«بعد از انقلاب هم همینجور بود. ایشان از اوّلِ انقلاب تا همین شهادت شان همیشه در راه مستقیم، در صراط مستقیم حرکت کردند و ذرّهای انحراف پیدا نکردند از طریق مستقیم و خطّ صحیح. کار را ایشان برای خدا میکرد، اهل تظاهر، اهل نشان دادن نبود؛ برای خدا کار را قبول میکرد، برای خدا کار را انجام میداد؛ برای همین هم بود که هیچ ملاحظهای نمیکرد. بعضیها در کار، ممکن است ملاحظه وجهه را بکنند، ملاحظه شأن و آبرو را بکنند، [امّا] بعضیها هستند که نه، این ملاحظه را نمیکنند و شهید عزیزِ ما، شهید لاجوردی، ازاینقبیل بود؛ آدمی نبود که ملاحظه گفتن این و آن، وجاهت پیش این و آن را بکند، محض «خدمت» برای ایشان مطرح بود. حقیقتاً اخلاصی که ایشان داشتند، خیلی اخلاص بالایی بود.»
متن فوق بخشی از سخنان امام خامنه ای در جمع خانواده شهدای اول شهریور سال 77 یعنی شهید لاجوردی به همراه دو فرد دیگر در بازار تهران است. در همین یک بند مقام معظم رهبری 10 صفت بارز شهید لاجوردی را بر میشمرند تا مشخص شود چرا قسمت شهید سرنوشتی مورد غبطه و حسرت رقم میخورد.
یکی از مشکلات اصلی کشور خصوصا در حال حاضر فاصله گرفتن مسئولین و مدیران ازسبک مدیریت و حتی سبک زندگی مدیرانی از جنس لاجوردی است که اوایل انقلاب بیشتر میدان دار بودند.
چرا در مدیریت امثال شهید لاجوردی خبری از حقوقهای نجومی نیست؟ چرا برادر یا فرزند شهید لاجوردی از رانت استفاده نمیکنند؟ یکی از مهم ترین دلایل آن مانعی است که ابتدا خود امثال شهید پایه ریزی کردند. وقتی فرزند شهید لاجوردی برای دیدار پدر به محل کار آمده و ناهار میماند و پدر بعد از رفتن وی بیش از دو برابر مبلغ ناهار را به خزانه اداره میریزد، لقمه حرامی به سفرهاش راه نمییابد و هیچ گونه چشمی به بیت المال ندارد.
با دیدن این نوع عملکرد دیگر منسوبان و منصوبان شهید به خود اجازه نخواهند داد درخواست نامربوط بکنند یا بخواهند پای خود را کج بگذارند، زیرا میدانند شهید لاجوردی بدون ملاحظه با آنها برخورد میکند و خاک رانت خیز تبدیل به بایر می شود.
ویژگی زیبای دیگر شهید لاجوردی انتقادپذیری است که خود را بدون هیچ محافظی در میان زندانیان رها می کند و می گوید من امروز لاجوردی هستم نه دادستان یا نه رئیس زندان و به قول مرحوم قدیریان «عجیب از انتقاد استقبال میکرد. یعنی اگر کسی از او انتقاد میکرد خوشحال میشد، کسل و اوقاتش تلخ نمیشد. بعضی مواقع سکوت میکرد و چیزی نمیگفت». در واقع انتقاد را برای خود سازنده تعریف میکرد و به جای اینکه طرف مقابل را برای انتقاد سرزنش کند یا با القاب بیشناسنامه و افراطی و ... خطاب کند فرصت تلقی میکرد و از آن بهره حداکثری میبرد؛ حتی اگر انتقاد صحیح نبود، چیزی را از دست نمیداد اما با شنیدن انتقاد و استقبال، راههای ترقی را بر خود نمیبست.
