هفته پیش جناب آقای روحانی رئیسجمهور محترم کشورمان در جمع مدیران وزارت راه و شهرسازی بار دیگر بحث برجام را پیش کشید و گفت: «باید به مردم بگوییم که برجام باشد یا نباشد، چه نتایجی در پی خواهد داشت و سود و زیان آن را برای مردم تشریح کنیم و از مردم بپرسیم که آیا زندگی گران میخواهند یا زندگی ارزان؟ و اگر گفتند که زندگی گران میخواهند، اهلاً و سهلاً و همه شعارها را ما قبول داریم.»
این سؤال خوب و مهمی است. اگر برجام نباشد چه میشود؟ این سؤال از آن جهت مهم است که بسیاری از مسائل ریز و درشت کشور –مستقیم یا غیرمستقیم- به این ماجرا پیوند خورده و تحت تاثیر آن است. از زندگی و معیشت مردم گرفته تا سرنوشت اسدالله اسدی دیپلمات ما در اروپا که بیش از ۵ ماه از بازداشت غیرقانونی وی میگذرد، لوایح چهارگانه FATF و شاید از همه اینها مهمتر، سرنوشت جریان غربگرا در ایران.
برای پاسخ به سؤالِ «اگر برجام نباشد چه میشود؟» ابتدا باید به یک سؤال مقدماتی پاسخ داد و آن هم اینکه؛ در حال حاضر از برجام چه مانده است؟ اگر برجام را بهطور ساده توافقی بدانیم که براساس آن قرار بود ایران محدودیتهایی را در صنعت هستهای خود اعمال کرده و در مقابل تحریمها برداشته شود، با خروج آمریکا از توافق هستهای عملاً بخش تعهدات طرف مقابل منتفی شده و آنچه باقی مانده و دست نخورده تعهدات ایران است که تمام و کمال اجرا میشود.
با در نظر گرفتن این مسئله، میتوان صورت مسئله را دقیقتر کرد. در واقع امروز چیزی به نام برجام وجود ندارد و آنچه عملاً وجود خارجی دارد، تعهدات یکطرفه و بدون مابهازای ایران است. پس سؤال دقیق و درست این میشود؛ «اگر ایران به تعهدات برجامی خود عمل نکند چه میشود؟»
ایران میتواند در نخستین گام یک بازه زمانی مشخص - مثلاً یکماهه - را تعیین و بهصورت رسمی اعلام کند که در صورت ادامه تلاش آمریکا برای ایجاد محدودیت در فروش نفت ایران، غنیسازی ۲۰ درصد از سر گرفته میشود. باید توجه داشت که این اقدام به هیچ عنوان غیرقانونی نیست و حتی برجام – با همه نقائص و مشکلاتش- چنین حقی را برای ایران قائل است.
در بند ۳۶ برجام دو راهکار پیش پای ایران در صورت «عدم پایبندی اساسی» سایر طرفها گذاشته شده است؛ نخست «توقف کلی و یا جزئی اجرای تعهدات» و یا پیگیری از طریق شورای امنیت که در بند ۳۷ توضیح داده شده و البته کاملاً و به طرز عجیبی علیه ایران است. سؤال اینجاست که چرا ایران از این بستر حقوقی و قانونی استفاده نمیکند؟ آیا دولت و هیئت نظارت بر برجام، خروج آمریکا از توافق را «عدم پایبندی اساسی» نمیدانند؟!
نکته دیگر آنکه تجدیدنظر در تعهدات برجامی یک قانون لازمالاجراست. مجلس در جلسه ۲۱ مهرماه سال ۹۴ اجرای برجام را بهصورت مشروط تصویب و ۹ شرط برای آن تعیین کرد. در بند سوم این قانون آمده است؛ «دولت موظف است هرگونه عدمپایبندی طرف مقابل در زمینه لغو مؤثر تحریمها یا بازگرداندن تحریمهای لغوشده و یا وضع تحریم تحت هر عنوان دیگر را بهدقت رصد کند و اقدامات متقابل در جهت احقاق حقوق ملت ایران انجام دهد و همکاری داوطلبانه را متوقف نماید و توسعه سریع برنامه هستهای صلحآمیز جمهوری اسلامی ایران را سامان دهد به طوری که ظرف مدت دو سال ظرفیت غنیسازی کشور به یکصد و نودهزار سو افزایش یابد.»
عمل به این بند باید از ابتدای اجرایی شدن برجام و سنگاندازیهای ریز و درشت آمریکا در دوره اوباما اتفاق میافتاد تا طرف مقابل عملاً بفهمد بدعهدیهایش بدون هزینه نیست، اما متاسفانه چنین نشد. خروج آمریکا از برجام دیگر جایی برای توجیهات مضحکی مانند فاصله داشتن تا نقض فاحش، نگذاشته است و بیش از ۷ ماه از تخلف دولت در سرپیچی از قانون در این زمینه میگذرد.
خلاصه کلام آنکه توقف کلی یا جزئی تعهدات برجامی ایران، یک انتخاب نیست بلکه الزامی قانونی است که عدم اجرای آن تخلف محسوب میشود. با توجه به خروج آمریکا، مشخص است که توقف تعهدات ایران نیز باید متناسب و در نتیجه کلی باشد.
