت به تو حس وفاداری ندارم و اگر چیزی گفتم بدان به خاطر این تصمیم تو بود. بعد هم آن مصاحبه را کرد و گفت کار امید را عباسآقا هم در تیم ملی انجام میدهد. کیروش اعتقاد داشت من دستش را خالی گذاشتم. راستش روز بعد از آن جلسه از ایران رفتم و در استانبول برای کیروش یک ویدئو فرستادم و گفتم تصمیم گرفتم بروم.
دروغ گفته بود
متأسفانه این آقای بروس یکسری دروغها هم درباره من به گاسپار گفته بود. بعدها وقتی در آمریکا دن را دیدم گفت بیا با هم ناهار بخوریم. آنجا بود که فهمیدم او چه چیزهایی پشت من گفته است.
دیگر راضی به کار نبودم
من در ماجرای جداییام به کیروش حق میدهم که ناراحت باشد ولی به هر حال جوی ایجاد شده بود که من خودم هم دیگر راضی به کار نبودم. وگرنه کدام مربی سه ماه قبل از جام جهانی دوست دارد از تیمی که صعود کرده جدا شود؟ او از ناراحتی آن مصاحبه را درباره من کرد. خب حق میدهم ولی بالاخره ناراحتی اش را اینطور بروز داد.
ماجرای آن حادثه تروریستی
شب شکست مقابل لبنان؟ یادم نمیآید اتفاق خاصی رخ داده باشد. آن روز برای او خیلی بد بود. گلرشان چه توپهایی گرفت. هوا گرم بود. صبح آن روز هم یک حادثه تروریستی رخ داد که واقعاً کیروش را شوکه کرده بود. نه اینکه بگوید بازی را لغو کنند، ولی کلاً نگران روحیه بچهها بود. خیلی روز بدی بود...
به آندو گفت از ترکیب میکشمت بیرون
یکی از شبهای بد ما در تیم ملی، شب باخت به ازبکستان بود. ما یک دوربین مداربسته در رختکن بسته بودیم تا با کیروش قبل و بین دو نیمه ارتباط داشته باشیم. او هم در یک اتاقک بود. وقتی به رختکن رفتیم و تصویر او آمد واقعاً برافروخته و عصبانی بود. یادم هست خیلی محکم با آندو حرف زد. او عادت داشت بدون توپ از وسط به عمق زمین حریف میرفت. یادم هست کیروش گفت تو باید وسط زمین بمانی. گفت اگر این کار را نکنی از ترکیب میکشمت بیرون. به خلعتبری هم با عصبانیت چیزهایی گفت. خیلی عصبانی بود. بعد هم که گل را در نیمه دوم خوردیم و بقیه اش را میدانید.
کیروش گفت رحمتی را ببین
جریان مهدی رحمتی و خداحافظی اش از تیم ملی را میخواهم بازگو کنم. آن شب بعد از بازی ما به هتل رفتیم تا شام بخوریم و برویم خانه. ما در رستوران نشسته بودیم که یک نفر لپتاپ آورد و هایلایت گل را برای کیروش گذاشت. او چند بار نگاه کرد و گفت: «مهدی رحمتی را ببین. نگاه کن چهکار میکند.» با همین صحبت یک جورهایی رحمتی را مقصر گل دانست. رحمتی کلاً یک مقدار حساس بود. نمیدانم چطور ولی این حرف کیروش به گوش مهدی رحمتی رسید. مهدی هم گفته بود من موقتاً از تیم ملی خداحافظی میکنم. کیروش هم ۳۵ سال در فوتبال است و این چیزها را زیاد دیده است. منظور رحمتی را فهمید و گفت اگر میخواهی موقت بروی، کلاً برو. بعد هم رحمتی مصاحبه کرد و گفت کیروش نفر دومی خوبی بوده و کیروش بیشتر از دست او عصبانی شد.