شهید لاجوردی کاری را قبول نمیکرد یا اگر قبول میکرد، اول رضای خدا را در نظر گرفته و بعد از بررسی توانایی خود آن را پذیرفته و به نحو احسن اجرا میکرد. در واقع پاسخگوی عملکرد و مدیریت خود بود. در کار هم چون خدا را در نظر میگرفت، امیدش به خدا بود نه کدخداها؛ از این رو دیگر برایش نظر کدخداهای دنیوی مهم نبود و هیچ وقت سمت سازش نمیرفت. برای همین خیلی از دنیا دوستان همگی با وی دشمن بودند.
از ویژگیهای خوب دیگر شهید لاجوردی این بود که اعتقاد راسخی به نیروی جوان داشت. اکثر افرادی که در اطراف شهید بودند از متولدین دهه سی یا چهل بودند که در اوایل انقلاب در سنین جوانی به سر میبردند. برای مثال در اوایل سال 60 و در بحبوحه دستگیری منافقین و نگهداری آنها در زندان اوین که پذیرای حدود 4000 زندانی بود، مدیریت آن زندان با عظمت را که اکثرا افرادی با جرمهای امنیتی و نفاق بودند را به جوانی بیست و یک ساله میسپرد. در واقع بخش زیادی از موفقیتهای شهید حاصل تربیت و کادرسازی و اعتماد به جوانان و سپردن مسئولیتهای بالا به آنها و نظارت صحیح بوده است.
از طرفی اصلاح و توبه انسان ها برای وی بیشتر از مجازات آنها اولویت داشته است تا جایی که بیشتر اوقات خود را در کنار زندانیان می گذرانده است تا بتواند با بحث و اقناع مسیر زندگی آنها را از نفاق تاریکی به سمت روشنایی سوق دهد.
هرچند این ویژگیها تنها بخشی از صفات و ویژگیهای ممتاز آن مرد پولادین انقلاب محسوب میشود اما اگر مدیران کشور بخصوص مدیران دولتی خود را به همین ویژگیها نزدیک کنند ریشه بسیاری از فسادها و مشکلات کشور از بین خواهد رفت.
کشور به دولتمردانی احتیاج دارد تا به سبک شهید لاجوردی قدم بردارند و به تعبیر مقام معظم رهبری آدمهای خسته نشو. همان طور که در وصف شهید گفتند: «در جمع دوستانِ ما گفته میشد این مرد، مرد پولادین است؛ این مرد، آدم خستهنشو است؛ تصویری که از آقای لاجوردی در ذهن ما بود، همین تصویر یک انسان خستهنشوی صادقِ با استقامت [بود]. البتّه دوستان ما در آن زمان خیلی بودند و آدم های صادقِ مؤمنِ ثابتقدم در میان آنها کم نبود؛ [امّا] مرحوم لاجوردی چهره برجستهای بود.»
متن فوق بخشی از سخنان امام خامنه ای در جمع خانواده شهدای اول شهریور سال 77 یعنی شهید لاجوردی به همراه دو فرد دیگر در بازار تهران است. در همین یک بند مقام معظم رهبری 10 صفت بارز شهید لاجوردی را بر میشمرند تا مشخص شود چرا قسمت شهید سرنوشتی مورد غبطه و حسرت رقم میخورد.
یکی از مشکلات اصلی کشور خصوصا در حال حاضر فاصله گرفتن مسئولین و مدیران ازسبک مدیریت و حتی سبک زندگی مدیرانی از جنس لاجوردی است که اوایل انقلاب بیشتر میدان دار بودند.
چرا در مدیریت امثال شهید لاجوردی خبری از حقوقهای نجومی نیست؟ چرا برادر یا فرزند شهید لاجوردی از رانت استفاده نمیکنند؟ یکی از مهم ترین دلایل آن مانعی است که ابتدا خود امثال شهید پایه ریزی کردند. وقتی فرزند شهید لاجوردی برای دیدار پدر به محل کار آمده و ناهار میماند و پدر بعد از رفتن وی بیش از دو برابر مبلغ ناهار را به خزانه اداره میریزد، لقمه حرامی به سفرهاش راه نمییابد و هیچ گونه چشمی به بیت المال ندارد.
