به گزارش سرویس افکارنیوز، بنابر اعلام تالار وب (مرجع تالارعروسی و تالار پذیرایی ایران)، از زمان های دور هنجار هایی در روابط اجتماعی ایرانیان شکل گرفته شده که در دیگر جوامع به ندرت دیده میشود، یکی از این هنجار ها در برگزاری مراسم عروسی می باشد که معمولا بین آشنایان و اقوام فامیل صورت میگیرد. امروز در وب سایت تالار وب به بررسی برخی از این هنجار ها می پردازیم.
مراسم عروسی من باید از جاریم بهتر باشه !
من تو اون باغ مراسم نمیگیرم . عروسی دختر عمت اینجا بوده. من از اون سر ترم !
این تالاره خیلی داغونه باید یه تالار بهتر انتخاب کنیم !
فلان سالن زیبایی رو خیلی تعریف میکنن. من باید اونجا آرایش بشم !
فلان آتلیه عکس عروس و داماد ....
این جملات برای همه ما آشناست. همه ما این جملات را شنیده ایم .این یکی از بزرگ ترین هنجار هایی می باشد که وارد فرهنگ ما ایرانیان شده و به راستی چرا این فرهنگ بین ما ایرانی ها جا افتاده است؟
مگر نه اینکه ما دنبال خوشبختی و سعادت خود و فرزندانمان هستیم؟ متأسفانه ما چندین سال هست که درگیر تجملات شدهایم و این امر روابط ما رو تحتالشعاع قرار داده است.
این فرهنگ از چه موقع وارد زندگیهای ما شده. خیلی دور زمانی نیست که همه جمع میشدیم در منزل یکی ازفامیلها که حیات به نسبت بزرگی داشت و جشنی برگزار میکردیم و میرقصیدیم و آخر شب هم ماشین عروس و داماد را بدرقه میکردیم و میرساندیم به منزل بخت. نه چشموهمچشمی بود و نه تجملاتی، حتی میتوان گفت زندگیهای قدیم همچون پدر و مادرمان پایدارتر از الآن میبود.اجازه بدید کمی راحتتر سخن بگویم، ولی الآن باهمه هزینههایی که انجام میشد همه تجملاتی که در مراسمها جاریشده ولی میبینیم که چقدر آمار جداییافزایش پیداکرده. واقعاً خوشبختی چیست و چه رابطهای با هزینههای بیشتر در مراسم عروسی داره؟؟؟
باید بیشتر فکر کرد. یا بهتر بگویم باید فقط کمی فکر کرد. چون اینقدر این کارا بدون فکر و بدون اساس انجامشده است که من بعید میدانم تفکری پست آن کار ها بوده باشد.. اصلا فکری در کار نبوده.
من از خودم بگم براتون. حدود سه سال پیش با همسرم آشنا شدم. و ظرف دوماه تمام کارای مربوط به آشنایی وخواستگاری و بله برون و خلاصه همه مقدمات کار انجام شد. یه خونه تو یکی از محله های تقریبا خوب کرج گرفیتم. حتی خرید وسایل خونه مون هم تو همون زمان انجام دادیم. بدون هیچ تجملاتی یه مراسم کوچیک گرفتیم و بزرگانفایمل و نزدیکانمون رو دعوت کردیم و یه شام دادیم و رفیتم سر خونه و زندیگیمون. من و همسرم در مورد اینکهمراسم عروسی نگیریم به توافق رسیده بودیم و به اتفاق هر دومون این خواسته رو داشتیم که بدون تشریفات به خونهبخت بریم.
نه دغدغه بهترین سالن زیبایی تهران رو داشتیم ، نه قرارداد بستن با بهترین تالار پذیرایی تهران و خلاصه بدوندرسر و با آرامش رفیتم به آشیونه ای که ساخته بویدم.
شاید این به ذهن تون به رسه که حتماً من ازنظر سرمایهای قدرت کافی رو نداشتم. ولی باید به گم که کسی که یهخونه 180 متری اجاره میکنه و ماشینش بسیار خوب و در آمد ماهیانش به بیش از 40 میلیون میرسه ، نمیشه گفتکه تمکن مالی نداره. ولی این آرامش و سادگی در برگزاری مراسم عروسیمون زبون زد خاص و عام فامیل شده.
بدعتی که ما گذاشتیم باعث دعای پدر و مادرا شده که راه خوبی رو برای بچه هاشون باز کردیم.
الآن حدود 3 سال از زندگی مشترکمون میگذره و شاید باور نکیند که تا الآن حس خوشبختی در کل زندگمون جاریه. خدا به ما یه دختر ناز هم داده که الآن 4 ماهشه که باعث شده حس خوشبختی ما صد برابر بشه.
برای همتون آرزوی خوشبختی میکنم و امیدوارم همتون به اندازه ما که چه عرض کنم ، خیلی بیشتر از ما خوشبختباشید. به این فکر کنید که واقعاً باغ تالار و تالار عروسی و .... هیچ تضمینی برای خوشبخت شدن نیستن. بیاین اهم به این فرهنگ دامن بزنیم و موجب افزایش تعداد برگزاری این مراسمها باشیم. دعای خیلی از عروس و داماد هاپپشت سرتون خواهد بود.
اینایی که نوشتم داستتان واقعی زندگی من بود. بدون اغراق و بزرگنمایی و ... با اصالت کامل.