دستشان تنگ است اما دلشان تا دلت بخواهد، دریاست. از همان روزهایی که قیمتها سر ناسازگاری گذاشتند و گرد ناامیدی بر دل بعضی آرزومندان زیارت نشست، آستینهای همتشان را بالا زدند تا با هرآنچه دارند، برای هرچند نفر که میتوانند، رفیق راه شوند و بانی زیارت. اینطور بود که عاشقانه و بیچشمداشت چوب حراج زدند به داشتههایشان تا بال پرواز شوند برای کبوترانی که هوای حرم داشتند تا نشان دهند ایرانیهای عاشق در سختترین شرایط هم دست از مسیر عشق اهل بیت (ع) برنمیدارند. برکت حبّ حسین (ع) هم کمهایشان را زیاد و جمعشان را جمع کرد و آتشی شد و سوزاند آرزوی بدخواهانی را که میگفتند امسال کمر مشتاقان زیارت زیر بار سنگین قیمتها راست نمیشود و خیلیهایشان به صف جاماندهها ملحق خواهند شد.
به سراغ 2 نفر از دریادلانی که به عشق باشکوهتر شدن همایش پیادهروی اربعین، دست به حراجیهای خاص زدند، رفتهایم.
ثروتمند نیستم اما برای سفر اربعین وام میدهم
جمع کوچکی از بانوان برای تدارک هدایای سادهای برای میزبانان عراقی پیادهروی اربعین شکل گرفته و هرکس در حال و هوای خودش مشغول آمادهسازی هدایاست که صدایی توجه همه را جلب میکند: «خانمها! اگر کسی دوست دارد به پیادهروی اربعین برود اما به دلیل مشکل مالی امکانش را ندارد، من حاضرم به او وام بدهم. این را به هر کس میشناسید، بگویید.» انگار همه غافلگیر شدهباشند، سکوت در جمع برقرار میشود. اما کمکم تعجب جایش را به کنجکاوی میدهد و خانمها یکییکی دورش جمع میشوند تا از شرایط دریافت این وام بپرسند: «چه مدارکی باید ارائه کنیم؟ بازپرداختش چطور است؟ ضامن باید چه کسی را معرفی کنیم؟ و...» وقتی همه با لبخند رضایت از او جدا میشوند، به سراغش میروم و از ماجرای این وام خاص سئوال میکنم. «فاطمه سیّاح» با سادگی و صفای خاصی میگوید: «خیلی دلم میخواست به پیادهروی اربعین بروم اما بچه کوچک دارم و شرایطم اجازه نمیدهد. یک پولی کنار گذاشتهبودم که دلم میخواهد فقط در راه سفر کربلا خرج شود. امسال که قیمتها چند برابر شد و شنیدیم بسیاری از کسانی که آرزوی زیارت کربلا و شرکت در پیادهروی اربعین داشتند، بهدلیل ناتوانی مالی از این سفر پربرکت محروم شدهاند، تصمیم گرفتم آن پول را برای کمک به آنها اختصاص دهم.» فاطمه خانم با اشاره به پسربچه یکیدوسالهای که چند قدم آنطرفتر نشستهاست، ادامه میدهد: «دستم باز نیستها! زندگی مرفه و بیدردسری هم ندارم. 3 فرزند دارم که یکیشان هم تحت درمان است. مستأجریم و امسال صاحبخانه پول پیش را دقیقاً 2 برابر کرده است، بدون اینکه حقوق همسرم ریالی بیشتر شدهباشد. اما معتقدم در همین شرایط باید برای راه امام حسین (ع) قدمی برداشت.»
یک نفر را هم راهی کنم، دینم را ادا کردهام
نگاه پر از سئوالم را که میبیند، یک شعار و رجز آشنا را یادم میآورد و میگوید: «مگر ما همیشه نگفتهایم جان و مالم فدایت یا حسین؟ امسال آقا (ع) دارند ما را امتحان میکنند که معلوم شود موقع سختی و گرانی و تنگدستی هم حرفمان همین است یا فقط موقع ارزانی و راحتی شعار میدهیم؟» بانوی دریادل قصه ما نفسی تازه میکند و ادامه میدهد: «خدا میداند این سفر کربلا و زیارت اربعین با چه سختیهایی به ما رسیده و شیعیان قرنها قبل چه خطراتی را در این راه به جان خریدهاند. شنیدهام در دوره یکی از حکام جور، هرکس به زیارت کربلا میرفت، از روی عناد یک دستش را قطع میکردند اما عاشقان امام حسین (ع) با وجود این خطرات باز هم دست از این راه برنمیداشتند. حالا خیلی بد است که ما بهدلیل مشکلات مالی از این سفر مهم صرفنظر کنیم.» سیّاح، پیادهروی اربعین را مصداق کامل کار فرهنگی میداند: «من دغدغه کار فرهنگی دارم که همیشه مورد تاکید رهبرمان است. بهتر از اربعین کجا را میتوانیم برای کار فرهنگی پیدا کنیم؟ پیادهروی اربعین بهترین موقعیت برای ارتقای بصیرت است. من اگر یک نفر را هم بتوانم به چنین فضایی بفرستم، دینم را ادا کردهام چون شاید آن یک نفر برود و بتواند 10 نفر دیگر را آگاه کند.»
