بهروز رهبری فر طی روزهای اخیر تیتر یکی از رسانههای مختلف بوده است. از زمانی که اسم شرکت پیشکسوتان مطرح شد که تمایل به خرید باشگاه پرسپولیس دارد دو مصاحبه جنجالی بهروز رهبری فر شرایط متفاوتی را به وجود آورد. او در مصاحبهای که طی دو روز گذشته انجام داد مدیریت علی پروین را در زمان استیل آذین و پرسپولیس به عنوان نقاط منفی کارنامه سلطان مطرح و سپس زوایای تازهای را درباره یکی از جنجالیترین اتفاقات این باشگاه افشا کرد. ماجرای انتقال مهدی هاشمی نسب به استقلال که حالا رهبری فر معتقد است که این کار علی پروین بوده چرا که دوست نداشته هاشمی نسب محبوبیتی اندازه او به دست بیاورد. با بهروز رهبری فر درباره اتفاقات و مصاحبههای اخیرش صحبت کردیم. جنجالهای مدافع متعصب سالهای قبل ادامه دارد.
این بود شرکت پیشکسوتان؟!
لازم است یک توضیحی بدهم. اولا فلسفه تاسیس شرکت پیشکسوتان پرسپولیس چندسالی بود از زمان رویانیان وجود داشت، ولی هر بار بنا به دلایلی به تعویق افتاد. تا اینکه از حدود یکسال پیش این داستان جدی شد. ثانیا هدف از تشکیل این شرکت به نظر من استفاده بهینه از نام و اعتبار پیشکسوتان پرسپولیس در ادوار مختلف در زمینههای اقتصادی و در جهت ایجاد درآمد زایی برای شرکت بود که قرار بود از سود حاصله هم سود سهام به اعضا پرداخت بشود، هم صندوقی جانبی تشکیل بشود که در مواقع ضروری و با تشخیص هیئت مدیره اگر بعضی اعضا احتیاج به کمکهای فورسماژور داشتند این کمکها به آنها بشود. در واقع قرار شد این شرکت آینده اقتصادی پیرمردهای خاک خورده پرسپولیس رو تامین کند. ثالثا بنا شد با رای گیری اعضای هیات مدیره انتخاب شوند که هم از میان فوتبالیستها هم اعضا قدرتمند سیاسی و اقتصادی در آن باشند. رابعا به نظر من قرار بود این شرکت سهامی باشد و هرکدام از پیشکسوتان بر اساس قدمت و تعداد سالهای بازی و افتخاراتی که برای باشگاه آفریدند و بر اساس اعتبار و نامی که بعنوان برند دارند و میزان تاثیر گذاریشان به همان نسبت دارای سهام بشوند و این تقسیم بندی هم با کمک آقای پروین و بزرگان و در یک چارت مشخصی انجام گردد. چون قطعا تاثیر گذاری مجتبی محرمی بسیار بیشتر از بازیکنانی هست که شاید در مجموع نیم فصل هم در این باشگاه سابقه ندارند و نمیشود همه رو به یک چشم نگاه کرد. خامسا قرار این بود وقتی همراه اول بعنوان اسپانسر سالیانه مبالغ میلیاردی به حساب این شرکت واریز میکند این سرمایه توسط هیات مدیره در بخشهای اقتصادی جذب گردد و به تناسب از تک تک بچهها وظایف اجرایی خواسته شود تا هم آنها فعال شوند هم انرژی مثبتی در کل مجموعه تزریق گردد و همه برای بهبود شرایط تلاش مضاعفی داشته باشند. در نهایت قرار بود این فعالیتهای اقتصادی در سالهای آتی منجر با ایجاد یک مجموعه اقتصادی درخور نام پیشکسوتان تیم بزرگ پرسپولیس گردد. در کنار این فعالیتها هم زمین تمرین مناسب و امکاناتی فراهم گردد که پیشکسوتان هفتهای یکی دوبار دور هم جمع بشوند و دیداری تازه و بهم نزدیکتر شوند و از احوالات و مشکلات هم باخبر باشند و عرقی هم درآورند. یک تصمیم بسیار خوب و آینده دار که مورد وثوق همه پیشکسوتان واقع گردید، اما اشکال از کجا شروع شد؟
١-با تشکیل هیئت مدیره وانتخاب اسپانسر و تزریق اولین پول دوباره کلیه اهداف اصلی از یادها رفت و برگشتیم به همون سبک و سیاق دهه شصت و اداره تیم در صندوق عقب ماشین سلطان.