با دیدن این نوع عملکرد دیگر منسوبان و منصوبان شهید به خود اجازه نخواهند داد درخواست نامربوط بکنند یا بخواهند پای خود را کج بگذارند، زیرا میدانند شهید لاجوردی بدون ملاحظه با آنها برخورد میکند و خاک رانت خیز تبدیل به بایر می شود.
ویژگی زیبای دیگر شهید لاجوردی انتقادپذیری است که خود را بدون هیچ محافظی در میان زندانیان رها می کند و می گوید من امروز لاجوردی هستم نه دادستان یا نه رئیس زندان و به قول مرحوم قدیریان «عجیب از انتقاد استقبال میکرد. یعنی اگر کسی از او انتقاد میکرد خوشحال میشد، کسل و اوقاتش تلخ نمیشد. بعضی مواقع سکوت میکرد و چیزی نمیگفت». در واقع انتقاد را برای خود سازنده تعریف میکرد و به جای اینکه طرف مقابل را برای انتقاد سرزنش کند یا با القاب بیشناسنامه و افراطی و ... خطاب کند فرصت تلقی میکرد و از آن بهره حداکثری میبرد؛ حتی اگر انتقاد صحیح نبود، چیزی را از دست نمیداد اما با شنیدن انتقاد و استقبال، راههای ترقی را بر خود نمیبست.
شهید لاجوردی کاری را قبول نمیکرد یا اگر قبول میکرد، اول رضای خدا را در نظر گرفته و بعد از بررسی توانایی خود آن را پذیرفته و به نحو احسن اجرا میکرد. در واقع پاسخگوی عملکرد و مدیریت خود بود. در کار هم چون خدا را در نظر میگرفت، امیدش به خدا بود نه کدخداها؛ از این رو دیگر برایش نظر کدخداهای دنیوی مهم نبود و هیچ وقت سمت سازش نمیرفت. برای همین خیلی از دنیا دوستان همگی با وی دشمن بودند.
از ویژگیهای خوب دیگر شهید لاجوردی این بود که اعتقاد راسخی به نیروی جوان داشت. اکثر افرادی که در اطراف شهید بودند از متولدین دهه سی یا چهل بودند که در اوایل انقلاب در سنین جوانی به سر میبردند. برای مثال در اوایل سال 60 و در بحبوحه دستگیری منافقین و نگهداری آنها در زندان اوین که پذیرای حدود 4000 زندانی بود، مدیریت آن زندان با عظمت را که اکثرا افرادی با جرمهای امنیتی و نفاق بودند را به جوانی بیست و یک ساله میسپرد. در واقع بخش زیادی از موفقیتهای شهید حاصل تربیت و کادرسازی و اعتماد به جوانان و سپردن مسئولیتهای بالا به آنها و نظارت صحیح بوده است.
از طرفی اصلاح و توبه انسان ها برای وی بیشتر از مجازات آنها اولویت داشته است تا جایی که بیشتر اوقات خود را در کنار زندانیان می گذرانده است تا بتواند با بحث و اقناع مسیر زندگی آنها را از نفاق تاریکی به سمت روشنایی سوق دهد.
هرچند این ویژگیها تنها بخشی از صفات و ویژگیهای ممتاز آن مرد پولادین انقلاب محسوب میشود اما اگر مدیران کشور بخصوص مدیران دولتی خود را به همین ویژگیها نزدیک کنند ریشه بسیاری از فسادها و مشکلات کشور از بین خواهد رفت.
کشور به دولتمردانی احتیاج دارد تا به سبک شهید لاجوردی قدم بردارند و به تعبیر مقام معظم رهبری آدمهای خسته نشو. همان طور که در وصف شهید گفتند: «در جمع دوستانِ ما گفته میشد این مرد، مرد پولادین است؛ این مرد، آدم خستهنشو است؛ تصویری که از آقای لاجوردی در ذهن ما بود، همین تصویر یک انسان خستهنشوی صادقِ با استقامت [بود]. البتّه دوستان ما در آن زمان خیلی بودند و آدم های صادقِ مؤمنِ ثابتقدم در میان آنها کم نبود؛ [امّا] مرحوم لاجوردی چهره برجستهای بود.»
صادق رخفرد