نمازی: به کارلوس التماس کردیم رحمتی را ببخش
رحمتی گفت عذرخواهی میکند و نکرد
یادم هست که مهدی رحمتی باید به برنامه ۹۰ میرفت. ما به کیروش التماس کردیم که مهدی را ببخش. به هر حال او بهترین گلر ایران است. کیروش گفت همانطور که جلوی دوربین تلویزیون گفته من نفر دوم هستم، الان هم این فرصت را دارد در برنامه ۹۰ از من عذرخواهی کند تا تصمیمم را برگردانم. ما همان شب با عادل و مهدی رحمتی حرف زدیم. به عادل گفتیم مسئله را به این سمت بکشاند که مهدی نمیخواهی عذرخواهی کنی؟ رحمتی با اینکه گفته بود باشه من عذرخواهی میکنم ولی هیچ وقت مستقیماً این کار را نکرد. او گفت از مردم ایران عذرخواهی میکنم. کیروش هم پای ۹۰ نشسته بود و حرفهایش را میشنید. خبری از عذرخواهی نبود و کیروش هم دیگر مهدی را دعوت نکرد.
رحمتی و کیروش در شهرک غرب همدیگر را دیدند
بعد از تمام این ماجراها کارلوس کیروش و مهدی رحمتی همدیگر را دیده بودند. آنها در شهرک غرب در یک ساختمان زندگی میکردند. اتفاقاً وقتی یکدیگر را دیدند خیلی خوش و بش گرمی کردند. کیروش هم به او گفته بود درهای تیم ملی به رویت باز است. باید ببینم چه فرصتی میشود که برگردی. ولی کیروش همیشه وقتی تصمیمی میگیرد روی آن تصمیم میایستد.
تا جلسه تمام شود عقیلی رفته بود
ماجرای خداحافظی هادی عقیلی از تیم ملی... او شاکی بود که در ترکیب نیست. یادم هست که روز بازی با ازبکستان (دیداری که ایران در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۴ با گل خلعتبری آن را برد) ما تمرین کوچکی داشتیم. هادی یکدفعه در سالن، سرش را انداخت پایین و رفت. کیروش متوجه شد. به سرپرست گفت به او زنگ بزن بگو بیاید پایین. سرپرست زنگ زد و هادی گفت زیر دوشم. کیروش گفته بود از زیر دوش میآیی پایین. هادی آمد. گفت من ناراحتم. اینهمه سال در تیم ملی فیکس بودم اگر قرار باشد در ترکیب نباشم ترجیح میدهم نیایم. هادی دقیقاً گفت ترجیح میدهم راننده باشم تا اینکه کمکراننده باشم. کیروش گفت این حرفت را در نظر میگیرم ولی امروز بازی نمیکنی. این وسط یک اتفاق خیلی جالب هم افتاد که بعداً دردسر شد. هادی رفته بود قطر بازی میکرد. یادم هست کیروش کلاً روی منتظری و سیدجلال نظر داشت. فکر کنم پژمان مصدوم شده بود. بارت و گاسپار به هادی زنگ زده بودند که به احتمال زیاد برای اردوی جدید تیم ملی میآیی. برای عقیلی بلیت هم گرفتند و او آمده بود تهران. ما همیشه شب اعلام لیست، جلسه میگذاشتیم و به جمعبندی میرسیدیم؛ البته کیروش در نهایت تصمیم میگرفت. آن شب خانه گاسپار بودیم. کیروش گفت خب هادی عقیلی که نیست. یکدفعه صورت گاسپار و بارت سرخ شد. کیروش گفت چه اتفاقی افتاده؟ گفتند ما با عقیلی حریف زدیم و الان آمده ایران. کیروش بدجور عصبانی شد. میخواست هر دوی آنها را از تیم ملی اخراج کند. چون هادی آمده بود و دیگر نمیشد کاری کرد. انصافاً هادی در یک هفته با تیم ملی خیلی خوب تمرین کرد و انتظار داشت در ترکیب باشد. دو روز قبل از بازی برگشت مقابل لبنان به من گفت فکر کنم در ترکیب نیستم. اگر نیستم میروم. به او گفتم نمیدانم، فعلاً جایی نرو تا ما به جلسه فنی برویم. گفت باشه آخر جلسه تماس میگیرم. جلسه تمام شد، هادی رفته بود! یکی از نگهبانهای هتل گفت به کیروش گفتم هادی رفته. گفت برو اتاقش را ببین. دیدم نیست. این شد که هادی عقیلی کلاً از تیم ملی رفت.