٢-انگاری تمام هدف تشکیل این شرکت شده تیم داری یک مشت پیرمرد که بایستی سر موقع در تمرین با پای شکسته و لگن در رفته و قلب عمل کرده حاضر شوند و اگر غیبت کنند جریمه خواهند شد.
٣-هجوم پنجاه پیشکسوت از سی و پنج ساله تا هشتاد ساله داخل یک زمین و کلی برخورد و درگیری و دلخوری و دعوا مرافه برای بازی کردن و نشستن پیرمردهای تن خسته دور زمین در سرما آنهم به زور...
٤-تعیین حقوق ماهیانه حداکثر یک میلیون تومان آنهم به شرط حضور مستمر و با حضور و غیاب که سراسر توهین آمیز هست.
از خجالتم در آمدند
اینجا بود که من چندتا انتقاد یا سوال منطقی از علی آقا داشتم که گویی بجای جواب دادن منطقی به بعضی از قلدرانشون دستور دادند در جراید از خجالت من دربیایند.
اولا آقای پروین کجا قرار بود شما در امور مالی این شرکت دخالت که نه تصمیم گیر اول و آخر باشید؟ ثانیا کجای اساسنامه این شرکت آمده بود که حساب و کتاب پول میلیاردی مشخص نباشد و شما تعیین کننده دریافتی افراد باشید ثالثا:آیا اهداف اقتصادی بلند مدت توسط شما دوباره شد همان سیاست همه برای یکنفر و حق همه هم در صورت تقاضا از آن…
پروین هنوز هم اسطوره من است
علی پروین اسطوره من و همه پرسپولیسی هاا ست و در این شکی نیست. اما آدم هم جایزالخطاست. من با چیزهایی که به چشمم دیدم علی آقا در حق مهدی (هاشمی نسب) بد کرد. حداقل بد هم نکرده باشه پدری نکرد. شاید الان بود هرگز علی آقا اینجوری راضی به نابود کردن مهدی نمیشد. شاید مهدی در اردو یک شوخی بد با کماسی کرد. اما همه ما که زندگی اردویی داشتیم میدانیم از این اتفاقات میافتد. اما این بهانه کوچک نبایستی دلیلی بر بیرون کردن مهدی میشد. هزارتا از این بدتر را خود من و احمد (عابدزاده) و مجتبی (محرمی) و بقیه داشتیم، چطور قرعه به نام مهدی افتاد که با او سخترین برخورد شود. من دلیل آن شعارها و شعرهارا میدانم که هوادارها سر تمرین برای مهدی میخواندند و مهدی داشت وارد حریم سلطان میشد و این جور در نمیآمد. برای همین مهدی باید از پرسپولیس میرفت. جوری هم میرفت که هیچ نام نیکی از او باقی نمیماند. این برای بازیکنی که چهارتا دربی پشت هم گل زده بود فقط در یک صورت اتفاق میافتاد و آن رفتن به استقلال بود. همه چیز برنامه ریزی شده بود. مهدی هم که یه بچه جنوبی کله شق بی محابا... و این شد که افتاد در جریانی که بیست سال بی خود و بی جهت فحش شنید. تخریب شد. در خلوت گریه کرد و شکایت به خدایی برد که من میدانم بدجوری به او اعتقاد دارد. بقیه مطالب رو گفتم و این پرونده رو همینجا میبندم.
