محرم سال 61 هجری قمری واقعه ای شکل گرفت که همگان را قریب به 1400 سال و البته بعد از آن خط دهی می کند. حسینی یا یزیدی؛ خط دیگری هم نیست. تماشاگر و ممتنع، جایی در این ماجرا ندارد و عاقبت به خیری نصیبشان نمی شود چرا که هل من ناصر امام در عالم، طنین انداز شده است و کسی نمی تواند خود را بی تفاوت نشان دهد.
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
راضیان به این جنگ نیز در کیفر و عقاب بزیدیان، شریک هستند چه آنکه عرضه داشت لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به.
اگر ملتزم به لوازم امر خداوند حکیم باشیم نه تنها حق دوستی و سلطه پذیری نسبت به دشمنان نداریم بلکه وظیفه و مأموریت محاربه و جنگ تمام عیار با دشمنان خدا و رسول و اهل بیتش را خواهیم داشت.
زیارت عاشورا این قول و تعهد را از ما اینگونه اخذ کرده که «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»
حسینی، همواره خود را در میدان رزم می بیند، هر شبش شب عاشوراست؛ بیعت هم برداشته شود، شب را مرکبی برای فرار از حسین نخواهد کرد؛ اتفاقا اگر بخواهد فرار کند به سوی حسین خواهد بود نه از حسین؛ که فرمود ففروا الی الحسین امروز قصه سخت تر هم شده چرا که بیعت برداشته نشده و اتفاقا منتظران، خودشان هر روز عهد می خوانند و می بندند تا آنها مانند زهیر که شب عاشورا عرضه داشت "یابن
رسول الله! به خدا سوگند! دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته، باز زنده و دوباره کشته شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من، تو یا یکی از این جوانان بنیهاشم از مرگ نجات مییافتند." و مثل مسلم بن عوسجه که چنین گفت: "ما چگونه دست از یاری تو برداریم؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذری خواهیم داشت؟ به خدا سوگند! من از تو جدا نمیشوم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در دست من است با آنان بجنگم. اگر هیچ سلاحی نداشتم با سنگ و کلوخ به جنگشان میروم تا جان به جانآفرین تسلیم کنم." آنها هم با مولای خود تجدید میثاق کنند.
اما آنانکه پیمان بستند و خط خود را حسینی اعلام کردند، وارد بزم محبت حسین علیه السلام می شوند و در این بزم، شاه و گدا و خوش سابقه و بد سابقه در کنار هم می ایستند.
عثمانی مسلک بوده باشی یا مثل حبیب، فقیه و حافظ قرآن در کنار هم قرار می گیری؛ راه را بر حسین و اهل بیتش بسته باشی یا مانند مسلم بن عوسجه که مامقانی در کتاب رجالش مینویسد: قلم از بیان جلالت قدر و عدالت و قوت ایمان و شدت تقوای مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است؛ در یک صف قرار خواهی گرفت.مهم آن است که در بزنگاه حسینی و یزیدی، غفلت نکنی تا وارد این بزم شوی.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
راضیان به این جنگ نیز در کیفر و عقاب بزیدیان، شریک هستند چه آنکه عرضه داشت لعن الله امة سمعت بذلک فرضیت به.
اگر ملتزم به لوازم امر خداوند حکیم باشیم نه تنها حق دوستی و سلطه پذیری نسبت به دشمنان نداریم بلکه وظیفه و مأموریت محاربه و جنگ تمام عیار با دشمنان خدا و رسول و اهل بیتش را خواهیم داشت.
زیارت عاشورا این قول و تعهد را از ما اینگونه اخذ کرده که «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»
حسینی، همواره خود را در میدان رزم می بیند، هر شبش شب عاشوراست؛ بیعت هم برداشته شود، شب را مرکبی برای فرار از حسین نخواهد کرد؛ اتفاقا اگر بخواهد فرار کند به سوی حسین خواهد بود نه از حسین؛ که فرمود ففروا الی الحسین امروز قصه سخت تر هم شده چرا که بیعت برداشته نشده و اتفاقا منتظران، خودشان هر روز عهد می خوانند و می بندند تا آنها مانند زهیر که شب عاشورا عرضه داشت "یابن
رسول الله! به خدا سوگند! دوست داشتم که در راه حمایت تو هزار بار کشته، باز زنده و دوباره کشته شوم و باز آرزو داشتم که با کشته شدن من، تو یا یکی از این جوانان بنیهاشم از مرگ نجات مییافتند." و مثل مسلم بن عوسجه که چنین گفت: "ما چگونه دست از یاری تو برداریم؟ در این صورت در پیشگاه خدا چه عذری خواهیم داشت؟ به خدا سوگند! من از تو جدا نمیشوم تا با نیزه خود سینه دشمنان تو را بشکافم و تا شمشیر در دست من است با آنان بجنگم. اگر هیچ سلاحی نداشتم با سنگ و کلوخ به جنگشان میروم تا جان به جانآفرین تسلیم کنم." آنها هم با مولای خود تجدید میثاق کنند.
اما آنانکه پیمان بستند و خط خود را حسینی اعلام کردند، وارد بزم محبت حسین علیه السلام می شوند و در این بزم، شاه و گدا و خوش سابقه و بد سابقه در کنار هم می ایستند.
عثمانی مسلک بوده باشی یا مثل حبیب، فقیه و حافظ قرآن در کنار هم قرار می گیری؛ راه را بر حسین و اهل بیتش بسته باشی یا مانند مسلم بن عوسجه که مامقانی در کتاب رجالش مینویسد: قلم از بیان جلالت قدر و عدالت و قوت ایمان و شدت تقوای مسلم بن عوسجه عاجز و زبان ناتوان است؛ در یک صف قرار خواهی گرفت.مهم آن است که در بزنگاه حسینی و یزیدی، غفلت نکنی تا وارد این بزم شوی.
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
مسعود پیرهادی