ممکن است مدافعان داخلی برجام این استدلال را مطرح کنند که چنین واکنشی باعث افزایش فشار اقتصادی میشود. همانطور که آمریکاییها به دفعات و درستی میگویند، آنان حداکثر فشار اقتصادی و رژیم تحریمی علیه ایران را تحمیل کردهاند و جایی برای افزایش فشار و تحریم از ناحیه آمریکا وجود ندارد. اروپاییها نیز در این بازی نقش و وزن موثری ندارند.
آنان نه در مقابله با آمریکا و تامین منافع ایران توانستهاند کاری از پیش ببرند و نه همراهی رسمیشان با آمریکا میتواند، چیزی بر بار فشار بر ایران اضافه کند. ایران به اندازه کافی اهرم در دست دارد که بتواند به اروپاییها که این روزها غرق در انواع و اقسام مشکلات نفسگیرند، بفهماند بهتر است پایشان را از گلیمشان درازتر نکنند.
افکار عمومی دنیا نیز کاملاً حق را به ایران خواهند داد چرا که حدود یک سال و بهصورت یکطرفه به تعهدات خود پایبند بوده و به اندازه کافی به طرف مقابل برای اصلاح رویه غلط خود وقت داده است. لازمه همه اینها در سطح بینالمللی یک دیپلماسی فعال و پویاست که از قبل زمینه و بستر را برای تغییر وضعیت و ایجاد توازن، آماده سازد. ویژگی اصلی این دیپلماسی اقتدار است.
ماجرای اخیر بازداشت مدیر ارشد شرکت هواوی در کانادا –به بهانه نقض تحریمهای ایران- و برخورد سریع و مقتدرانه چین با قضیه – دستگیری حداقل دو تبعه کانادا- که باعث عقبنشینی این کشور شد، نمونه درسآموزی از دیپلماسی اقتداری در برابر دیپلماسی التماسی است.
اما مهمتر از فعل و انفعالات خارجی ماجرا، مسئله مدیریت داخلی است. بیشک با نبودن برجام، دشمن میکوشد یک عملیات سنگین روانی و رسانهای راه بیندازد تا آرامش جامعه را هدف گرفته و وضعیت را بحرانی جلوه دهد. افکار عمومی را باید در برابر سیل اخبار جعلی و جهتدار محافظت کرد. به موازات روشنگری و مقابله با عملیات روانی دشمن، باید اقتصاد را بهنحوی مدیریت کرد که خروجی آن اطمینانبخشی به مردم باشد.
مثال نقض این قضیه ماجرای دلار ۴۲۰۰ تومانی است. تصمیمی غلط و فسادزا که رانتی نجومی –بیش از ۱۰۰ هزار میلیارد تومان- ایجاد کرد و در جیب عدهای بخصوص ریخت و امروز با گذشت ۸ ماه از آن تصمیم، هیچکس حاضر به پذیرش مسئولیت نیست و آن را به هم پاس میدهند.
دولت به دلایل مختلف سیاسی و غیرسیاسی جرات و آمادگی ورود به این حیطه را ندارد. اگر برجام خسارتی ناشی از اشتباهات محاسباتی، دل بستن به امضای کری و متاثر شدن از بازیگری و اشک وندی شرمن باشد که هست، ادامه آن به قیمت کوچکتر شدن سفره و جیب مردم، گناهی نابخشودنی است.
دولت آقای روحانی بشکل آشکاری استراتژی خود را در این زمینه امید داشتن به خروج ترامپ از کاخ سفید بنا نهاده است و بر این اساس ایران باید به تعهدات خود تحت هر شرایط و وضعیتی عمل کند که برای یک سیاستمدار و دولت، تاسفآور و دور از ابتداییترین اصول تصمیمگیری منطقی است.
برجام عملاً از بین رفته است و مسئله فقط پذیرش یا عدم پذیرش این واقعیت از سوی دستاندرکاران آن است. زمانی دولت برای تحمیل برجام و بستن دهان اندک منتقدان آن در کشور، از مزایای تخیلی و باغ سیب و گلابی میگفت. اینک که تق ماجرا درآمده و مشخص شده همه آن وعدهها خواب و خیال بوده، در کمال تعجب و در چرخشی ۱۸۰ درجهای میگویند اگر برجام نباشد بیچاره میشوید و روزگارتان سیاه! تاکتیک جالبی است و میشود هر چیزی را با آن توجیه کرد.
هر بلایی سر کشور و ملت آمد میتوانند بگویند بروید خدا را شکر کنید و به این فکر کنید که اگر برجام نبود چه میشد! دیروز با سایه هویج برجام جامعه را فریب دادند و به دنبال خود کشاندند و امروز آنان را از سایه چماق آن میترسانند. برجامی که نتوانست باک سوخت هواپیمای آقای ظریف را پر کند، چطور میخواست چیزی بر سفره مردم بیفزاید؟! برجامی که بودنش هیچ خاصیتی برای ملت نداشت، نبودنش میتواند سرمنشأ برکات بسیاری شود (چرا که اولین گام برای امید و حرکت، قطع امید از وهم و خیال است)، البته اگر اندکی شجاعت توأم با درایت نیز در میان باشد.
محمد صرفی