سرویس مذهبی افکار- شیخ رجبعلی خیاط می فرمود: در بازار بودم. انديشه مكروهي در ذهنم گذشت. بلافاصله استغفار كردم و به راهم ادامه دادم. قدري جلوتر شترهایی قطار وار از كنارم ميگذشتند. ناگاه يكي از شترها لگدي انداخت كه اگر خود را كنار نميكشيدم، خطرناك بود.
به مسجد رفتم و فکر میکردم همه چیز حساب دارد. این لگد شتر چه بود؟ در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
گفتم: اما من که خطایی انجام ندادم.
گفتند: لگد شتر هم كه به تو نخورد!
شناسه خبر:
۷۸۹۵۱
لگد شتر!
به مسجد رفتم و فکر میکردم همه چیز حساب دارد. این لگد شتر چه بود؟ در عالم معنا گفتند: شیخ رجبعلی! آن لگد نتیجه آن فکری بود که کردی!
۰