یک سال پیش دو محقق آمریکایی به نامهای «کریستوفر واکر» و «جسیکا لودوینگ» مقاله مشترکی را در نشریه فارین افرز (با عنوان: معنای قدرت تیز؛ دولتهای اقتدارگرا چگونه نفوذ را طراحی میکنند) منتشر و در آن برای نخستین بار اصطلاح Sharp Power یا «قدرت تیز» را مطرح کردند. این اصطلاح در برابر اصطلاح ابداعی جوزف نای با عنوان «قدرت نرم» وضع شده است.
اصطلاح «قدرت تیز» طی یک سال اخیر در محافل سیاسی و اندیشکدههای آمریکایی مورد بحث بسیار بوده و شواهد و قرائن نشان میدهد این مباحث سمت و سوی عملیاتی نیز گرفته است. اما «قدرت تیز» چیست؟
برای آشنایی و درک این اصطلاح ابتدا باید برداشتی از قدرت سخت و نرم داشت. قدرت سخت عبارت است از تحمیل سیاست از طریق اجبار که ابزار نظامی و اقتصادی دو اهرم اصلی اعمال آن هستند. در مقابل قدرت نرم، هدف خود را از طریق جذابیت و اقناع، دنبال میکند. قدرت نرم باعث تجدید نظر در فرهنگ یک کشور، آرمانهای سیاسی و در نهایت سیاستهای یک کشور میشود.
چکیده نظر واکر و لودوینگ را میتوان چنین بیان کرد؛ کشورهای دشمن و رقیب آمریکا به استفاده از تکنیکها و ابزارهای قدرتنرم روآوردهاند و از آن علیه ارزشهای آمریکایی و دموکراسی غربی استفاده میکنند. در واقع «قدرت تیز» ابزار و روشی است که سعی دارد تمدن غرب را مورد حمله غیرنظامی قرار دهد و آن را تضعیف کند.
واکر در مقاله دیگری توضیح میدهد «قدرت تیز» چهار حوزه را مورد هدف قرار میدهد؛ فرهنگی، علمی و دانشگاهی(آکادمیک)، رسانه و نشر که به طور اختصار آن را CAMP (برگرفته از حروف نخست این چهار حوزه) مینامند.
اما چرا نخستین بار این بحث در فارین افرز مطرح شد؟ پاسخ به این سؤال به ظاهر فرعی، کلید حل و فهم مسائل بسیاری در این مورد است. این نشریه وابسته به NED«صندوق ملی برای دموکراسی» (National Endowment for Democracy) در آمریکاست.
مرور مختصری بر چگونگی شکل گیری، اهداف و عملکرد این نهاد آمریکایی زوایای مهمی از بحث را روشن میکند. هشتم ژوئن ۱۹۸۲ دونالد ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا در سخنرانی مشهور خود در پارلمان انگلیس، اتحاد جماهیر شوروی را «امپراطوری شیطانی» نامید و گفت آمریکا باید به مخالفان آن کمک کند؛ «ما باید زیرساختهای لازم را برای دموکراسی ایجاد کنیم: آزادی مطبوعات، اتحادیههای کارگری، احزاب سیاسی و دانشگاهها. این به مردم اجازه میدهد که بهترین راه را برای توسعه فرهنگ و حل و فصل اختلافات خود به صورت مسالمتآمیز انتخاب کنند.» یک سال بعد NED در واشنگتن پایهگذاری و مورد حمایت کامل هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه قرار گرفته و تامین مالی شد.
سخنرانی ریگان جلوه بیرونی تصمیمی بود که از مدتها قبل گرفته شده بود. از مدتها پیش سیا به دلیل مداخلات خود در گوشه و کنار جهان، تبدیل به سازمانی کثیف و منفور شده بود که کمتر سیاستمدار، فعال اجتماعی و هنرمندی حاضر بود بدنامی ارتباط با آن را به جان بخرد.