خدانکند قند سلطان بالا برود
خدا نکند یک وقت حرفهای من شاگرد قند استادم را بالا ببرد (اشاره به مصاحبه اش با روزنامه گل که گفته بود دیگر برای پروین گل نمیبرد، چون میداند او دیابت دارد) علی آقا من را میشناسد. طرفداری من از سلطان مثل ضیا عربشاهی نیست که چشم ندارد سلطان را ببیند و توی رویش مجیزش را میگوید. من دلم میسوزد. وقتی میبینم در کنار علی آقا به جای اینکه چهارتا مشاور اقتصادی آدم حسابی باشد که به کار خودش و شرکت بیاد، آدم کلاهبرداری پرسه میزند که ده سال پیش کل زندگی من و زن و بچه ام رو دزدید و برد و من را به خاک سیاه نشاند. به این خاطر است که داغ میکنم. به او میگویم: «سلطان این مرتیکه دزده، کلاهبرداره این سندش این مدرکش...» حالا این میخواهد برت شرکت پیشکسوتان درآمدزایی کند؟ به حرفم توجه نمیکند. چون آن مرتیکه فامیل دورش شده، اما برای من مهم نیست و حرفم را میزنم. شاید الان از دستم ناراحت بشود، اما این حرف دل نود درصد بچه هاست. منتهی اونها گرفتارند. درگیر مشکلات خودشان هستند. حوصله درگیری بیشتررا ندارند. خودشان را میکشند کنار تا بهروز حرفها را بزند. با افتخار میگویم. کاری هم به چندتا بادمجان دور قابچین ندارم. هما نهایی که دشمن واقعی سلطان هستند، اما وحود ندارند دشمنی شان را علنی کنند.. کارنامه، مصاحبهها و احکام آنها مشخص است. من حرف ها، گلایهها و انتقاداتم از روی ارادت و عشقم به پرسپولیس و پروین است، اما من یاد نگرفتم نقش سمبل خان را برای سلطان بازی کنم.
گفته اند بهروز هرروز به سرتمرین پیشکسوتان میرفته است، اما من در مجموع سه بار سر تمرین رفتم و وقتی آن آدم کلاهبردار را کنار علی آقا دیدم دیگر پایم را آنجا نگذاشتم. دیگر هم نمیروم تا شرایط شفاف نشود. ترجیح میدهم اگر کمکی از دستم بر میآید در بخش تبلیغاتی یا بازاریابی و اقتصادی برای شرکت بر اساس اصول و فلسفه ایجاد و تاسیس شرکت انجام بدهم. فعلا هم رباط پایم مشکل دارد و دلم برای بچهها تنگ شد میروم و حتما میبینمشان. خدا را شکر بازیکنانی که ده دقیقه هم در ترکیب پرسپولیس بازی نکردند و پولشان را جای دیگری در آوردند الان مرتب سر تمرین میروند.
حق مجتبی محرمی این نیست
شنیده ام مجتبی (محرمی) چند روزی است سر تمرین نمیرود. برای بازی هم به احترام مردم رفته بوده که ظاهرا یکی از همین قلچماقها به او توهین کرده و او هم با آنها درگیر شده است. آیا آقای شیرینی، آقای نبی و بقیه اعضا هیات مدیره در این چند روز پرسیدید چرا مجتبی سر تمرین نمیآید. شاید مشکلی برایش پیش آمده، شاید دلش شکسته، شاید افسرده شده، واقعا اگر یک رفیقی از بیرون که مثل داداش حواسش به مجتبی هست در این چندسال نبود شماها الان جواب هواداری مجتبی را چی میخواستید بدهید. چرا از هر نسلی یکی از بچهها را انتخاب نمیکنید که حواسش به بقیه باشد و مشکلاتشان را بشنود.
این بچهها آبرومند زندگی میکنند و با سیلی صورتشان را سرخ نگه میدارند. پس اهداف واقعی این شرکت چی شد؟ هفتهای دوبار، یک ماهش میشود هشت بار و از پردیس بخواهید بیایید طرشت و برگردید، بایستی ماهی یک میلیون تومان کرایه تاکسی بدهید. واقعا شان مجتبی محرمی که عمرش را برای پرسپولیس گذاشته این است؟ در حالیکه این شرکت با بودجه چندین میلیاردی میتواند ماهی چند صد میلیون تومان کار اقتصادی بکند. اینها دغدغه هست. جوابهای آقایا ن در این چند سال گریه دار بوده است. من منتظر هجوم بادمجان دور قاب چینهای سلطان هستم.