ضامن نمیخواهم، امام حسین (ع) خودش ضمانت میکند
«بزرگی میگفت: همیشه برای راهی کردن مشتاقان به زیارت کربلا، قرض بدهید اما امسال و در این شرایط گرانی، بیشتر از همیشه خودتان را موظف به این کار بدانید. انتظار بازگشت این پول را هم نداشتهباشید. وقتی با این نیت قرض بدهید و آرزومندان را به زیارت امام حسین (ع) بفرستید، آقا (ع) خودشان چند برابر برایتان جبران میکنند.» فاطمه سیّاح حالا لبخند بر لب از شرایط وام ویژهاش اینطور میگوید: «برای هر زائر، 500 هزار تومان وام درنظر گرفتهام با بازپرداخت ماهانه 50 هزار تومان، هر وقت که بتوانند. راستش را بخواهید، هیچ شرطی ندارم. بنا را بر صداقت متقاضیان میگذارم که این پول را فقط برای زیارت اربعین میخواهند. بنابراین همین که تصویر پاسپورت و ویزایشان را از طریق فضای مجازی برایم ارسال کنند، کافی است و من پول را برایشان واریز میکنم.» تا میآیم از ضامن و... بپرسم، ادامه میدهد: «ضامن لازم نیست. آقا امام حسین (ع) خودشان ضمانت میکنند. این کار، معامله با امام حسین (ع) است. آیا بهتر از آقا (ع) کسی را برای معامله سراغ دارید؟»
پیکانم را میفروشم به عشق آقا (ع) و به نیت زائرانش
در روزهایی که پیامهای متعددی در فضای مجازی با هدف جمعآوری کمکهای مردمی برای برپایی موکبهای خدماتی در مسیر پیادهروی اربعین و تأمین هزینه سفر نیازمندان دستبهدست میشد، پیام متفاوتی نظرها را به خود جلب کرد؛ «میخوام پیکانم رو بفروشم تا هم خودم برم کربلا و هم هزینه سفر چند نفر رو که پول ندارند ولی دوست دارند اربعین کربلا باشند، تقبل کنم. بفرستید برای هرکسی که میشناسید که انشاالله با فروش این ماشین، شما هم در ثواب فرستادن زائر بیشتر به کربلا سهیم باشید.» چنین پیامی آنقدر برای برخی از کاربران فضای مجازی عجیب و غیرقابلباور بود که یا از بازنشرش خودداری میکردند یا فقط از سر کنجکاوی با شماره درجشده در پیام تماس میگرفتند تا از صحت و سقم آن مطلع شوند. پایان بسیاری از این تماسها اما اشک ارادت و تحسین بود. «هاشم هاشمزاده»، منشأ ارسال این پیام و صاحب این پیکان خاص میگوید: «در حال حاضر از دار دنیا جز همین پیکان، چیزی ندارم. آن را هم برای هزینه سفر اربعین افرادی که مشکل مالی دارند، گذاشتهام برای فروش. خیلیها تماس گرفتند و پرسیدند: آقا این پیام راست است؟ بعضیها تماس گرفتند و گفتند: دم شما گرم. فقط این از دستمان برمیآمد که تماس بگیریم و تحسینتان کنیم. بعضی دیگر هم تماس گرفتند و درحالیکه اشک میریختند، میگفتند: خیلی دلمان میخواست میتوانستیم این پیکان را بخریم و در کار خیر شما سهیم شویم اما دستمان خالی است.»
حال جاماندهها را درک میکنم
فعال فرهنگی و اقتصادی 37 ساله قمی که خودش هم بعد از سالها آرزومندی به کربلا مشرف شد، حال عاشقانی که در حسرت زیارت کربلا میسوزند را خوب درک میکند: «سالها بهشکل عجیبی توفیق زیارت کربلا نصیبم نمیشد. دیگر در میان دوستانم معروف شدهبودم. به شوخی و جدی میگفتند: هر وقت هاشم مشرف شود، معلوم میشود راه کربلا باز شده! آنها شوخی میکردند اما هر بار داغ دل من تازه میشد. 6 سال پیش بالاخره آقا امام حسین (ع) مرا هم طلبیدند، آن هم در ایام اربعین. از آن سال، به لطف خدا و عنایت آقا (ع) هر سال سفر اربعین روزیام شده است و من هم از یک جایی به بعد، تلاش کردهام هرطور میتوانم به جاماندههای اربعین کمک کنم تا به آرزویشان برسند.»