ترابیان و کیروش سر مجیدی کلکل داشتند
درباره رفتن فرهاد مجیدی از هتل تیم ملی... یادم هست با بحرین بازی کردیم. بعد به تهران برگشتیم. فرهاد به عباس ترابیان گفته بود وقت دندانپزشکی دارد و نمیتواند منتظر پایان جلسه کیروش باشد. ترابیان هم اجازه داده بود برود. بعد که کیروش آمد و فهمید، به ترابیان گفت کی اجازه داد او برود؟ نباید میگذاشتی. خلاصه آنها با هم یک کلکلی هم داشتند.
لیلی نظرش را گفته
ببینید نظرات خانم لیلی اوتادی (خواهر همسرش) نظرات شخصی خود اوست. من لیلی را خیلی کم میبینم. وقتی هم میبینیم زیاد درباره فوتبال حرف نمیزنیم. در این مدت هم زیاد درباره فوتبال حرف نزدهایم. بنابراین او نظر خودش را گفته و طبیعتاً ربطی به من ندارد. حالا بعضیها فکر کردند من گفتهام این حرفها را درباره کیروش بزند.
نگاه او به ایرانیها از بالا به پایین نیست
دید کیروش به ایرانیها از بالا به پایین نیست بلکه دید او نسبت به فوتبال ایران از بالا به پایین است که منطقی است. بالاخره او سابقه مربیگری در منچستر، رئال، تیم ملی پرتغال و... را دارد. در تیمهای بزرگی مربیگری کرده است. مطمئناً وقتی میآید دنبال استانداردها در آن حد است.
سه، چهار هفته قبلش میدانستم منصوریان میآید
تنها منصوریان نبود که برای حضور در ذوبآهن لابی کرده بود. اعضای هیئتمدیره هم هر کدام گزینههای خود را داشتند. من قرار بود یکسال قبل سرمربی ذوبآهن شوم ولی میدانم همان موقع اختلاف نظر داشتند. هرکس در هیئتمدیره لابی اش را کرده بود. من سه، چهار هفته پیش از جدا شدنم میدانستم چند مربی تماس گرفتند صحبت کردند. من حتی باخبر شده بودم منصوریان جانشینم شده است. سرپرست تیم سه، چهار هفته قبلش به من گفت منصوریان میآید.
مسلمان راه میرفت!
من خودم گفتم محسن مسلمان جذب تیم شود. وقتی با او توافق کردیم بعضی از دوستانم گفتند مسلمان قبلاً با برانکو، اسکوچیچ و مربیان دیگر به مشکل خورده است. یک مقدار شک کردم ولی کار از کار گذشته بود. بعد از مدت کوتاهی به این نتیجه رسیدم مسلمان اصلاً تلاش نمیکند. فکر کنم سه، چهار هفته اول لیگ برتر بود. به جایی رسیدیم که به آذری گفتم نیمفصل او را برای فروش بگذاریم. آذری گفت نه محسن سرمایه باشگاه است. گفتم او را نمیخواهم. گفت ایرادی ندارد، استفاده نکن ولی در تیم باشد. گفتم مشکل ایجاد میشود، چون مسلمان انتظار دارد در ترکیب باشد. در یکی از جلسات تمرینی او را در ترکیب اصلی نگذاشتم و کل بازی راه میرفت. من داور بودم حتی بغل دست من میایستاد و راه نمیرفت. بعد که تمرین تمام شد از وحید رضایی پرسید تمام است؟ او هم گفت بله و همان لحظه از محل تمرین رفت. ساکش را جمع کرد و به تهران برگشت. آذری به من گفت تو اجازه دادی؟ گفتم نه. تأکید کرد او را به کمیته انضباطی میفرستد. من دیگر دوست نداشتم او باشد. برای یک سفر به دبی رفته بودم. از آنجا با آذری حرف زدم و گفت محسن به تمرین برنمیگردد مگر اینکه با شما جلسه بگذارد. ۵ دقیقه دیر به محل تمرین رسیدم و دیدم محسن وسط سالن دارد وزنه میزند. یعنی به تیم برگشته بود. من هم مخالفتی نکردم و بعد هم آن اتفاقات بعدی افتاد. آمار محسن همین حالا در گوشی من است. روزی نبود که میزان دوندگی او از یک نفر در تیم بیشتر باشد.