بغرنج شدن این وضعیت، تصمیمسازان آمریکا را به تکاپو انداخت تا وظیفه «صادرات دموکراسی آمریکایی» را به نهاد دیگری واگذار کنند و نتیجه آن تاسیس NED به عنوان بازوی عمومی سازمان سیا بود. این سازمان پوششی، خود را غیردولتی معرفی میکند اما بودجه آن بطور کامل و با استفاده از راههای مختلف آشکار و پنهان، توسط دولت آمریکا تامین میشود.
سخنرانی ریگان در انگلیس نیز در این مورد اتفاقی نبود. به قول تیری کیسان تحلیلگر فرانسوی؛ NED و شاخکهای چهارگانه آن، اندامهای یک پیمان ارتش انگلوساکسون است که لندن، واشنگتن و کانبرا را متصل میکند و نه تنها پوششی برای سیا، بلکه MI۶ انگلیس و ASIS (سازمان امنیتی استرالیا) است.
گذشته از مبحث گسترده جنگ نرم و رقابت رسانهای و فرهنگی دو بلوک غرب و شرق، یکی از اصلیترین روشهای مداخله NED در محیط سایر کشورها از طریق نفوذ و تحت تاثیر قرار دادن انتخاباتهاست. دستکاری موفقیتآمیز انتخابات نیکاراگوئه ۱۹۹۰ و مغولستان ۱۹۹۶، کمک به سرنگونی دولت منتخب بلغارستان در ۱۹۹۰ و آلبانی در ۲-۱۹۹۱ و حمایت گسترده و طولانیمدت از مخالفان هوگو چاوز در ونزوئلا از ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۴ تنها چند مورد از این فعالیتهاست که ردپای NED در آن به روشنی قابل پیگیری است.
انقلابهای رنگی یا مخملی و ماجرای مشهور ایران-کنترا (مک فارلین) از دیگر موارد قابل ذکر در این پرونده قطور است. سال ۲۰۰۳ و در بیستمین سالگرد تاسیس آن عنوان شد ۶هزار سازمان سیاسی و اجتماعی در سراسر دنیا تحت حمایت و پشتیبانی آن قرار دارند.
ابزار اصلی و ثابت NED برای پیشبرد برنامههای خود «قدرت نرم» و نفوذ در همان چهار حیطهای است که از واکر در بالا نقل شد؛ فرهنگی، دانشگاهی، رسانه و نشر. این نهاد طی سالهای اخیر متوجه شد، به دلایل مختلف انحصار آمریکا بر «قدرت نرم» از دست رفته و بازیگران جدیدی وارد میدان شدهاند.
دشمنان و رقبای آمریکا با استفاده از سلاحی که ساخته و پرورش داده آمریکا بود و تنها در اختیار آن قرار داشت، در حال ضربه زدن به آمریکا هستند. آمریکایی که دههها کشورها و فرهنگهای مختلف جهان را مورد تهاجم نرم قرار داده بود، اینک خود هدف تهاجم قرار گرفته بود.
پس عجیب نیست که نخستین بار اصطلاح «قدرت تیز» در نشریه فارینافرز مطرح میشود. NED در قلب این جنگ جهانی قرار دارد و شاخکهای آن زودتر از بقیه این تهاجم را حس کرد. نامگذاری و تفسیرهای صورت گرفته در این زمینه، خود بخشی از این جنگ نرم هستند.
اگر آمریکاییها با ابزار رسانه و فرهنگ در جامعهای نفوذ کرده و بر رفتار و سیاستهای آن اثر بگذارند، امری مثبت است و نام آن را «قدرت نرم» میگذارند، اما اگر رقبا همین کار را درخصوص آمریکا انجام دهند و سخن خود را به گوش مردم آمریکا برسانند، امری مذموم و نام آن «قدرت تیز» است و باید هرطور شده با آن مقابله کرد!