جای نیروهای کارآمد نباید خالی باشد
«3 سال است با گروهی از دوستان تلاش کردهایم فقط برای انجام وظیفه، زیارت و عرض ارادت و محبت به اهل بیت (ع) به پیادهروی اربعین نرویم. همه اینها بسیار خوب و ارزشمند است اما محبتی خوب است که به مسئولیت و تعهد نسبت به جامعه اسلامی و کل بشریت ختم شود. باید از خودمان بپرسیم برای چه هدفی داریم به پیادهروی و زیارت اربعین میرویم؟ قرار است نتیجه آن چه باشد؟ واقعاً اگر امام زمانمان را و نیاز زمانهمان را نشناسیم، این زیارت با اینهمه سختی و هزینه چه سودی دارد؟»
هاشمزاده که به پیادهروی اربعین بهعنوان بهترین فرصت برای انجام فعالیتهای فرهنگی برای ارتقای سطح آگاهی جامعه مسلمانان نگاه میکند، ادامه میدهد: «اربعین، مهمترین اجتماع شیعیان جهان است و ما باید با هدف و برنامه در این همایش شرکت کنیم و اثرگذار باشیم چون قرار است برای ظهور آماده شویم. در این میان، برخی افراد کارآمد در حوزههای مختلف هستند که با تخصص و تعهدشان میتوانند با زائران حاضر در این همایش ارتباط برقرار کرده و در این زمینه بسیار مؤثر باشند اما بهلحاظ مالی، دستشان خالی است. برای ما، کمک به اعزام چنین افراد دغدغهمندی به پیادهروی اربعین، در اولویت است چراکه در این زمانه، ما به نگاه امثال شهید چمرانها و شهید بهشتیها نیازمندیم.» جوان خوشفکر داستان ما، نمونههای فراوانی از این ارتباطات و اثرگذاریها را در خاطر دارد: «در سالی که داعش امنیت عراق را به خطر انداختهبود و مردم را قتل عام میکرد، گروهی از عزیزان اهل تسنن به موکبهای ما پناه آوردند. ما هم با همه وجود به آنها خدمت کردیم و در سایه ارتباط صمیمانه و محبتی که میانمان ایجاد شد، فرصت انجام برخی فعالیتهای فرهنگی را هم پیدا کردیم.»
موبایلهایی که عاقبت بخیر شدند!
افزایش عجیب قیمتها در ماههای منتهی به اربعین امسال، با اینکه تلخیها و سختیهایی به زندگی مردم ایران تحمیل کرد، اما در موارد بسیاری هم باعث همدلی بیشتر مردم شد؛ مثل اتفاقی که بههمت هاشمزاده و دوستانش در راه حمایت از زائران کمبضاعت اربعین رقم خورد: «ما بهطورکلی از کمکهای مردمی برای اعزام زائران کمبضاعت به زیارت اربعین استقبال میکنیم و نام آن را «هدیه همراهی» گذاشتهایم. اما امسال که هزینه سفر اربعین بهدلیل افزایش بیحساب قیمتها بهشکل عجیبی بالا رفت، دیگر نمیتوانستیم به روال هر سال عمل کنیم. اینطور بود که با دوستان دور هم نشستیم و گفتیم: بیاییم یک کار اقتصادی انجام دهیم. همه ما وسایل بیاستفادهای در خانه داریم که میتواند تبدیل به پول شود.
این وسایل را بگذاریم وسط برای فروش به نیت زائران اربعین. باور نمیکنید چقدر گوشی مستعمل موبایل جمع شد! ما از محل فروش همان گوشیها توانستیم 10 نفر را راهی پیادهروی اربعین کنیم.» در میان این گوشیهای عاقبت بخیر! بعضی هم حسابی خاطره شدند: «من یک گوشی داشتم که دیگر همه میدانستند چقدر به آن علاقه دارم. خود گوشی، مورد خاصی نبود اما ماجرا از این قرار بود که تعدادی از دوستانم که به جمع شهدای مدافع حرم ملحق شدند، آخرین عکسهایشان را با آن گوشی گرفتهبودند، مثل شهید مهدی صابری که لبخند زیبایش در یکی از آن عکسها حسابی معروف شده است. اما من به عشق کمک به زائران کمبضاعت کربلا، حتی از آن گوشی عزیز هم گذشتم و آن را فروختم. فقط با خریدارش شرط کردم که وقتی پول دستم آمد، آن را به خودم بفروشد.» هاشمزاده اضافه میکند: «بعضی از دوستان هم لوازم خانگی مازادشان را فروختند و در مجموع، با مبالغی که از طریق فروش این وسایل بیاستفاده جمع شد، توانستیم هزینه سفر حدود 50 زائر کمبضاعت را فراهم کنیم.»