آمریکاییها به طور مشخص سه کشور ایران، روسیه و چین را به عنوان کشورهای استفادهکننده از «قدرت تیز» علیه آمریکا و ارزشهای آن معرفی میکنند. درباره نوع برخورد با این مسئله نیز دو دیدگاه در آمریکا وجود دارد. عدهای معتقدند باید با این مسئله برخورد سلبی و سخت کرد و اجازه نفوذ و دسترسی این کشورها به ابزارهای اعمال «قدرت تیز» را گرفت.
در مقابل عدهای دیگر (مانند جوزف نای) معتقدند آنچه باعث برتری و پیروزی آمریکا بر اتحاد جماهیر شوروی شد، فضای باز و آزاد فرهنگ غرب بود و نباید برای مقابله با «قدرت تیز» این مزیت را محدود و نابود کرد و راه مقابله با «قدرت تیز»، قدرت نرم است.
شواهد و قرائن نشان میدهد آمریکاییها روش سلبی و حذفی را در برخورد با «قدرت تیز» در پیش گرفتهاند. اواخر مهرماه شرکت توییتر مجموعهای شامل ۱۰ میلیون پست توییتری و از جمله دو میلیون پست ویدیویی را منتشر کرده و مدعی شد این مجموعه از سوی ایران و روسیه تولید و منتشر شده است. به دنبال آن هزاران حساب کاربری ایرانی و روسی بسته شد. بستن حسابهای کاربری ایران محدود به توییتر نشد. فیسبوک و یوتیوب نیز کاربران زیادی را حذف کردند.
اتهام این حسابهای کاربری حمایت از جمهوری اسلامی، انتقاد از رژیم صهیونیستی و تهاجم به ارزشهای آمریکایی بود! دو روز پیش هم رویترز گزارشی ویژه از ۷۱ وبسایت ایرانی منتشر کرد و نوشت این وبسایتها که به زبانهای مختلف دنیا مطلب تولید و منتشر میکنند، افکار عمومی سایر کشورها، به خصوص در منطقه را هدف گرفتهاند. اتخاذ روش سلبی و حذفی در برخورد با قدرت نرم جمهوری اسلامی قابل پیشبینی بود چرا که از سالها پیش غربیها این روش را در پیش گرفته بودند.
در حالی که دهها شبکه ماهوارهای فارسیزبان سالهاست جامعه ایرانی را تحت بمباران و جنگ روانی خود قرار دادهاند اما غربیها با انواع و اقسام روشهای سلبی سعی میکنند صدای معدود شبکههای ایرانی مانند پرستیوی، هیسپانتیوی و العالم را قطع کنند.
داغ شدن موضوعی مانند «قدرت تیز» در محافل سیاسی و عملیاتی آمریکا نشان میدهد جنگ نرم وارد مرحله تازهای شده است و آمریکا تنها بازیگر فعال این میدان نیست. کشورهای دیگر دریافتهاند دفاع صرف در این میدان کفایت نمیکند و بهترین دفاع، حمله است. جمهوری اسلامی در آستانه چهل سالگی خود در عرصه جنگ نرم وارد فاز تهاجمی شده و این نشانهای دیگر از پیشرفت و عظمت این انقلاب است.
اگرچه امکانات و ابزار و بودجه مالی جمهوری اسلامی در این میدان کمتر از دو بازیگر دیگر آن یعنی چین و روسیه است اما پتانسیل محتوایی، جذابیت و قدرت اقناع انقلاب اسلامی که برخاسته از فطرت بشری و آموزههای الهی است، از این دو کشور میراثدار سوسیالیسم و کمونیسم بسیار بیشتر است.
نظام استکباری آمریکا که قدرت خود را مدیون تصویرسازی است، باید هم نگران برندگی قدرتی باشد که این هیمنه ساختگی را به چالش میکشد. در عصر حیرت و سرگشتگی جهانی، بشر مشتاق صدای آرامشبخشی است که او را از این بیابان تاریک و وحشتزا برهاند. الیس الصبح بقریب...
محمد صرفی